دينِ واقعى يكى از آثار آن حيا است. از وجود مبارك رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم روايتى نقل شده و چه روايت پر قيمتى است: «أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً، بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ: الصِّدْقُ، وَ الْحَيَاءُ، وَ حُسْنُ الْخُلُقِ، وَ الشُّكْر.» : كسى كه به غفلت و به اشتباه خودش را غرق گناه كرد، گناه مالى، گناه بدنى و گناه حقوقى، و اين قدر گناه كرد كه از سر تا قدم او به طور كامل در پوشش گناه قرار گرفت؛ دست گناه كرد؛ چشم گناه كرد؛ شكم گناه كرد؛ شهوت گناه كرد، اما او مى آيد با درايت پروردگار و با هدايت قرآن آراسته به چهار صفت مى شود؛ زيباى به چهار صفت مى گردد؛ خوش قيافه با چهار زينت مى شود.
اولين آن صفات، «الصِّدْقُ» است؛ او ظاهر و باطن خود را يكى مى كند، و چه دوست داشتنى است، آن كه دلش با زبانش يكى است. صدق مقام خيلى برجسته اى است. اگر صدق در من نباشد، من متقلبانه خودم را به مردم مى نمايانم؛ يعنى آن كسى را به مردم نشان مى دهم كه من آن طور نيستم؛ امّا اهل صدق همانى كه هستند، خود را به مردم نشان مى دهند و به تقلّب، نه به عمل خود، و نه به ارزش هاى شان، چيزى را اضافه نمى كنند؛ سخن اضافه اى نسبت به خود نمى گويند و همانى كه هستند، خود را نشان مى دهند، و همانى را مى گويند كه دلشان هم همان را مى گويد، و اين گونه آنان اهل صدق مى شوند.
«وَ الْحَيَاءُ»: و همين هايى كه غرق در گناهند، مى آيند ويژگى ديگرى، چون: حياء را پيدا مى كنند و سر به زير مى شوند و نسبت به پروردگار، نسبت به خانواده و نسبت به مردم با ادب مى شوند و ديگر، مغرورانه با كسى برخورد نمى كنند؛ ديگر نسبت به كسى ظلم نمى كنند؛ على كسى ياوه نمى گويند و نسبت به پروردگار هم سر به زير مى شوند و از خدا حيا مى كنند.
«وَ حُسْنُ الْخُلُقِ »: و آن ها به يك ويژگى ديگر دست مى يابند و آراسته به حُسن خلق مى شوند؛ آن ها مى آيند آلودگى طمع را از نفس خود پاك مى كنند و به جاى آن، قناعت را مى گذارند؛ آلودگى بخل را پاك مى كنند و به جاى آن، جُود و كرم مى گذارند؛ آلودگى غرور را پاك مى كنند و به جاى كبر، فروتنى و تواضع را مى گذارند. در زبان پيغمبر، مجموع اين ارزش ها، به عنوان حسن خلق شمرده شده است؛ يعنى تمام حالات آدمى، حالات مثبت مى شود. اين طور هم نبايد فكر كنيم، كه اگر آدم بخواهد اين گونه بشود، صد سال طول مى كشد. نه چنين نيست و اين طور شدن، زمان زيادى را نمى خواهد.
«وَ الشُّكْر.»: و چهارمين حقيقتى كه آن ها به آن آراسته مى شوند، شكر است. قرآن مجيد شكر را اين گونه معنا كرده: مصرف كردن نعمت در كار مثبت، هر نعمتى كه باشد.
پيغمبرصلّى الله عليه و آله و سلّم مى گويد، با اين چهار حقيقت، «بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ »: تمام آن گناهان گذشته اى را كه اين فرد در آن غرق بوده و از فرق تا قدم او را فراگرفته بودند، خداوند با همين چهار پاك كن آن ها را پاك مى كند؛ مى آمرزد؛ مورد عفو قرار مى دهد؛ مورد بخشش قرار مى دهد و در وجودِ او، جايگا بدى ها را به خوبى ها واگذار مى كند. به عبارت ديگر، با اين چهار حقيقت، شيطان كه نقاش زشتى هاست، ديگر از نقاشى كردن زشتى ها در تابلوى وجودِ آدم كنار مى رود و نقاشى پروردگار شروع مى شود. آن وقت، انسان انسانى پاك و آمرزيده مى شود كه مورد مغفرت پروردگار عالم قرار گرفته است.
منبع : پایگاه عرفان