اخلاق خوبان، ص: 117
محبان محبوب
در فصلی كه درختان به ثمر می نشينند، و هر درخت، ثمری خاص به بار می آورد، درختانی نيز به چشم می آيند كه از ثمرات گونه گون برخوردارند.
اين درختان محدود و معدود، در آغاز همانند درختان ديگر بوده اند، ولی باغبان، جوانه ای نحيف، نزار، و ناتوان و تُرد را از درختی ديگر گرفت و بر تنه آن درخت جای داد، و چندان نپاييد كه جوانه ساقه شد، و ساقه شاخه گرديد، و به بار نشست. حال آنكه تا جوانه بود، نه تنها از آن اميد ثمر نمی رفت، بل بيم خشكيده شدن و از دست شدن نيز در ميان بود. اما اين بيم مجای خود را به اميد داد، و جوانه ای تُرد به شاخته ای سخت و خشن بدل يافت، و اين نبود جز با همت و آگاهی باغبان، كه خوب می دانست كه تنها با اين عمل كه آن را پيوند نام می دهند، جوانه ای، شاخه و شاخساری پر سود و ثمر می شود.
البته پيوند، آداب و اصول خود را دارد، و جز باغبان دانا و پرمهارت كسی از آن آگاهی نداشته و ندارد. چراكه جز وی هيچكس نمی داند و نمی فهمد