وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الاِسْتِعَاذَةِ مِنَ الْمَكَارِهِ وَ سَيِّيَ الْأَخْلَاقِ وَ مَذَامِّ الْأَفْعَالِ
از دعاهاى امام عليهالسلام است در پناه بردن (به خداى تعالى) از سختيها و بدى اخلاق و كردارهاى نكوهيده:
﴿1﴾
اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْصِ ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ ، وَ شَكَاسَةِ الْخُلْقِ ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ ، وَ مَلَكَةِ الْحَمِيَّةِ
(1) بار خدايا به تو پناه مىبرم از حرص و آز (بر دنيا، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: بىنيازترين مردم كسى است كه گرفتار حرص نباشد، و حضرت امام محمد باقر عليهالسلام فرمود: مثل حريص و آزمند «به دنيا» مثل كرم ابريشم است كه هر چند پيچيدن ابريشم را بر خود فزونى دهد بيرون شدنش را دور «دشوار» سازد تا آنكه با اندوه بميرد) و تندى غضب و خشم (رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه خشم خود را فرونشاند خدا او را عذاب و كيفر خود بازدارد) و تسلط حسد و رشك (بر ديگران كه آن آرزوى زوال نعمت است از ديگرى براى خود، و چنين آرزوئى چه اظهار شود چه نشود حرام است برخلاف غبطه چون غبطه آنست كه آرزو دارد مانند نعمت ديگرى برايش باشد بىآنكه زوال نعمت را از او بخواهد، حضرت صادق عليهالسلام فرمود: حسد ايمان را مىخورد چنانكه آتش هيزم را مىخورد) و سستى صبر و شكيبائى (در كار دنيا و آخرت، حضرت امام محمد باقر عليهالسلام فرمود: پدرم على ابن الحسين عليهالسلام هنگام وفات مرا به سينه گرفت و فرمود: پسرم تو را وصيت و سفارش مىكنم به آنچه پدرم هنگام وفاتش مرا به آن وصيت كرد به آنچه پدرش به او وصيت كرده: يا بنى اصبر على الحق و ان كان مرا يعنى اى پسرم بر آنچه حق و درست است شكيبا باش هر چند آن حق «در نظر تو» تلخ باشد) و كمى قناعت و خرسند نبودن به كمى قسمت و بهرهى خود (حضرت صادق عليهالسلام فرمود: در تو راه نوشته شده: پسر آدم باش همچنانكه مىخواهى، همانطور كه مىكنى جزا داده مىشوى، كسى كه به كمى رزق از جانب خدا راضى و خشنود باشد خدا كمى عمل را از او مىپذيرد، و كسى كه به كمى از حلال راضى شود قوت و خوراكش آسان و كسب و پيشهاش پاكيزه و از حد و مرز معصيت بيرون گردد) و سوءخلق و بدخوئى (حضرت صادق عليهالسلام فرمود: بدخلق خود را به مشقت و سختى مىاندازد، و از آن حضرت پرسيدند: خلق نيكو چيست؟ فرمود: خود را هموار نما و سخنت را پاكيزه و برادرت را به خوشروئى ملاقات كن) و افراط (تجاوز از حد) خواهش نفس، و غلبهى حميت (نكوهش شده كه آنرا عصبيت و طرفدارى از ناحق گويند، و آن از لوازم خشم و سرفرازى و خودخواهى است، از حضرت على ابن الحسين عليهالسلام عصبيت را پرسيدند، فرمود: عصبيتى كه دارندهى آن گناهكار به شمار مىرود آنست كه شخص مىبيند بدهاى قوم خود را بهتر از نيكان قوم ديگران. و اما حميت پسنديده شده را غيرت «مردانگى» مىنامند، و آن در حفظ دين و مذهب حق يا در مال يا در اهل و ناموس يا در وطن و شهر به كار مىرود كه از مكارم اخلاق و محاسن اعمال است)
﴿2﴾
وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَى ، وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَى ، وَ سِنَةِ الْغَفْلَةِ ، وَ تَعَاطِي الْكُلْفَةِ ، وَ إِيثَارِ الْبَاطِلِ عَلَى الْحَقِّ ، وَ الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَأْثَمِ ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِيَةِ ، وَ اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ .
(2) و از پيروى هوس (اميرالمومنين عليهالسلام فرمود: ترسناكترين چيزى كه بر شما مىترسم دو چيز است: پيروى از هوى، و آرزوى دراز، اما پيروى از هوى شخص را از حق بازمىدارد، و اما آرزوى دراز آخرت را از ياد مىبرد) و مخالفت هدايت و رستگارى (آنچه را كه خدا و رسول و ائمهى اطهار عليهمالسلام فرمودهاند) و خواب غفلت (كه خداى تعالى رسول خود صلى الله عليه و آله را از آن نهى نموده و فرموده «س 7 ى 205»: و لاتكن من الغافلين يعنى و از كسانى كه بىخبرند مباش) و اقدام بر تكلف و كار با مشقت (كه انسان را به رنج آورده و خسته و بيزار نمايد خواه در كار دين و خواه در كار دنيا) و اختيار باطل بر حق، و مداومت بر گناه، و كوچك شمردن معصيت و نافرمانى، و بزرگ داشتن طاعت و بندگى
﴿3﴾
وَ مُبَاهَاةِ الْمُكْثِرِينَ ، وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّينَ ، وَ سُوءِ الْوِلَايَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَيْدِينَا ، وَ تَرْكِ الشُّكْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا
(3) و از به خود نازيدن ثروتمندان، و خوار شمردن فقراء و نيازمندان (پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه مسلمان فقيرى را براى بىچيزى كوچك شمرده و سبك گرداند حق خدا را سبك گردانيده پس در خشم خداى عزوجل است تا اينكه او را راضى نمايد) و بد رفتارى با زيردستان (زن، فرزند، شاگرد، خدمتگزار و پيروان) و شكر به جا نياوردن از كسى كه به ما نيكوئى كرده (حضرت على ابن الحسين عليهالسلام فرمود: اشكركم لله اشكركم للناس يعنى سپاسگزارندهترين شما خدا را سپاسگزارندهترين شما است مردم را)
﴿4﴾
أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً ، أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً ، أَوْ نَرُومَ مَا لَيْسَ لَنَا بِحَقٍّ ، أَوْ نَقُولَ فِي الْعِلْمِ بِغَيْرِ عِلْمٍ
(4) و از اينكه ستمگرى را كمك كنيم (كه حرام است هر چند در كار مباح و روا باشد مانند جامه دوختن يا مسجد ساختن براى او، در قرآن كريم «س 11 ى 113» فرمايد: و لاتركنوا الى الذين ظلموا فتمسكم النار و ما لكم من دون الله من اولياء ثم لاتنصرون يعنى به سوى ستمگران نرويد و آنان را دوست نداشته باشيد كه شما را آتش خواهد گرفت و «آن هنگام» جز خدا براى شما دوستانى نيست پس يارى نخواهيد شد) يا آنكه ستم رسيدهاى را خوار گردانيم (حضرت صادق عليهالسلام فرمود: مومنى نيست كه برادرش را خوار كند و بر يارى او توانا باشد جز آنكه خدا او را در دنيا و آخرت خوار گرداند) و آنچه حق ما نيست بطلبيم، و در علم (اصول و فروع دين) از روى نادانى سخن بگوئيم (در قرآن كريم «س 17 ى 36» فرمايد: و لاتقف ما ليس لك به علم، ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسئولا يعنى دنبال آنچه به آن علم ندارى مرو «تا نشنوى مگو شنيدم، تا نبينى مگو ديدم، تا ندانى مگو دانستم» كه گوش و چشم و دل همه پرسيده مىشوند «از گوش مىپرسند چه شنيدى و براى چه شنيدى؟ از چشم چه ديدى و براى چه ديدى؟ از دل چه دانستى و براى چه دانستى؟» مفضل ابن يزيد گفت: حضرت صادق عليهالسلام فرمود: تو را از دو خصلت بازمىدارم كه در آن دو مردان تباه شدند: يكى آنكه خدا را از روى نادرستى بپرستى، و ديگر اينكه از روى نادانى براى مردم فتوى داده حكمى بيان نمائى، و حضرت باقر عليهالسلام فرمود: هر كه ندانسته و بىرستگارى بين مردم فتوى دهد ملائكهى رحمت و فرشتگان عذاب او را لعن نمايند و گناه عملكنندهى به فتواى او بر او است، و زراره ابن اعين گفت: از حضرت باقر عليهالسلام پرسيدم: حق خدا بر بندگان چيست؟ فرمود: اينكه بگويند آنچه مىدانند و بازايستند از آنچه نمىدانند)
﴿5﴾
وَ نَعُوذُ بِكَ أَنْ نَنْطَوِيَ عَلَى غِشِّ أَحَدٍ ، وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا ، وَ نَمُدَّ فِي آمَالِنَا
(5) و پناه مىبريم به تو از غش (خيانت و نماياندن خلاف آنچه در درون است) با كسى را قصد كنيم (رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه بخوابد و در دل او براى برادر مومنش غش باشد در خشم خدا خوابيده و تا به صبح چنين باشد، و اگر به اين حال بميرد بر غير دين اسلام مرده، و هم آن حضرت صلى الله عليه و آله فرمود: من غش مسلما فى بيع او شراء فليس منا يعنى هر كه با مسلمانى در فروش و خريد غش نمايد از ما نخواهد بود) و در كردارهامان خودپسند باشيم (حضرت صادق عليهالسلام فرمود: خدا مىدانست كه گناه براى مومن بهتر از عجب است، و اگر چنين نبود هيچگاه او را به گناه آزمايش نمىنمود) و آرزوهامان را دراز گردانيم
﴿6﴾
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ سُوءِ السَّرِيرَةِ ، وَ احْتِقَارِ الصَّغِيرَةِ ، وَ أَنْ يَسْتَحْوِذَ عَلَيْنَا الشَّيْطَانُ ، أَوْ يَنْكُبَنَا الزَّمَانُ ، أَوْ يَتَهَضَّمَنَا السُّلْطَانُ
(6) و پناه مىبريم به تو از بدى راز نهفتهى در دل (حضرت صادق عليهالسلام فرمود: بندهاى نيست كه خير و نيكى را پنهان كند پس روزها مىگذرد تا اينكه خدا براى او خيرى آشكار سازد، و بندهاى نيست كه بدى پوشيده نمايد پس روزها مىگذرد تا اينكه خدا براى او شرى هويدا گرداند) و از كوچك شمردن گناه خرد (گناهى كه در دين براى آن حد و مجازات واجب نگرديده، رسول خدا صلى الله عليه و آله به ابىذر فرمود: به كوچكى گناه نگاه مكن، به كسى كه او را معصيت و نافرمانى مىكنى نگاه كن) و از اينكه شيطان بر ما دست يابد، يا روزگار ما را بدبخت گرداند، يا پادشاه بر ما ستم نمايد
﴿7﴾
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسْرَافِ ، وَ مِنْ فِقْدَانِ الْكَفَافِ
(7) و پناه مىبريم به تو از اقدام بر اسراف (صرف مال بيش از آنكه شرع و عقل جائز داند، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه در زندگى ميانهرو باشد خدا روزى به او مىرساند و هر كه زيادهروى كند خدا او را از روزى نوميد گرداند، و حضرت صادق عليهالسلام فرمود: ميانهروى چيزى است كه خدا آن را دوست دارد، و زيادهروى چيزى است كه خدا آنرا دشمن دارد اگر چه، هستهى خرما را دور اندازى، زيرا آن براى چيزى به كار آيد