فارسی
پنجشنبه 24 آبان 1403 - الخميس 11 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اخلاق خوبان، ص: 243

پس، مباد فريب رنگ و نيرنگ ها خورده و با كلمات دهن پركنِ مجلات و مكتوبات داخلی و خارخجخی خود را ببازيد و از اين دستگيره های هدايت دست كشيده، و خدای ناكرده به جای اين دو، هوس و خواهش دل را حاكم كنيد.

خواستِ دل

يك سخنی كه، به اسف، به صورت فرهنگ حاكم شده است اين است كه هركسی در انجام هر كاری، دل و خواست خود را بهانه می كند، و می گويد: دلم می خواهد. چنين دلی، به خداوند سوگند گِل است، و با اشاره ای از هم پاشيده و فرو خواهد ريخت.

تنها دلی كه دل است و می ماند و حريم و حرم خداوند می شود آن دلی است كه قربانی حق شود. و چنان محو او باشد، كه از خود بی خود، و همه «او» شود. و تا انسان به اين منزلت راه نيابد، از دربار رحمت و عنايت حق مسافت ها فاصله دارد.

آن يكی آمد درِ ياری بزد

گفت يارش كيستی ای معتمد

گفت من گفتش برو، هنگام نيست

بر چنين خوانی مقام خام نيست

خام را جز آتش هجر و فراق

كه پزد؟ كه وارهاند از فراق؟

چون تويیِ تو هنوز از تو نرفت

سوختن بايد تو را در نارِ تفت

رفت آن مسكين و سالی در سفر

در فراق يار سوزيد از شرر

پخته گشت آن سوخته پس بازگشت

باز گِرد خانه انباز گشت







گزارش خطا  

^