درمان روح از پليدى گناه
طبابت خدا و رسول صلى الله عليه و آله
تهـران، حسينيه همدانى ها رمضان 1384
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
براساس آيات قرآن، معارف الهى، روايات و اخبار، گناه نوعى بيمارى است. اما آيا اين بيمارى قابل علاج و درمان است؟ يا در وجود انسان ماندنى، دايمى و هميشگى است؟ پاسخ آن روشن است: اگر گناه قابل درمان نبود، از اسامى پروردگار مهربان عالم «طبيب» نبود و وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام در «نهج البلاغه » از پيغمبر به «طبيبٌ دوّار بطبّه» تعبير نمى فرمود.[1]
آنچه بر عهده طبيب است، اين است كه به بيمار نسخه بدهد و خدا اين نسخه را داده است. نسخه اش قرآن و مجموع رواياتى است كه براى معالجه اين گونه بيماران نقل شده و در معتبرترين كتاب ها آمده است.
براى اين كه بدانيد خداى طبيب، يقينا بيمارى كه به او مراجعه مى كند را علاج مى كند، فقط به اين آيه در قرآن تكيه كنيد كه حضرت ابراهيم فرمود:
« وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ »[2]
من هر وقت بيمار مى شوم، چه كسى غير از خدا مرا درمان مى كند؟ خدا نه تنها براى دردهاى بدن دارو قرار داده است، بلكه مؤثرترين داروها را براى درمان گناهان نيز قرار داده است.
اگر اين بيمارى قابل علاج نبود، چرا در قرآن مجيد آمده است:
« وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ »[3]
آيات قرآن، درمان كننده اى است كه قوى ترين دزدان، فاسدان و گنهكاران حرفه اى را درمان و به عارفان بزرگى تبديل كرده است. قرآن كريم افتادگان در چاه گناهان را بيرون آورد و نجات داد. پيغمبر صلى الله عليه و آله نيز همين طور است.
مردى به محضر مبارك حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام عرض كرد: يابن رسول الله !
«أنا رجل عاصٍ فَعِظْنى بِمَوْعظة »[4]
من بيمار گناه هستم، مرا معالجه كن. امام عليه السلام با يك نسخه او را معالجه كرد.
بنا به فرموده خدا در قرآن: گناه آتش دوزخ است. در صريح آيات قرآن كريم است كه هر گناهى، بخشى از آتش جهنم است. خدا در قرآن مجيد مى فرمايد: به شما در قيامت:
« بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ »[5]
پاداش مى دهند، يعنى مجموعه گناهانى كه مرتكب شديد، همان گناهان پاداش شما است و همان گناهان در قيامت آتش دوزخ مى شود.
خاموش كردن آتش جهنم، قبل از مردن
بعد از مردن ديگر نمى شود كارى كرد، اما آيا اين آتش قبل از اين كه انسان بميرد، قابل خاموش كردن هست؟ خدا مى فرمايد: بله، قابل خاموش كردن است. چه كسى بايد خاموش كند؟ خود انسان.
اين آيات در سوره فرقان است:
« وَ الَّذِينَ لاَ يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَـهًا ءَاخَرَ وَلاَ يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ
اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لاَ يَزْنُونَ »
آنهايى كه اهل توحيد هستند، قتل حرام نكردند، مرتكب زنا نشدند، اين ها اهل خدا هستند. اگر كسى بت پرست، مشرك، قاتل و زناكار بود، يعنى از سه ناحيه، سنگين ترين آتش را براى خود فراهم كرده است:
« وَمَن يَفْعَلْ ذَ لِكَ يَلْقَ أَثَامًا »[6]
قطعا كسانى كه مرتكب اين گناهان اعتقادى و عملى هستند، با عذاب دوزخ رو به رو مى شوند،
« يُضَـعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا »[7]
عذاب آنها دو چندان خواهد شد و با خفّت و خوارى در جهنم هميشگى خواهند رفت. كسى كه در دنيا بفهمد كه بابت، شخص، پول و شهوت پرستى، آدم كشى و زنا، چنين آتش سنگينى را براى خود مى افروزد، آيا مى تواند در دنيا همه آنها را خاموش كند؟ خدا در قرآن مى فرمايد: آرى،
« إِلاَّ مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَــلِحًا »
سه برنامه را بايد پياده كند: اول، توبه واقعى، بگويد: خدايا ! ديگر شرك نمى ورزم، ديگر خون محترمى را نمى ريزم، ديگر با نامحرمان ارتباط برقرار نمى كنم. دوم: به من متوسل شود و سوم: در مقابل گناهان گذشته، عمل خوب
انجام بدهد: نماز، روزه، درستى، احسان و خدمت به خلق:
« فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّـٔاتِهِمْ حَسَنَـتٍ »[8]
تا خدا جهنم را براى او به بهشت تبديل كند.
