اخلاق خوبان، ص: 98
يار چشم توست ای مرد شكاراز خس و خاشاك او را پاك دار «1» و البته، در حقيقت می توان گفت، كه: همنشينی با اوليا خداوند، همنشينی با خداوند است. زيرا به معيت و همراهی وی می انجامد.
هر كه خواهد همنشينی خدا |
تا نشيند در حضور اوليا «2» |
|
و با خدا نشستن و با خدا بودن يعنی با همه چيز بودن، و همه چيز را به چنگ آوردن، زيرا آنچه مايه حاجت و نياز آدمی است در كف باكفايت اوست، و از همين روست كه در كتاب مجيد آمده است كه خداوند برای آدمی كافی و بس است.
همچنان كه خاك برای دانه اينگونه است.
آنچه يك دانه به آن نيازمنداست در دل خاك نهان است 7 كه اگر با آن همراه و همنشين باشد 7 همه را بی دريغ و بی مزد و بی منت به چنگ می آورد.
يك دانه ممكن است با آب سبز شود، اما به ثمر نمی نشيند و بالا نمی آيد و بالنده نخواهد شد، بلكه هنوز سبزه نشده زرد و زرد نشده خشكيده خواهد شد.
همچنانكه آدمی بدون خداوند راه به جايی نمی برد، و اگر چيزی به چنگ آورد گذرا، مقطعی و موقت و ناپايدار است.
بنابراين، هيچ چيز جز خداوند، نيازهای دائم و مستمر آدمی را رع و مرتفع نمی سازد.
از اين رو تكيه و توكل برر غير او نمودن همچون تكيه ای است كه دانه بر
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر دوم، بيت 28.
(2)) مثنوی معنوی، دفتر دوم، بيت 2699.