یکی از دانشمندان خارجی میگوید: خانه من در یک محل با صفا در نزدیکی زمینهای زراعتی بود. صبحهای زود هم بیدار میشدم. یک روز که آفتاب تازه طلوع کرده بود، شنیدم که از بیرون خانه صدای شدید یک گربه میآید. درب خانه را باز کردم و دیدم که یک گربه پشت درِ نشسته است. صبحانه ما هم آماده بود، با خود گفتم شاید گرسنه است، دویدم مقداری گوشت برایش آوردم اما دیدم که نخورد. شیر آوردم باز هم نخورد. هرچه به مذاق گربه خوشایند بود آوردم ولی نخورد. دم در ایستاده بودم دیدم گربه صداکنان رفت، من هم به دنبالش رفتم و در این هنگام صدایش آرام شد. فهمیدم که باید دنبالش بروم. به همراهش تا وسط مزرعهای آمدم. کاهدانی در آنجا بود که کشاورزهای آن ده، کاهها و اثاث خودشان را در آنجا میگذاشتند. در پی گربه به داخل کاهدان رفتم. چهار یا پنج بچه گربه آنجا بودند که معلوم بود تازه به دنیا آمدهاند. آنها هنوز نمیتوانستند راه بروند و چشمانشان بسته است. گربه کنار آنها نشست و آرام شد. من هم به خانه خود برگشتم. روز بعد و اول آفتاب به یاد صحنه دیروز افتادم و با خود گفتم نکند این گربه ضعیف بوده و چیزی برای خود و بچههایش پیدا نکرده که بخورند. برخاستم و شیشهای را نیز پر از شیر کردم و پستانک هم روی آن بستم و به طرف محل دیروزی رفتم، که اگر بچههایش گرسنه بودند به آنها بدهم. وقتی رسیدم دیدم که گربه مادر، مرده و بچههایش سینه او را گرفتهاند ولی چیزی نیست که بخورند. فهمیدم که این رحمت خدا بوده که دیروز خواسته به من خبر بدهد که فردا به اینها سرکشی کنم و غذا به آنها برسانم.
ما از عالم خبر نداریم که رحمت خدا چه کارها میکند. اگر یک سال هم بنشینیم و با هم سخن بگوییم که قطرهای از این دریا را نمیتوانیم بازگو کنیم. یکی از کوهنوردان میگفت: از کوه برمیگشتیم و زمستان سردی بود و برف شدیدی هم باریده بود. قبلاً هر گاه به این منطقه میآمدیم چالهای پر از آب در آنجا بود و دویست سیصد گنجشک نیز میآمدند و از این چاله آب میخوردند و میرفتند. اما امروز که آمدیم دیدیم که چاله یخ بسته است و همان دویست سیصد گنجشک آمدهاند و تشنهاند. آنها ابتدا نوک زدند ولی دیدند که آب یخ زده و نمیتوانند از آن بخورند. یکی از آن گنجشکها به پشت، روی این یخها خوابید و پس از لحظاتی که بدنش یخ کرد، برخاست و سپس دیگری خوابید و آن هم پس از لحظاتی برخاست. حدود شش یا هفت گنجشک این کار را انجام دادند و با حرارت بدنشان آن یک تکه یخ را آب کردند و بعد که یخ نازک شد نوک زدند و یخ را شکستند و همگی آب خوردند. این هدایت نیز از رحمتهای خداست. امام معصوم (ع) در این شبهای ماه مبارک در مقام دعا به درگاه خداوند عرضه میدارد: «وایقنتُ انک انت ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمه».
برادران عزیز و خواهران و مادران، بیایید از امروز به بعد با وجود مقدس او با دلی صادق برخورد کنیم. ما در کاروانی هستیم که یکی از ما هم برگشت ندارد و همه در حال رفتن به سوی اوییم. پس کاری کنیم که به هنگام مردن و در برزخ و قیامت، رحمتهای او را به سوی خود جذب کنیم.
منبع : پایگاه عرفان