فارسی
پنجشنبه 24 آبان 1403 - الخميس 11 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اخلاق خوبان، ص: 275

دستان ايشان را ببوسم اما اتفاق نيفتاد.

هر وقت هم به او پيغام می فرستادمم كه بنا دارم ايشان را ببينم، او خود بزرگواری می فرمود، و پيش از آنكه من به محضر ايشان حضور يابم، ايشان به ديدن من می آمدند.

روزی همين بزرگوار به محضر مرحوم آية اللَّه حاج ميرزا جواد آقا تهرانی بود.

مرحوم حاج ميرزا جواد آقا را به خصوص جوانان جبهه خوب می شناسند.

ايشان كراراً به جبهه آمدند و می فرمودند: هر كجا به شهادت رسيدم مرا در همانجا خاك كنيد. اما جنگ تمام شد و ايشان نيز به شهادت نرسيدند.

اين بزرگوار از علمای كم نظير اين مملكت بودند.

ايشان در بيمارستان بستری بود، و وصيت نيز فرموده بود كه در صورت مرگ، مزار ايشان در گورستان عمومی مشهد باشد. و هر چه علما و بزرگان از ايشان خواستند كه وصيت خود را تغيير داده و اجازه دهند در حرم حضرت رضا عليه السلام دفن شوند، اجازه ندادند و با گريه گفتند: اگر جنازه ام به حرم وارد كنيد بی ادبی به ساحت امام هشتم عليه السلام است. و تاكيد كردند كه مرا كنار فقرا دفن كنيد، و بر مزارم سنگی قرار ندهيد، و بلكه با خاك يكسان كنيد، به گونه ای كه گورم در ميان گورها گم شود.

مرحوم واله بعد از زيارت ايشان می خواست از حضورشان مرخص شود.

او سالها و سالها با آن بزرگوار در ارتباط بود و رفاقت داشت.

تو گويی اين دو انسان بزرگ يك روح بودند كه در دو پيكر جای داشتند.

شصت سال اين دو بزرگوار با چند تن ديگر از بزرگان ديگر در مشهد زيستند و يكبار كلمه «تو» به يكديگر نگفتند.

آری مردم مومن با يكديگر جنگ و ستيز ندارند. و تمامی نسبت به يكديگر فروتن می باشند.

جان گرگان و سگان از هم جداست

متحد جانهای شيران خداست







گزارش خطا  

^