پيامد طهارت از گناه
خدا در قرآن مى فرمايد: گناه، آلودگى، پليدى، خباثت، رجس و نجس است. آيا اين آلودگى و ناپاكى را مى شود پاك كرد؟ خدا مى فرمايد: بله. چگونه؟
« فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ »
عده اى هستند كه عاشق پاك كردن خود از آلودگى گناهان هستند، تا انديشه، عمل و اخلاق را از آلودگى پاك كنند، اينها وقتى كه در مسير پاك شدن قرار گرفتند:
« وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ »[9]
من نيز عاشق آنها مى شوم، يعنى من افراد آلوده و ناپاك را دوست ندارم. ولى وقتى همين آلوده ها و ناپاكان به سوى پاكى حركت كردند و پاك شدند، محبوب خودم مى شوند.
خدا در قرآن مجيد مى فرمايد:
« إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّ بِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ »[10]
خدا عاشق توبه كنندگان و پاك شوندگان است. اين مطالب به صورت كلى بود، حال تفصيل اين مطالب را بشنويد.
مقايسه رحمت و مهربانى مادر و خدا
مى فرمايد: وقتى به من رو آورديد و به جانب من آمديد، مى دانيد به جانب چه كسى مى آييد؟ اول: « غَفُورٌ رَّحِيمٌ »[11] به جانب كسى رو مى كنيد كه در نهايت آمرزش است و از رحمت خود به شما، كم نمى گذارد. مى دانيد به جانب چه كسى رو كرده ايد؟ « أَرْحَمُ الرَّ حِمِينَ »[12] از او مهربان تر كسى نيست.
رسول خدا صلى الله عليه و آله به طرف مدينه مى آمدند. خانمى چادرنشين، تنور را آتش كرده بود تا نان بپزد، شوهرش به صحرا رفته بود و او سرگرم كار بود، شعله آتش از تنور بالا مى آمد.
بچه آن زن تازه راه افتاده بود، به طرف تنور حركت كرد، مادر تا نگاهش به او افتاد، هر كارى داشت زمين گذاشت و خيز برداشت، بچه را در آغوش گرفت. اشك پيغمبر صلى الله عليه و آله ريخت. گفتند: آقا ! چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: وقتى كار و حال اين مادر را ديدم، گريه ام گرفت.[13] مى خواهم به شما بگويم: مهربانى خدا اگر
صد قسمت باشد، يك قسمتش را بين تمام موجودات عالم پخش كرده است، نود و نه قسمت ديگرش را گذاشته تا در قيامت پخش كند.
خدا را با مادر مقايسه نكنيد. محبت مادر در مقابل خدا هيچ است. وقتى شما به جانب خدا رو كنيد و اشك شما بريزد، رحمتش خيز بر مى دارد كه شما را بگيرد. اين «أرحم الراحمين » همان كسى است كه حضرت آسيه عليهاالسلام، حضرت يونس عليه السلام و گنهكاران را نجات داد.
