اهل منطق و اصول مى گویند : تعریف باید جامع افراد و مانع اغیار باشد وگرنه تعریف ناقص است و نمى تواند هویت تعریف شده را آن چنان که هست نشان دهد .تعریف جامع و مانع نسبت به شهیدان کوى حسین این است که : اگر هر کدام از آنان را از جایگاه مخصوص خود برداریم ، در تمام عالم هستى کسى را نمى یابیم که جاى او بگذاریم .
اینان هر یک در موضع خاص خود منحصر بفردند ، فرد دیگرى در بستر تاریخ همانندشان نیست تا در شخصیت و کرامت جایگزین آنان شود .عباس ، زهیر ، حبیب ، مسلم ، بریر ، حرّ ، سعید ، و . . . هر یک منحصر به فردند . خلیفه و جانشین و مثل و مانند ندارند ، و شبه و نظیر براى آنان پیدا نمى شود .این معنى را عموم مسلمانان از قرائت سوره توحید در نمازهاى واجب و مستحب درباره حضرت حقّ یافته اند که : ( وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ ) .براى حضرت حقّ کفوى نیست و شبیه و مانندى نمى باشد . احدى از موجودات هستى را در برابر او شانى نیست تا چه رسد که شبیه او یا به جاى او باشند .یاران باوفا و نیکوکار حضرت حسین (علیه السلام) ، که صبغه الهى دارند گویى همین معنا را ـ بى کفو بودن ـ از محبوبشان ، در آسمان وجود خود طلوع داده اند ، تا جایى که مولاى عالِم و آگاه و بابصیرتشان در حقّ آنان فرمود :فَاِنّى لا اَعْلَمُ اَصْحاباً اَوْفى وَلا خَیْراً مِنْ اَصْحابى لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْء )را از افق وجود خود ظاهر کردند ، تا به همه انسان ها بفهمانند که : استعداد و نیرو و قدرت و قوّت آدمى در حدى است که مى تواند در معرفت و بینش و اخلاق و عمل و ایمان و فضیلت بى شبه و مثل گردد !بر کمى عدّه آنان باکى نیست که هر کدامشان جهانى بى نهایت ، و عظمتى بى مثل و مانند بودند .آنان ، در ابتداى تکوّن وجودشان در رحم مادر ، یک نقطه جوهرى بیش نبودند ، ولى با تغذیه پاک از منبع پاک ، به خصوص تغذیه معنوى بعد از ولادتشان از عرصه گاه نبوت و قرآن و امامت ، تبدیل به شجره طیّبه تنومندى شدند که : . . اَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ * تُوْتِی اُکُلَهَا کُلَّ حِین . . ریشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است * میوه اش را به اجازه پروردگارش در هر زمانى مى دهد .آنان ، در راه آیین از کشته شدن نهراسیدند و براى نیل به شرف ، از رنج سفر باک نکردند .آنان ، از تساهل و تغافل و آسایش و تنعّم و نکبت اخلاق و عمل مى ترسیدند !دشمنان تیره بختشان ، هر یک در برابر خود هزاران جایگزین از درّندگان و وحشیان و دیوان و ددان داشتند ; زیرا از هر گروهى از موجودات پست و خشن و درّنده و هار ، نمونه اى یا نمونه هایى در وجود خود جمع کرده بودند .آنان ، مصداق این آیه بودند : . . . لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ اَعْیُنٌ لاَ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَ یَسْمَعُونَ بِهَا اُولئِکَ کَالْاَنْعَامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ آنان را دل هایى است که به وسیله آن] معارف الهى را [ در نمى یابند ، و چشمانى است که توسط آن]حقایق و نشانه هاى حق را [ نمى بینند ، و گوش هایى است که به وسیله آن] سخن خدا و پیامبران را [نمى شنوند ، آنان مانند چهارپایانند بلکه گمراه ترند ; اینانند که بى خبر و غافل] ازمعارف و آیات خداى [اند .آنان ، قلب را از خدا خالى کردند ، و به جاى آن ، یزید ـ فرزند زن نصرانیّه بیابانگرد ـ را گذاشتند . چشم از تماشاى جمال ملکوتیان زمان بستند و به جاى آن به تماشاى ابن زیاد بى مادر مشغول شدند . گوش از شنیدن حقّ بستند و به جاى آن ، اباطیل بنى امیّه ملعون را نشخوار کردند .