فارسی
پنجشنبه 24 آبان 1403 - الخميس 11 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اخلاق خوبان، ص: 85

مقام، ما را به دوزخ می برد اما خود نمی آيد. ما را می سوزاند اما خود نمی سوزد.

كلمه استان، چشم سلمان را پر نكرد و با شتاب و اشتها و وَلَع نگفت:

می پذيرم. آرزو داريم. بلكه با دنيايی متانت و تامل فرمود: كمی بعد خبر خواهم داد. و به راه افتاد.

تو مرا چون بره ديدی بی شبان

تو گمان بردی ندارم پاسبان «1»

حارسی دارم كه ملكش می سزد

داند او بادی كه آن بر من وزد «2»

و خود را با شتاب به بيرون شهر مدينه رسانيد. و ديد كه مولا به كار كشت مشغول است، و زمين خدا را سبز می كند، تا از اين راه دسترنجی بيابد، و امرار معاش كند.

علی عليه السلام مرد حاجت و نياز نبود. و نان از عمل خويش می خورد. و منتِ هيچكس را بر خود نمی خريد.

بار خود بر كس منه بر خويش نه

سروری را كم طلب درويش به

بنده باش و بر زمين رو چون سمند

چون جنازه نه كه بر گردن برند

جمله را حمال خود خواهد كفور

چون سوار مرده آرندش به گور

بر جنازه هر كه را بينی به خواب

فارسِ منصب شود عالی ركاب

______________________________
(1) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بيت 228.

(2) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بيت 233.







گزارش خطا  

^