بند آمدن زبان جوان هنگام مرگ
به پيغمبر صلى الله عليه و آله عرض كردند: يا رسول الله ! جوانى در حال مرگ است، زبانش بند آمده است، هر كارى مى كنيم «لا اله الا الله » بگويد، نمى گويد. اين انسان دل سوز، با محبت و با رقّت قلب، سريع به خانه اين جوان آمد. به جوان فرمود: بگو «لا اله الا الله » نتوانست بگويد. حضرت به اصحاب رو كردند و پرسيدند: «أما كان يصلّى » آيا او بى نماز است؟ يعنى بى نماز، هنگام مردن، بى دين مى ميرد و لال مى شود و نمى تواند «لا اله الا الله » بگويد. اگر بگويد كه ديگر آن طرف كارى با او ندارند.
بعد پرسيدند: «أما كان يصوم » آيا روزه نمى گرفت؟ يعنى من كه پيغمبر هستم، به شما بگويم: روزه خور، بى دين از دنيا مى رود. پرسيدند: «أما كان يزكّى » حساب مالى نداشته است؟ يعنى حقّ خدا و پيغمبر صلى الله عليه و آله را خورده است؟ جواب دادند: ما مى ديديم نماز مى خواند، روزه مى گرفت و خمس مى داد.
به سراغ علّت ديگرى برويم. چرا راهش را به سوى خدا بسته است؟ فرمود: آيا عاقّ والدين است؟ با پدر و مادر به ناحق درگير بوده است؟ كسى عرضه داشت: بله، يا رسول الله ! فرمود: مادرش را بگوييد بيايد. يعنى اول مادر ؛ چون خيلى زحمت كشيده است، نُه ماه ما را با آن بار سنگين، در رحم خود نگهداشته است و وقت زاييدن ما، بارها تا نزديكى مردن رفته، دو سال شير به ما داده و شب
را بارها بيدار شده است.
مادر آمد. حضرت فرمودند: «هلاّ عفوت عنه » مادر ! از او نمى گذرى؟ ببين كه چگونه گير افتاده و دارد بيچاره مى شود؟ يعنى اى مردم ! هنوز درب رحمت خدا به روى عاقّ والدين بسته نيست، مى شود نجاتش داد. مادر چيزى نگفت، جمله دوم:
«أَللِنّار حَمَلْتَهُ تسعة أشهر »
نُه ماه بار او را در رحم كشيدى كه به آتش دوزخ بسوزد؟ براى چه او را زاييدى؟
باز چيزى نگفت. فرمود:
«أَللِنار أَرْضَعْتَه سنتين »
براى اين كه به جهنم برود، دو سال به او شير دادى؟ بعد پيغمبر صلى الله عليه و آله با حالت عاطفه و نگرانى شديد به او فرمود: «فَأَيْنَ رَحْمَةُ الاُمّ » پس كجاست آن رحم مادرى؟ مادر نگاهى به جوانش كرد، زير لب گفت: خدايا ! او را ببخش. مرا خيلى اذيت كرد، اما دلم نمى آيد كه او را به جهنم ببرى.[14]
مادر دلش نمى آيد كه فرزندش به جهنم برود، آن گاه خدا دلش مى آيد كه بنده اش به جهنم برود؟ اگر كسى به جهنم برود، با پاى خودش رفته خدا او را نبرده است.
