فارسی
پنجشنبه 24 آبان 1403 - الخميس 11 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اخلاق خوبان، ص: 47

كَرَمَش نا متناهی، نِعَمَش بی پايان

هيچ خواهنده از اين در نرود بی مقصود «1»

باری، آدمی اگر هوای گدايی و خواهش و طلب و تمنا در سر دارد، چرا رو به خدا نياورد، خدايی كه پروردگار اوست.

گر گدايی كنی از درگه او كن باری

كه گدايان درش را سر سلطانی نيست «2»

و گدايی، شيوه ای است كه بايد، همه، آن را پيشه خويش سازند، زيرا كسی نيست كه نيازمند وی نباشد.

گر از كوه داريم زر بيش ما

توانگر خدای است و درويش ما «3»

و اين در حالی است كه او به قدر ذره ای حاجت و نياز به كسی و چيزی ندارد.

«أِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِيدٌ» «4»

از اين رو، همه بايد افتاده و خاضع باشند، و تنها اوست كه ايستاده و حكمران است.

افتادگی

و ای كاش! انسان ها، افتادگی را از حروف می آموختند. در ميان حروف، تنها حرف تغييرناژذير، الف می باشد. الف، چه در آغاز و چه در پايان و چه در ميانه كلمات قرار گيرد همان الف است، بی هيچ كاستی و يا فزونی. حال آنكه تمامی حروف ديگر، در اين گونه جابجايی ها، دستخوش تحويل و تحول شده،

______________________________
(1) سعدی.

(2) سعدی.

(3) اسدی طوسی.

(4) ابراهيم/ 8.







گزارش خطا  

^