اخلاق خوبان، ص: 218
جز هر چه خدا خواهد بر ما نرسد خوش باش |
اين را به حقيقت دان و آنها همه افسانه «1» |
|
«2»
ما به قضا و قدر خداوندی رضا داشته و سر به فرمانيم.
خوش است آنچه خدا می پسندد. «3» از اين رو در برابر آنچه او می پسندد تسليم و خاضع خواهيم بود.
گر بخشی و گر سوزی سر بر خط تسليم است «4» باری، تسليم و رضا خوشترين همراه و قرين و معاشر برای آدمی است.
«5»
راحت و امن و عافيت گر طلبی در اين جهان |
زهد و قنوع پيشه كن مملكت رضا طلب «6» |
|
رضا و تسليم
آنكه در مملكت رضا مقيم يم شود، و در موطن تسليم مقام می كند، با هر قضيه، خوش دل و با هر بليه، دلشاد است، زيرا از سر بصيرت درك و دريافت نموده است كه آنچه خداوند رقم می زند خوش، مبارك و ميمون خواهد بود.
آن چه باشد كو كند كان نيست خوش؟ |
قَدْرَضِينا يَفْفَلُ اللَّه ما يَشاء |
|
______________________________ (1) الهی قمشه ای.
(2) نهج البلاغه، خطبه/ 27.
(3) الهی قمشه ای.
(4) ملا هادی سبزواری.
(5) نهج البلاغه، حكمت، 4.
(6) فيض كاشانی.