رحمت امام زمان عليه السلام بر شيعيان
تمام پرونده هاى ما را در شب قدر، نزديك طلوع فجر، به امام عصر عليه السلام ارائه مى كنند، تا او پرونده ما را تدبير كند. هيچ عالم شيعه و سنى در سلامت و بزرگوارى سيد بن طاووس[15]حرفى ندارد. ايشان مى گويد: سحرگاه در سرداب سامرّا، صداى امام دوازدهم عليه السلام را شنيدم، هيچ كس نبود، فقط من بودم. با گريه مى فرمود:
«اللهمّ انّ شيعَتَنا خُلِقَتْ مِن شُعاعِ انوارنا »
خدايا ! شيعه هاى ما را از شعاع نور ما آفريدى، اين هايى كه ما را دوست دارند، محب ما هستند، براى ما كار مى كنند، آنها را از نور ما آفريدى:
«و بقيّة طينتنا و قد فعلوا ذنوباً كثيراً »
بقيه را از اضافه گل ما آفريدى. من مى دانم اين شيعيان ما گناهان زيادى مرتكب شده اند، بيمار روى دست مانده را بايد چه كار كرد؟
خدايا! اگر شيعيان ما گناه فراوان كرده اند، يك اشتباه داشتند و آن اين بود كه:
«اتكالاً على حبّنا و ولايتنا »
گفتند: ما به محبت على و اولاد او عليهم السلام دلگرم هستيم، خدايا ! شب خيلى مهمى است، خودت در قرآن سند دادى كه:
« لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ »[16]
امام صادق عليه السلام سه شب احيا سخت مريض بود، شب نوزدهم و بيست و يكم را خوابيد، اماشب بيست و سوم فرمود: رختخوابم را به مسجد بياوريد، مرا با همين حال به مسجد ببريد.[17]
خدايا ! پيغمبر فرمود: بيچاره ترين و محروم ترين مردم، مردمى هستند كه امشب تو براى آنان كارى نكنى و به آنها نگاهى نكنى.
درخواست امام عليه السلام براى نجات شيعه
امام زمان عليه السلام ادامه دادند:
«فان كانت ذنوبهم بينك و بينهم فاصفح عنهم . . . فأصلح بينهم »
اگر گناهان زياد آنها فقط بين آنها و خود تو است، همه در خلوت انجام گرفته و حق كسى را پايمال نكرده اند ، گناهان آنان را پاك كن. فكر مى كنيد خدا دعاى امام زمان را رد مى كند؟
يابن رسول الله ! اعتقاد ايمانى ما اين است كه دارى ما را مى بينى و صداهاى ما را مى شنوى. يك بار نيز دست خود را براى ما بلند كن و دعا كن.
اين چه رحمى است كه در دل امام زمان عليه السلام است؟ امام زمان عليه السلام كه اين چنين باشد، پس خدا چيست؟ بعد امام عليه السلام ادامه دادند:
«و قاصّ بها عن خمسنا »
خدايا ! يك پنجم عمل ما را براى آمرزش آنها قرار بده. با نماز و گريه ما اين ها را بيامرز.
درخواست ديگر:
«وَ أَدْخِلْهم الجنةَ وَ زَحْزِحْمُ عن النار »
خدايا ! اين ها را به بهشت ببر و از افتادن در آتش جهنم حفظ كن.
اين درخواست بعدى خيلى عجيب است. كه برگرفته از دعاى كميل اميرالمؤمنين عليه السلام است كه مى فرمايد:
«لاىّ الامور اليك اشكو و لما منها اضجّ و أبكى لأليم العذاب و شدّته أم لطول البلاء و مدّته فلئن صيّرتنى للعقوبات مع أعدائك و جمعت بينى
و بين اهل بلائك »
اينجا اوج دعاى كميل است.
امام زمان عليه السلام نيز مى فرمايد:
«و لا تجمع بينهم و بين أعدائنا فى سخطك »[18]
مبادا اين ها را در قيامت كنار آنهايى كه در به پهلوى مادرم كوبيدند، فرق جدم را در محراب شكافتند، جنازه عمويم امام مجتبى عليه السلام را تير باران كردند، دو دست عمويم قمر بنى هاشم را از بدن جدا كردند ببرى. پس ما را كجا ببرند؟ مى فرمايد: اينها را در قيامت به دست خود ما بده و از ما جدا نكن.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
[1] ـ نهج البلاغه: خطبه 107 معروف به الملاحم؛ «اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِشْكَاةِ الضِّيَاءِ وَ ذُؤابَةِ الْعَلْيَاءِ وَ سُرَّةِ الْبَطْحَاءِ وَ مَصَابِيحِ الظُّلْمَةِ وَ يَنَابِيعِ الْحِكْمَةِ و منهاطَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِكْمَةِ وَ لَمْ يَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ . . . .»
