اخلاق خوبان، ص: 206
ساخته است.
مرحوم آخوند كاشی كه از برجستگان وادی معرفت بود بر اثر شدت فقر توان ازدواج نداشت، و تا آخر عمر حجره نشين مدرسه بود، او كارِ خود را خود می كرد، و مايه زحمت كسی نمی شد. روزی نشسته بود و كمی سبزی در مقابل داشت و پاك می كرد. اما نه به نوع زنان بی حوصله كه كمی از آن جدا ساخته و باقيمانده را به سطل زباله می ريزند. بلكه چنان دقت داشت كه حتی برگی هدر نرود. و آنها كه قابل مصرب نبود پيش مرغان می ريخت، تا چيزی دور نريخته باشد، همان روز مرحوم ارباب به او رسيد و گفت: چرا همانند زنان خانه دار سبزی را پاك نمی كنيد؟! و مرحوم كاشی گفت: اين سبزی ها راهی دراز پيموده اند تا خود را به من رسانيده، و مصرف من شوند، و من توان و نيرو يافته و در طاعت و بندگی بكوشم، و از اين طريق نيز آنان به محبوب و مطلوب خود كه همانا خداوند است رسيده باشند. حال اگر من به ناروا هر يك از آنها را هدر داده و ضايع كنم مرا نفرين می كنند و می گويند: خود را به تو رسانديم تا از ناحيه تو به خدا برسيم، ولی سدّ راه ما شدی!
و اين يعنی ادب.
چنين كسی مودب است زيرا جايگاه خود را می فهمد، چون می فهمد كه همه چيز آمده است تا هزينه او شود، اما او هزينه خداوند گردد.
و كسی به اينگونه از ادب آراسته باشد وارسته می شود، و بالا رفته و سيادت و بزرگی می يابد.
اگر پيامبر در دنيا و آخرت سيّد وُلدِ آدم است، و اگر فاطمه سيدة نساء العالمين، و اگر حسين بن علی سيّد الشهداء الاولين و الآخرين است، تمامی ريشه در ادب ايشان دارد.
در اين وادی آنكه از ادبی بيشتر برخوردار است تقدم با اوست و سرآمد است، و پيوسته، هر كجا كه باشد، مايه خير و رحمت و بركت است، همچنان كه مسيح در