
شیطان و اهل تقوا - جلسه بيست و ششم - (متن کامل + عناوین)
تقواى متقين
نااميدى شيطان از فريب متقين
تهران، حسينيه حضرت زهرا عليها السلام رمضان 1383
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
بحث در آيه سوره مباركه اعراف بود . اين آيه اميدوار بودن شياطين در به خطر انداختن اهل تقوا و قدرت انديشه پاك اهل تقوا را در برابر شياطين نشان مىدهد كه اين بزرگواران به خاطر تقوا ، شيطان شناس هستند و وسوسههاى او را مىشناسند و با اين كه او اميد به گمراه كردن آنان دارد ، ولى اين بزرگواران ، با قدرت انديشه و بصيرت ، شيطان را كاملاً نااميد مىكنند .(439)
در قرآن مجيد منظور از شياطين ، اغلب شياطين انسى هستند كه در هر عصرى ابزار مناسب آن عصر را براى گمراه كردن عباد خدا به كار مىگيرند و در زمان ما ، ابزار شياطين ، وسائل علمى و الكترونيكى است .
برنامه ريزىهاى بسيار قوى ، با در اختيار داشتن انواع كانال ماهواره ، سايتها ، اساتيد علمى ، قلم داران و به فرموده قرآن مجيد : مظاهر مادى كه فوق العاده براى مردم جذاب و دلرباست ، اما قرآن مىفرمايد : اهل تقوا در برابر اين فتنه عظيم شيطانى و اين فساد قوى و جذاب شيطانى به خطر نمىافتند و در اين جنگ بسيار سخت ، پيروز مىشوند .
آيه مىفرمايد:
» إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ «(440)
يعنى خدا در قرآن اين بزرگواران را از نظر قدرت فكرى و روحى در حدى مىداند كه وقتى گروهى از شياطين به آنها مىرسند ، » مسّ « يعنى رسيدن ، » طائف « يعنى دور آنها مىچرخند تا اين كه به قلب آنها نفوذ كنند .
اما اينان با معرفتى كه قبلاً كسب كردهاند ، » تذكّروا « از عمق جان ، به حضرت حق ، دادگاه قيامت ، عاقبت خود و خطرات سنگين شياطين توجه مىكنند و با چشم باز شيطان را طرد كرده ، از خطر او در امان مىمانند .
راه به دست آوردن تقوا و راههاى نفوذ شيطان بيان شد . يكى راه اقتصادى است كه در سوره بقره مطرح است و شيطان كسبهاى حرامى را اختراع مىكند ، جا مىاندازد و از عشق مردم به مال ، سوء استفاده مىكند و مردم را در گير انواع كانالهاى حرام مىكند و با وسوسههاى فراوان خيال مردم را راحت مىكند كه اگر مردم حرام مىخورند ، ناراحت نباشند . اما در همين زمينه اقتصادى نيز به اهل تقوا آسيبى نمىرسد .
نمونهاى از پرهيز خواص از مشتبهات
اين مطلبى كه عرض مىكنم ، خيلى سنگين است چون توان باطنى تقوا داران را مىخواهم براى شما بگويم . حال اهل تقوا خيلى عجيب است .
پدرِ مادر من در منطقهاى زندگى مىكرد كه حدود هفتاد فرسخ با تهران فاصله داشت . تا روز وفات نيز همانجا بود . البته يك روز قبل از فوت خبر داد كه من فردا شب بعد از سلام نماز عشاء ، به عالم بعد انتقال پيدا مىكنم و همين طور نيز شد . سلام نمازش را داد ، چند ثانيه با خدا مناجات كرد و رفت .
ايشان در آن منطقه كاسب بود . من شايد آن وقت هفت ساله بودم كه سه ماه تابستانِ تهران چون گرم بود ، مرا به منزل ايشان مىفرستادند ، تا وقت مدرسه شود . عمده مردم شهر به ايشان اعتماد دينى داشتند .
چون در آنجا برق نبود ، حدود شصت سال ، مردم آن محل در طول سال ، با اذان ايشان ، نمازهاى واجب را خواندند و روزههاى واجب را گرفتند و روزههاى خود را افطار كردند .