هم چنين آمده: عوالي اللآلي: 2/30، حديث 72؛ مستدرك الوسائل: 16/453، باب 109، حديث 20527؛ «عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله قَالَ الْمَعِدَةُ بَيْتُ الدَّاءِ وَ الْحِمْيَةُ رَأْسُ الدَّوَاءِ وَ أَعْطِ كُلَّ بَدَنٍ مَا عُوِّددته.»
و نيز آمده: بحار الأنوار: 4/107، باب 3، حديث 18؛ عدة الداعي: 37؛ مجموعة ورام: 2/117؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ فَصَلاَحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ بِهِ لاَ فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ أَلاَ فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِين.»
[2] ـ شعراء 26 : 80؛ «و هنگامى كه بيمار مى شوم، او شفايم مى دهد.»
[3] ـ اسراء 17 : 82؛ «و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مايه درمان ورحمت است، نازل مى كنيم.»
[4] ـ بحار الأنوار: 75/126، باب 20، حديث 7؛ جامع الأخبار: 130؛ «رُوِيَ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عليه السلام جَاءَهُ رَجُلٌ وَ قَالَ أَنَا رَجُلٌ عَاصٍ وَ لاَ أَصْبِرُ عَنِ الْمَعْصِيَةِ فَعِظْنِي بِمَوْعِظَةٍ فَقَالَ عليه السلامافْعَلْ خَمْسَةَ أَشْيَاءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ فَأَوَّلُ ذَلِكَ لاَ تَأْكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّانِي اخْرُجْ مِنْ وَلاَيَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لاَ يَرَاكَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَكَ مَالِكٌ فِي النَّارِ فَلاَ تَدْخُلْ فِي النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ.»
[5] ـ سجده 32 : 19؛ «به پاداش اعمالى كه همواره انجام مى دادند.»
[6] ـ فرقان 25 : 68؛ «و آنان كه معبود ديگرى را با خدا نمى پرستند، و كسى را كه خدا خونش را حرام كرده است، جز به حق نمى كشند، و زنا نمى كنند ؛ و كسى كه اين اعمال را مرتكب شود به كيفر سختى برسد.»
[7] ـ فرقان 25 : 69؛ «روز قيامت عذابش دو چندان شود ، و در آن با خوارى و سرشكستگى جاودانه ماند .»
[8] ـ فرقان 25 : 70؛ «مگر آنان كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند ، كه خدا بدى هايشان را به خوبى ها تبديل مى كند ؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است .»
[9] ـ توبه 9 : 108؛ «در آن مردانى هستند كه خواهان پاكيزگى ] و طهارت جسم و جان [ هستند ؛ و خدا پاكيزگان را دوست دارد.»
[10] ـ بقره 2 : 222؛ «يقيناً خدا كسانى را كه بسيار توبه مى كنند، و كسانى را كه خود را ] با پذيرش انواع پاكى ها از همه آلودگى ها [پاكيزه مى كنند. دوست دارد.»
[11] ـ بقره 2 : 192؛ «بسيار آمرزنده و مهربان است.»
[12] ـ اعراف 7 : 151؛ «مهربان ترين مهربانانى.»
[13] ـ به نقل از كتاب انيس الليل در ذيل فراز «برحمتك التى وسعت كلّ شى ء».
[14] ـ تفسير روح البيان: 4/314، ذيل تفسير سوره يوسف آيه 93؛ مفاتيح الغيب: 1/203؛ تفسير الكبير: 1/235؛ «الفائدة الخامسة: ] في حديث النبي [روي أن فتى قربت وفاته و اعتقل لسانه عن شهادة أن لا إله إلا اللّه فأتوا النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله لى اللّه عليه و سلم و أخبروه به، فقام و دخل عليه، و جعل يعرض عليه الشهادة و هو يتحرك و يضطرب و لا يعمل لسانه فقال النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله: «أ ما كان يصلي؟ أ ما كان يصوم؟ أ ما كان يزكي؟» فقالوا: بلى، فقال: «هل عق والديه؟» فقالوا: بلى، فقال عليه السلام: «هاتوا بأمه»، فجاءت و هي عجوز عوراء فقال عليه السلام: «هلا عفوت عنه»، فقالت: لا أعفو لأنه لطمني ففقأ عيني، فقال عليه السلام: «هاتوا بالحطب و النار»، فقالت: و ما تصنع بالنار؟ فقال عليه السلام: «أحرقه بالنار بين يديك جزاء لما عمل بك»، فقالت: عفوت عفوت، أ للنار حملته تسعة أشهر؟ أ للنار أرضعته سنتين؟ فأين رحمة الأم؟ فعند ذلك انطلق لسانه، و ذكر أشهد أن لا إله إلا اللّه.»