و اگر چه نيمخوردهى آبى باشد كه آشاميدهاى، و ناگفته نماند: اسراف تنها در مال و دارائى نيست، بلكه قرار دادن هر چيز است در غير جاى خود، چنانكه خداى تعالى قوم لوط را براى كار بيجا به اسراف وصف نموده «س 7 ى 81»: بل انتم قوم مسرفون يعنى شما گروهى اسراف كنندهايد) و از نيافتن روزى به اندازهى نيازمندى (كه انسان را از درخواست از مردم بازداشته بىنياز گرداند، حضرت اميرالمومنين عليهالسلام فرمود: براى خلق خداى تعالى پاداشها و كيفرهاى فقر هست، و از جمله نشانهى فقر هرگاه پاداش باشد آنست كه داراى خلق نيكو باشد، و پروردگارش را اطاعت نمايد، و از حال خود شكوه نكند، و خداى تعالى را سپاس گزارد، و از جملهى نشانهى فقر هرگاه كيفر باشد آنست كه بدخلق باشد، و پروردگارش را نافرمانى كند، و شكوهى بسيار نمايد، و از مقدر شده به خشم آيد)
﴿8﴾
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ ، وَ مِنَ الْفَقْرِ إِلَى الْأَكْفَاءِ ، وَ مِنْ مَعِيشَةٍ فِي شِدَّةٍ ، وَ مِيتَةٍ عَلَى غَيْرِ عُدَّةٍ .
(8) و پناه مىبريم به تو از شماتت و شاد شدن دشمنان (از گرفتارى كه به ما رخ مىدهد، از حضرت ايوب عليهالسلام پرسيدند: از آنچه بر تو گذشت كدام سختتر بود؟ فرمود: شماتت دشمنان، حضرت صادق عليهالسلام فرمود: هر كه برادر خود «مومنى» را به مصيبت و اندوهى كه به او رخ داده شماتت كند از دنيا نمىرود تا اينكه گرفتار شود) و از نيازمندى به مانندان خود (در نسب و حسب يعنى در نژاد و بزرگى، يا افراد مردم) و از زندگى در سختى، و از مردن بىساز و سامان (تقوى و عمل صالح كه توشهى سفر مرگ است)
﴿9﴾
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَى ، وَ الْمُصِيبَةِ الْكُبْرَى ، وَ أَشْقَى الشَّقَاءِ ، وَ سُوءِ الْمَآبِ ، وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ
(9) و پناه مىبريم به تو از بزرگترين تاسف و افسوس (در آخرت براى نداشتن اعمال صالحه در دنيا) و بزرگترين مصيبت و اندوه (در دين، از حضرت اميرالمومنين عليهالسلام پرسيدند: سختترين مصيبتها كدام است؟ فرمود: مصيبت در دين) و بدترين بدبختى (دخول در آتش) و از بدى بازگشت (به دوزخ) و نوميدى از پاداش (بهشت) و رسيدن كيفر (در قيامت)
﴿10﴾
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَعِذْنِي مِنْ كُلِّ ذَلِكَ بِرَحْمَتِكَ وَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
(10) بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و مرا و همهى مردان و زنان با ايمان را به رحمتت (كه هر چيز را فراگرفته) از آنچه گفته شد پناه ده اى مهربانترين مهربانان (حضرت امام محمد باقر عليهالسلام فرمود: به خدا قسم بندهى مومن در حاجت خود بر خداى عزوجل اصرار نمىكند جز آنكه خدا حاجتش را روا مىسازد، و حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام فرمود: خداى عزوجل اصرار در درخواست بعضى از مردم را بر بعضى نمىپسندد و آن را براى خود دوست دارد، خداى عزوجل دوست دارد كه از او سئوال كنند و آنچه نزد او است بخواهند).