عالم رده اول آن محل كه مجتهد بود ، يكى از شاگردان ورزيده آيات عظام نايينى ، كمپانى و اصفهانى بود . در عين اين كه خيلى مقام علمى بالايى داشت ، اما حاضر شده بود بين آن هفت هشت هزار نفر بيايد تا براى حفظ دين مردم آنجا بماند . چهل سال بين مردم بود . حوزه علميهاى داشت كه شايد بيش از پانصد روحانى و عالم ساخت .
بعد از مردن پدرِ مادرم ، اين عالم حدود پانزده سال زنده بود . ايشان نقل مىكرد : اولين شعبه بانكى كه در منطقه ما آمد ، شعبه بانك ملى بود . در سال هزار و سيصد و بيست و دو . مىگفت : بانك آمد و در اينجا ساختمانى را با سه تا اتاق اجاره كرد و دو كارمند را نيز استخدام كرد كه يكى رييس بود ، ديگرى كارمند .
اعلاميه دستى نوشت و در منطقه ما پخش كرد كه ما دفترچه پس انداز باز مىكنيم و دفترچه چك مىدهيم .
گفت : پدرِ مادر ما در مغازه مىرود . به شخصى بازارى وارد مىگويد : بانك را براى من تعريف كن . من متوجه نمىشوم بانك يعنى چه ؟ آن بازارى نيز وارد بود ، با تهران و اصفهان معامله داشت ، براى پدرِ مادر ما توضيح داد و گفت : فردا روز افتتاحيه است ، شما نيز بيا تا برويم .
گفت : پدرِ مادر شما نزد من آمد ، گفت : حضرت آيت الله ، فردا در اين شهر بانك افتتاح مىشود . من امروز كاسبيم را بالكل تعطيل كردم ، چون بازار اين شهر با ربا آميخته خواهد شد و من نمىتوانم در اين بازار كسبم را ادامه بدهم و در قيامت نيز از جواب خدا عاجز هستم .
از امروز به بعد ، من از مايهام خرج مىكنم ، ولى شما آماده باش ، روزى اگر نماز و روزه استيجارى براى مردهها به تو دادند ، به من بده تا بجا آورم و از آنجا خرج خودم را اداره كنم .
گفت : ديگر به مغازه نرفت . اينها البته در رده بالاى تقوا هستند . تقوا را در بعضى روايات به سه بخش تقسيم كردهاند ؛ بخش اول را تقواى عام مىگويند . بخش دوم را تقواى خاص ، يعنى خيلى محدودتر و در تحمل سنگينتر . بخش آخر را نيز تقواى خاص الخاص مىگويند ، كه من فكر نمىكنم دست ما به چنين تقوايى برسد .(441)
تقواى مرحوم سيد محمدباقر درچهاى
يكى از كسانى كه اين تقواى سوم را داشت ، مرحوم آيت الله العظمى سيد محمد باقر درچهاى ،(442) استاد آيت الله العظمى بروجردى بود كه نمونهاى از تقواى ايشان را مىگويم :
منزل ايشان در »درچه« بود . عصر جمعهها ، بقچه نان و مقدارى ماست و پنير و كشك ، به اندازه احتياج يك هفته را به اصفهان و مدرسه صدر مىآوردند . صبحانه ايشان معمولاً نان و پنير بود .
دعوت مردم را قبول نمىكردند . مگر اطمينان بالايى به دعوت كننده پيدا مىكردند ، آن هم شرط مىكرد كه غذا را خودم بايد بگويم كه چه چيزى درست كنيد و سفره را چه شكلى بياندازيد .
روزى يكى از چهرههاى مذهبى مورد اعتماد به مدرسه آمد و به ايشان گفت : آقا ! من سراپا به شما ارادت دارم ، از شما تقليد مىكنم ، از اين حرفهايى كه مىگويند كه اهل تقوا مغرور نمىشوند ، ولى اشخاص بىتقوا با همين زبان بازى مغرور مىشوند . چاپلوسى امرى شيطانى است .
پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله مىفرمايد :
كسى كه شخصيتى را مدح مىكند ، مدح كننده دارد او را به جهنم نزديك مىكند . خاك به دهان او بپاشيد كه كسى را به جهنم نكشد . خدا و ائمه عليهم السلام را بايد مدح كرد .(443)
آن شخص گفت : براى صرف غذا به منزل ما بياييد و آنجا را متبرك كنيد . ايشان فرمودند : با چند نفر از طلبهها مىآيم و جنابعالى فقط آبگوشت كله پاچه درست كن ، چيزى اضافهتر روى سفره نباشد .
گفت : چشم آقا . سيد آمد ، ديد اين تاجر به عهدش وفا كرده و كله پاچه معمولى با نان خانگى حاضر كرده است . خورد ، سفره را جمع كردند . بعد تاجر مسألهاى از ايشان پرسيد . ايشان فورى از اتاق بيرون رفته ، كنار باغچه رسيد ، چهار انگشت خود را در حلق خود فرو كرد ، به استفراغ شديد افتاد ، تا جايى كه مىشد استفراغ كرد و مطمئن شد كه ذرهاى از اين آبگوشت در معدهاش نمانده است .
به شاگردان خود گفت : برويم . گفتند : آقا ! چرا اين كار را كرديد ؟ فرمود : اين مسأله فقهى مشكوك بود. او با اين سؤالى كه كرد ، مىخواهد از من براى نيرنگ در كار، حكم شرعى بگيرد ؛ يعنى كار حرام خود را با اجازهاى از طرف من براى خود توجيه كند و كسب حرام كند . ما غذا را بالا آورديم كه در قيامت ما را نگيرند و بگويند : براى او با جواب دادن به مسأله ، كار حرام فراهم كردى ، اين غذا را چرا خوردى ؟
هدايت متقين در خواب
روايتى هم رسول خدا صلى الله عليه وآله و هم امام صادق عليه السلام فرمودند كه از ايشان مىپرسند:
» لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الْأَخِرَةِ «(444)
يعنى چه ؟ حضرت مىفرمايد : راهنمايى و هدايت در خواب .(445)
مرحوم آيت الله العظمى آخوند ملاعلى معصومى همدانى ،(446) عجب انسانى بود . كسى از من پرسيد ، آخوند را چطور ديديد ؟ گفتم : وقتى او را ديدم ، فهميدم كه من هنوز مسلمان نيستم .
ايشان خيلى چيزها براى من نقل كردند ، من يادداشت كردم ، مىفرمودند : شبى در خواب ديدم كه در اتاق باز شد ، آقايى با بقچهاى بزرگ وارد شد ، نشست ، گفت : حضرت آيت الله ! سهم امام سنگينى براى شما آوردهام .
اين داستان شايد براى چهل سال قبل باشد كه يكى از بزرگواران همدان نيز در جريان بود . مىگفت : نزديك به بيست هزار تومان اسكناس در بقچه ريخته بود . مىفرمودند : در عالم خواب داشتم گوش مىدادم كه گفت : من سهم امام سنگينى آوردهام . گره بقچه را كه باز كرد ، ديدم مار جعفرى بزرگى سرش را از بقچه بيرون آورد . از ترس از خواب پريدم . گفتم : خدايا ! اين چه خوابى است ؟ ديگر خوابم نبرد . خيلى وحشت كردم .
صبح فردا ، همين در باز شد و همان شخصى كه در خواب ديدم ، با همان بقچه آمد و نشست ، گفت : حضرت آيت الله ! سهم امام سنگينى آوردهام ، گفتم : من راه خرج آن را ندارم . نمىخواهم .
گفت : آقا ! شما مدرسه ، دويست نفر طلبه ، كتابخانه و اين همه مخارج داريد ، اين همه به شما مراجعه مىكنند ، فرمود : كل اينها را در ماه با سه چهار هزار تومان اداره مىكنم . اضافه نيز دارم . من اگر اينها را بگيرم ، فردا بايد در دادگاه الهى جواب آن را بدهم و نمىخواهم . گفت : بالاخره او را رد كردم .