[15] ـ ابن طاووس: سيد رضى الدين على بن موسى م 664 ق از علماى ربانى و زاهد مشرب اماميه كه در عين استادى در فقه از فرط تقوا در عمر خود فتوى نداد و به ادعيه و اوراد و سير باطن مشغول بود. آورده اند كه با امام غائب عج ملاقات داشت و به خود وى هم كراماتى نسبت مى دهند. ابن طاووس رواياتى را كه در قدح غلات آمده است حمل بر تقيه مى كرد و مى گفت از آن جهت بوده كه اسرار به دست اغيار نيفتد. ابن طاووس شخصاً نيز ادعيه و زياراتى انشاء كرده. وى در دوران زندگى و پس از مرگ مورد احترام فريقين بود. مدفن او در حله است. نواده او نيز به نام رضى الدين بن طاووس (مؤلف زوائد الفوائد) مشهور است. ابن طاووس از عالمانى است كه عرفاى متأخر شيعه وى را از پيشروان خود شمرده اند. از آثار اوست: الامان عن اخطار الاسفار و الزمان؛ مهج الدعوات و منهج العبادات؛ جمال الاسبوع؛ الملهوف على قتلى الطفوف؛ الفتن و الملاحم؛ فتح الابواب بين ذوى الالباب و رب الارباب (در استخارات). (فرهنگ معارف و معاريف: 1/304 ـ 305)
[16] ـ قدر 97 : 3؛ «شب قدر، بهتر از هزار ماه است.»
[17] ـ بحار الأنوار: 94/4، باب 53؛ الأمالي للطوسي: 676، حديث 1428؛ «عَنْ يَحْيَى بْنِ الْعَلاَ قَالَ كَانَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ عليه السلام مَرِيضاً مُدْنِفاً فَأَمَرَ فَأُخْرِجَ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله فَكَانَ فِيهِ حَتَّى أَصْبَحَ لَيْلَةَ ثَلاَثٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ.»
[18] ـ بحار الأنوار: 53/302 الحكاية الخامسة و الخمسون؛ «عَنِ ابْنِ طَاوُسٍ رَحِمَهُ اللَّهُ أَنَّهُ سَمِعَ سَحَراً فِي السِّرْدَابِ عَنْ صَاحِبِ الْأَمْرِ عليه السلام أَنَّهُ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنَّ شِيعَتَنَا خُلِقَتْ مِنْ شُعَاعِ أَنْوَارِنَا وَ بَقِيَّةِ طِينَتِنَا وَ قَدْ فَعَلُوا ذُنُوباً كَثِيرَةً اتِّكَالاً عَلَى حُبِّنَا وَ وَلاَيَتِنَا فَإِنْ كَانَتْ ذُنُوبُهُمْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَاصْفَحْ عَنْهُمْ فَقَدْ رَضِينَا وَ مَا كَانَ مِنْهَا فِيمَا بَيْنَهُمْ فَأَصْلِحْ بَيْنَهُمْ وَ قَاصَّ بِهَا عَنْ خُمُسِنَا وَ أَدْخِلْهُمُ الْجَنَّةَ وَ زَحْزِحْهُمْ عَنِ النَّارِ وَ لاَ تَجْمَعْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَعْدَائِنَا فِي سَخَطِكَ.»
منبع : پایگاه عرفان