قلبشان براى عشق دروغین و بى مایه طپید .چشمشان از چهره هاى ناپاک و آلوده پر شد .گوششان منبع مزخرفات و قول زور شد ، و در نتیجه از راه انسانیت عقب گرد کرده ، به سوى پستى و کوچکى رهسپار شدند ، و در این مسیر آن چنان به سرعت تاختند تا به اسفل سافلین رسیدند ، و بى نهایت کوچک شدند .به جاى این که با دو بال ایمان و عمل حرکت کنند و به مقام قرب حقّ برسند ، با دو پاى بدن به حرکت آمدند تا به عمق درکات جهنم وارد شدند !اینان ، چون اسب عصّار خانه به دور تنور هواى نفس ، چشم و گوش بسته ، عمرى چرخیدند ، و از وجود خود براى حرارت دادن به شهوت یزید و پسر زیاد حرام زاده ، روغن چراغ فراهم کردند !ولى یاران حضرت حسین (علیه السلام) عزیز بر اساس آیه شریفهمَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعاً اِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ . . . کسى که عزت مى خواهد ، پس] باید آن را از خدا بخواهد ، زیرا [همه عزت ویژه خداست . حقایق پاک] چون عقاید و اندیشه هاى صحیح [به سوى او بالا مى رود و عمل شایسته آن را بالا مى برد .با دو بال روح پاک و عمل صالح به سوى معشوق و معبود خود به پرواز در آمدند و به لقاى دوست نایل شده ، از همه انسان ها تا روز قیامت دعوت کردند که با کاروان آنان که کاروان نور است بپیوندند .آنان ، در به دست آوردن عزّت الهى آن چنان از طالبان عزّت مسابقه را بردند که مولاى عاشقان ، محور عارفان ، امیر مومنان على (علیه السلام) به نقل خرائج رواندى از حضرت باقر العلوم (علیه السلام) در حقّ آنان فرمود :شُهَداءٌ لا یَسْبِقُهُمْ مَنْ کانَ قَبْلَهُمْ ، وَلا یَلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُمْ شهدایى هستند که گذشتگان از آنان پیشى ندارند ، و آیندگان به آنان نمى رسند !آنان ، از هر حسابى غیر حقّ ، دل و جان و ظاهر و باطن پاک کردند ، تا جایى که امیر مومنان (علیه السلام)درباره آنان خطاب به خاک کربلا فرمود :واهاً لَکِ اَیَّتُهَا الْتُرْبَه ! لَیَحْشُرنَّ مِنْکِ اَقْوامٌ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ بِغَیْرِ حِساب
وه ! شگفتا از تو اى خاک اسرار آمیز ! به روز رستاخیز از بستر تو اقوامى برخیزند که به طور حتم بى حساب وارد بهشت خواهند شد !یاران حضرت حسین (علیه السلام) بر اساس قطعه بسیار مهمّى که سرور شهیدان از جدّش شنیده بود بناى زندگى را بنا نهادند .اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ مَعالِى الاُْمُورِ وَیَکْرَهُ سَفْسافَهاخداوند امور عالى و بلند مرتبت را دوست دارد ، و از امور پست و بى ارزش کراهت دارد آنان ، با تمام وجود به امور با ارزش روى آوردند ، و در نتیجه فعالیت قلبى و روحى و روانى و اخلاقى و عملى ، با همه ارزش ها متحد شدند ، و دامن حیات از ننگ آلوده شدن به امور بى ارزش حفظ کردند .ولى دشمنان حقّ و حقیقت ، و حمّالان شهوت بنى امیه ، و بار کشان بار یزید و ابن زیاد بى مادر از هرچه ارزش بود روى گرداندند ، و به هرچه بى ارزش و بى مایه و سست بود دامن زندگى آلوده کردند .یاران امام ، غرق در رحمت ابد شدند ، و لشگریان یزید ، دچار لعنت همیشگى گشتند .آنان ، هر کدامشان در پاکى ها و معالى امور منحصر بفرد شدند و اینان در زشتى و پلیدى و آلودگى بى مثل و مانند گشتند !آنان ، بر مبناى حدیث قدسى :عَبْدى اَطِعْنى حَتّى اَجْعَلَکَ مِثْلى خدا گونه شدند ، و ارتش بنى امیّه ، حزب شیطان و منبع ناپاکى و جرثومه خطا و فساد گشتند .یاران سالار شهیدان ، تبدیل به چراغ روشنى شدند که تا ابد نورش با تندباد هیچ حادثه اى ، و وزش هیچ طوفانى خاموش نشود ، که نور آن ، نور خدا است و نور خدا خاموش شدنى نیست .
