فارسی
جمعه 25 آبان 1403 - الجمعة 12 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اخلاق خوبان، ص: 140

و سرانجام، روزی كه تمام عالمانِ شاخص شهر در حضور شاه عباس گرد هم آمده بودند، وی به مرحوم ميرداماد توجه كرد و ايشان را با كنايه گفت:

شنيده ام يكی از عالمان برجسته اين ديار، كه در حكمت، فلسفه، عرفان، آوازه است گاه گاهی به قهوه خانه ها می رود، و با مردم اوباش همنشين می شود در حالی كه اين، با شأن و شرائط وی ناسازگار است. ولی ميرداماد با كمال بهت و اعجاب به پاسخ گفت: آنچه به عرض رسيده است عين خطاست، چراكه من خود با اين جماعت حشر و نشر داشته و نشست و برخاست دارم، ولی چنين عالمی را هرگز نديده ام.

ره اينست سعدی كه مردان راه

به عزت نكردند در خود نگاه

از آن بر ملايك شرف داشتند

كه خود را به از سگ نپنداشتند «1»

و ميرداماد اين را نه از سر تعارفات معمول و متعارف می گفت، چراكه او اهل معرفت بود، و تعارفات كاذب و دروغين در حريم ايشان رونق و معنايی نداشت، بنابر اين او در حقيقت خود را كسی نمی انگاشت، و برای خود حسابی وانمی كرد، و چون چنين بود و چنين می نمود، با همه صنف حتی فرومايگان، و كسانی كه فروتر از او بودند. نشست و برخاست داشت، و رفت و شد می كرد.

وگرنه كسانی كه خود را بالا و والا می انگارند هرگز به بالاتر از خود نظر نمی افكنند، تا چه رسد به آنان كه نازلتر و فروتر و پايين ترند.

درس خشوع

آِی، ميرداماد درس خشوع و تواضع و كرنش را از اولياء دين آموخته بود.

______________________________
(1) سعدی.







گزارش خطا  

^