باز شدن چشم عقل در متقين
» فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ «
يعنى چشم عقل و دل اهل تقوا را تقوا باز كرده است ، اگر جايى تاريك باشد ، خداوند در عالم خواب به آنها نشان مىدهد . آنجا چراغ را روشن مىكند كه فردا چنين بلايى مىخواهد بر سر تو بيايد ، مواظب باش .(447)
» إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ «
براى چه شيطان سراغ اهل تقوا مىرود ؟ براى فريب دادن و گمراه كردن . از آدم و حوا عليهما السلام دست برنداشت تا آنها را از بهشت بيرون كرد . ما چه كسى هستيم كه او كه از ما نااميد شود ؟
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
439) نهج البلاغه: خطبه 7؛ »اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ.«
نهج البلاغه: خطبه 90؛ »فَانْظُرْ أَيُّهَا السَّائِلُ فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَ اسْتَضِىْ بِنُورِ هِدَايَتِهِ وَ مَا كَلَّفَكَ الشَّيْطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَيْسَ فِي الْكِتَابِ عَلَيْكَ فَرْضُهُ وَ لَا فِي سُنَّةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى أَثَرُهُ فَكِلْ عِلْمَهُ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَإِنَّ ذَلِكَ مُنْتَهَى حَقِّ اللَّهِ عَلَيْكَ.«
مصباحالشريعة: 79؛ بحار الأنوار: 125 - 124/69، باب 100، حديث 2؛ »قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام لَا يَتَمَكَّنُ الشَّيْطَانُ بِالْوَسْوَسَةِ مِنَ الْعَبْدِ إِلَّا وَ قَدْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ اسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَكَنَ إِلَى نَهْيِهِ وَ نَسِيَ اطِّلَاعَهُ عَلَى سِرِّهِ فَالْوَسْوَسَةُ مَا يَكُونُ مِنْ خَارِجِ الْبَدَنِ بِإِشَارَةِ مَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَ مُجَاوَرَةِ الطَّبْعوَ أَمَّا إِذَا تَمَكَّنَ فِي الْقَلْبِ فَذَلِكَ غَيٌّ وَ ضَلَالَةٌ وَ كُفْرٌ وَ اللَّهُ U دَعَا عِبَادَهُ بِاللُّطْفِ دَعْوَةً وَ عَرَّفَهُمْ عَدَاوَتَهُ فَقَالَ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ وَ قَالَ إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا الآْيَةَ فَكُنْ مَعَهُ كَالْغَرِيبِ مَعَ كَلْبِ الرَّاعِي يَفْزَعُ إِلَى صَاحِبِهِ فِي صَرْفِهِ عَنْهُ.«
440) اعراف (201 : (7؛ »مسلماً كسانى كه ] نسبت به گناهان ، معاصى و آلودگىهاى ظاهرى وباطنى [تقوا ورزيدهاند ، هرگاه وسوسههايى از سوى شيطان به آنان رسد ] خدا و قيامت را [ياد كنند ، پس بىدرنگ بينا شوند ] و از دام وسوسههايش نجات يابند . [«
441) مصباح الشريعة: 38 ؛ بحار الأنوار: 296 - 295/67، باب 56، حديث 41؛ »قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام: التَّقْوَى عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ تَقْوَى بِاللَّهِ فِي اللَّهِ وَ هُوَ تَرْكُ الْحَلَالِ فَضْلًا عَنِ الشُّبْهَةِ وَ هُوَ تَقْوَى خَاصِّ الْخَاصِّ وَ تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ تَرْكُ الشُّبُهَاتِ فَضْلًا عَنْ حَرَامٍ وَ هُوَ تَقْوَى الْخَاصِّ وَ تَقْوَى مِنْ خَوْفِ النَّارِ وَ الْعِقَابِ وَ هُوَ تَرْكُ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْعَامِّ.«
442) شرح حال ايشان در كتاب ارزشها ولغزشهاى نفس، جلسه 21 آمده است.