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِاَفْوَاهِهِمْ وَاللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ مى خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند در حالى که خدا کامل کننده نور خود است ، گرچه کافران خوش نداشته باشند .و دوستداران بنى امیّه تبدیل به ظلمت کده اى شدند که با هیچ نورى ظلمت آنان زدوده شدنى نیست !وجود اصحاب حضرت حسین (علیه السلام) رفعت طلب شد ، و وجود دشمن ، پستى خواه .آنان ، با طبیعت رفعت طلبى به حقّ رسیدند ، و اینان با اخلاق پستى طلبى به درکات جهنم پیوستند .
ذرّه ذرّه کاندر این ارض و سماست *** جنس خود را هم چو کاه و کهرباست
نوریان مر نوریان را جاذبند *** ناریان مر ناریان را طالبند
مه فشاند نور و سگ عوعو کند *** هر کسى بر طینت خود مى تند
یاران امام ، مجذوب حقّ شدند ، و یاران یزید ، مغلوب شیطان گشتند .یاران امام ، متّصل به جنّت لقا شدند ، و حزب هوا ، منقطع از رحمت الهى گشتند .آنان ، حسین عزیز را اسوه خود قرار دادند ، و کوفیان و شامیان تیره بخت ، یزید و کردارش را ملاک زندگى گرفتند .یاران حقّ ، شیطان را از معامله با خود براى ابد نا امید کردند ، و حمّالان باطل تمام راه هاى نفوذ شیطان را به روى خود گشودند .اصحاب سالار شهیدان ، از جان و مال و زن و فرزند و تمام هستى خود ، در راه حقّ گذشتند ، و یاران یزید به اسارت مالى اندک ، و لذّتى حیوانى وش در آمدند .آن نیک اندیشان نیک پندار ، تبدیل به گوهرى شدند که تنها خداوند غنى مى توانست خریدار آنان باشد . اِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُوْمِنِینَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْوَالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ . . . یقیناً خدا از مومنان جان ها و اموالشان را به بهاى آنکه بهشت براى آنان باشد خریده .و آن بد سیرتان دیو منش ، مبدل به خَر مُهره اى شدند که براى ابد بى مشترى ماندند .آنان که در ایمان و عمل بى نمونه بودند ، از مَرکب علایق پیاده شدند ، و از مَحبس تن بیرون رفتند ، تا در جوار رحمت حقّ قرار گرفتند و مورد پذیرایى محبوب و معبودشان شدند .ولى دشمنان آن ها ، اسیر جسم و بدن شدند ، و به لجنزار شکم و شهوت نشستند ، و تیره بختى ابدى را براى خود خریدند .
دشمنان ، در مقابل بهاى اندک ـ قطعه اى زمین ، سرپناهى محدود ، درهم و دینارى معدود ، وعده هایى پوچ ـ خود را فروختند ، امّا یاران حقّ خود را با رضا و خوشنودى حقّ که اکبر از جنّت و بهشت قیامت است معامله کردند .دشمنان ایمان و عقیده ، در آتش حکومت بنى امیّه سوختند ، و یاران حضرت حسین (علیه السلام) ، ابراهیم وار از آتش بدر آمده تمام ملک و ملکوت را بر خود بَرد و سلام و تبدیل به گلستان کردند .زن ، پول ، شهوت ، صندلى ، مقام ، لذّت و اعتبار ظاهرى ، قیمت انسان نیست ; قیمت و ارزش انسان در جهت روحى ، رضاى حقّ ، و در جهت جسمى ، بهشت عنبر سرشت است .یاران حضرت حسین(علیه السلام) به کمتر از رضاى دوست وکمتر از بهشت جاودان خود را نفروختند، و محبّان بنى امیّه، به اندک عنصر از دست رفتنى خود را معامله کردند.حضرت حسین (علیه السلام) و یارانش به حقیقت زمزمه کردند :
تَرکتُ الخَلقَ طُرّا فى هَواکَا
در هواى تو هرچه غیر بود ترک کردیم .
