اخلاق خوبان، ص: 100
مگسی گفت عنكبوتی را |
كاين چه ساقی است ساعد و باريك |
|
گفت اگر در كمند من افتی |
پيش چشمت جهان كنم تاريك «1» |
|
اساساً نه تنها همنشين شدن با پليدان و ناپاكان مايه تاثير است، بلكه هم نَفَس و هم كلام شدن با ايشان نيز، هرچند كوتاه، بی تاثير نخواهد بود.
يكی از عالمان پاك و برجسته می فرمود: در نجق، يكی از روزها، از كوچه ای می گذشتم. مرحوم سيد جمال الدين گلپايگانی را در راه ديدم.
هيچ می دانيد مرحوم سيد جمال كيست؟
وی كسی بود كه مرحوم آية اللَّه العظمی بروجردی در خطاب به ايشان نوشت:
حضرت آية اللَّه سيد جمال الدين گلپايگانی؛ حسين بروجردی را نصيحت كنيد.
با آنكه مرحوم آية اللَّه العظمی بروجردی خود نه تنها در عرصه علم بلكه در وادی معنی و فضيلت نيز شخصيتی وارسته و برجسته و شاخص بود.
مرحوم آقا مجتبی عراقی می گويد: ساعت هشت صبح پنجشنبه، سوم شوال هزار سيصد و هشتاد قمری، از راديو شنيدم: حضرت آية اللَّه العظمی بروجردی از دنيا رفت. و به محض شنيدن، سراسيمه و شتابان، راه منزل ايشان را پيش گرفتم. در و ديوار از پارچه و عَلَم، سياه و چشم ها از اشك پر بود. از لابلای جمعيت كه پيوسته افزونتر می شد پيشتر رفتم. فرزند مرحوم آية اللَّه العظمی بروجردی را ديدم و ايشان نيز مرا ديد و صدا كرد. پيش رفتم. وصيت آقا را برايم گفت. وصيت اين بود كه كار غسل و تدفين و تلقين به عهده من باشد.
پذيرفتم. و بالاخره كار غسل و تكفين تمام شد. و برای تدفين به راه افتادم. به درون قبر داخل شدم. كفن را گشودم. صورت را بر خاك نهادم. و تلقين را شروع كردم:
______________________________ (1) سعدی.