443) الصراط المستقيم: 35/3؛ »روى أن النبي قال إذا رأيتم المادحين فاحثوا في وجوههم التراب.«
شرحنهج البلاغه: 274/20، حديث 166؛ »إذا أعجبك ما يتواصفه الناس من محاسنك فانظر فيما بطن من مساوئك و لتكن معرفتك بنفسك أوثق عندك من مدح المادحين لك.«
الطرائف: 2/492؛ »همام بن الحارث: أن رجلا جعل يمدح عثمان فعمد المقداد فجثا على ركبتيه و كان رجلا ضخما فجعل يحثو في وجهه الحصباء فقال له عثمان ما شأنك فقال إن رسول الله صلى الله عليه وآله قال إذا رأيتم المداحين فاحثوا في وجوههم التراب.«
444) يونس (64 : (10؛ »آنان را در زندگى دنيا وآخرت مژده و بشارت است ] در دنيا به وسيله وحى و در آخرت به خطاب خدا و گفتار فرشتگان [.«
445) بحار الأنوار: 191/58، باب 44، حديث 62؛ »عن أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَتَى رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَادِيَةِ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الآْخِرَةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله أَمَّا قَوْلُهُ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا فَهِيَ الرُّؤْيَا الْحَسَنَةُ تُرَى لِلْمُؤْمِنِ فَيُبَشَّرُ بِهَافِي دُنْيَاهُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ فِي الآْخِرَةِ فَإِنَّهَا بِشَارَةُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ الْمَوْتِ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لَكَ وَ لِمَنْ يَحْمِلُكَ إِلَى قَبْرِكَ.«
بحار الأنوار: 146/7، باب 8؛ »لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الآْخِرَةِ؛ فيه أقوال أحدها: أن البشرى في الحياة الدنيا هي ما بشرهم الله به في القرآن وثانيها: أن البشارة في الحياة الدنيا بشارة الملائكة للمؤمنين عند موتهم ب أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ و ثالثها: أنها في الدنيا الرؤيا الصالحة يراها المؤمن أو ترى له وَ فِي الآْخِرَةِ بالجنة و هي ما تبشرهم الملائكة عند خروجهم من القبور و في القيامة إلى أن يدخلوا الجنة يبشرونهم بها حالا بعد حال.«
446) شرح حال ايشان در كتاب صبر از ديدگاهاسلام، جلسه 6 آمده است.
447) بحار الأنوار: 144 - 143/75، باب 21، حديث 6؛ »سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام يَعِظُ النَّاسَ يُزَهِّدُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ يُرَغِّبُهُمْ فِي أَعْمَالِ الآْخِرَةِ بِهَذَا الْكَلَامِ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ فِي مَسْجِدِ الرَّسُولِ صلى الله عليه وآله وَ حُفِظَ عَنْهُ وَ كُتِبَ وَ كَانَ يَقُولُ أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ و.. فَاحْذَرُوا أَيُّهَا النَّاسُ مِنَ الْمَعَاصِي وَ الذُّنُوبِ فَقَدْ نَهَاكُمُ اللَّهُ عَنْهَا وَ حَذَّرَكُمُوهَا فِي الْكِتَابِ الصَّادِقِ وَ الْبَيَانِ النَّاطِقِ وَ لَا تَأْمَنُوا مَكْرَ اللَّهِ وَ شِدَّةَ أَخْذِهِ عِنْدَ مَا يَدْعُوكُمْ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ اللَّعِينُ مِنْ عَاجِلِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ فَاشْعُرُوا قُلُوبَكُمْ لِلَّهِ أَنْتُمْ خَوْفَ اللَّهِ وَ تَذَكَّرُوا مَا قَدْ وَعَدَكُمُاللَّهُ فِي مَرْجِعِكُمْ إِلَيْهِ مِنْ حُسْنِ ثَوَابِهِ كَمَا قَدْ خَوَّفَكُمْ مِنْ شَدِيدِ الْعِقَابِ فَإِنَّهُ مَنْ خَافَ شَيْئاً حَذِرَهُ وَ مَنْ حَذِرَ شَيْئاً نَكَلَهُ فَلَا تَكُونُوا مِنَ الْغَافِلِينَ الْمَائِلِينَ إِلَى زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَتَكُونُوا مِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئَات.«