و عمر سعد و یارانش نخواستند از اندک مال دنیا و مقام پوچ مادّى گذشت کنند .پسر سعد بدبخت ، در برابر دعوت حضرت حسین (علیه السلام) از او براى رسیدن به سعادت دنیا و آخرت پاسخ داد :اگر ندایت را بشنوم ، و صدایت را آویزه گوش کنم ، و ریاست بر این لشگر را بگذارم و به یاران تو بپیوندم ، خانه اى که به تازگى با سنگ سرخ در کوفه بنا کرده ام به مصادره ماموران پسر زیاد خواهد رفت !شما را به خداى بزرگ ملاحظه کنید که این بى خرد نادان ، و این پست فطرت حیوان ، خدا و قیامت و پیامبر و قرآن و اهل بیت وحى را با خانه اى گلى که ظاهر آن را با سنگ سرخ زینت داده بود عوض مى کند ! !امّا حضرت حسین (علیه السلام) و یارانش براى رسیدن به مقصد اعلى و مقام فناى فى اللّه و بقاى باللّه از همه هستى خود گذشت مى کنند .این هفتاد و دو نفر به تناسب سنّى که هر یک داشتند در برابر تهدید بنى امیه به کشته شدن ، ترغیب دشمن به لذّات مادى ، تشویق حکومت به ثروت پیدا کردن ، از مدار ثابت قدمى و تحمّل در برابر حوادث بیرون نرفتند ، تا در روز عاشورا به همراه مولاى خود به حریم قدس دوست سفر کردند .نمک حقّ را خوردند و پاس نمکدان را تا لحظه آخر حیات نگاه داشتند . ولى دشمن نمک خورد و نمکدان شکست و پاس نمک دهنده را در هیچ یک از امور حیات نگاه نداشت .آنان ، با قدرت تقوا و احسان و نیکى ، به مقام معیّت با حقّ رسیدند و تا ابد محبوب حقّ شدند .
. . . ثُمَّ اتَّقَوْا وَاَحْسَنُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُـحْسِنِینَ سپس پرهیزکارى را تداوم بخشند و ایمان خود را ادامه دهند ، و بر پرهیزکارى پافشارى ورزند و کار نیک بجا آورند ; و خدا نیکوکاران را دوست دارد . اِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُم مُحْسِنُونَ بى تردید خدا با کسانى است که پرهیزکارى پیشه کرده اند و آنان که] واقعاً [نیکوکارند .یاران حضرت حسین (علیه السلام) ، از هر دامى با چشم باز رستند ، و دوستان بنى امیّه به هر دامى گرفتار شدند .اینک ما هستیم که دو طایفه را در برابر خود مى بینیم ، طایفه اى الهى و گروهى شیطانى ، قومى آسمانى و جمعى زمینى .اگر اصولى که طایفه آسمانى در حیات خود بکار گرفتند بکار گیریم هماى سعادت ابد بر سر ما مى نشیند ، و اگر براى لذّتى اندک و ناپایدار به راه دشمن رفتیم زاغ بدبختى و تیره روزى دائمى روى سرمان لانه مى کند .از حسین و یارانش پیروى کنیم که عین خردمندى است ، و از اخلاق دشمنان او اجتناب کنیم که محض بصیرت و بینایى است ، و راهى که حزب اموى رفت نرویم که سیه روزى دائمى و تیره بختى همیشگى است .یاران حضرت سید الشهداء (علیه السلام) ، به فرموده رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) سرور شهداى امّت اسلام و به گفته حضرت حسین (علیه السلام) وفادارترین و بهترین مردم تاریخ حیات هستند .مردم در هر دوره اى اگر آنان را در هر زمینه اى الگوى خود قرار دهند ، و از آنان درس زندگى بگیرند ، هم چون آنان در حدّ ظرفیت خود از فیوضات و برکات و عنایات الهى در دنیا و آخرت بهره مند خواهند شد .مردم باید از آنان درس تسلیم در برابر حقّ ، عشق به حضرت ربّ ، معرفت به قرآن ، امّت واقعى بودن براى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) ، ماموم قابل قبول بودن براى امام معصوم (علیه السلام)و خلاصه درس ایمان و اخلاق و عمل صالح و صبر و مقاومت و ظلم ستیزى و مبارزه بگیرند .به جهاد و عمل و حرکت آنان راضى باشند ، و به وجود آنان که هستى خود را هدیه حقّ کردند عشق بورزند ، و متخلّق به اخلاق آنان شوند ، و از دشمنان آنان در هر دوره اى قولا و عملا بیزارى جسته و راه خود را از راه آنان جدا سازند ، تا در دنیا و آخرت جزء آن کاروان نور محسوب گردند .