وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الاِسْتِعَاذَةِ مِنَ الْمَكَارِهِ وَ سَيِّيَ الْأَخْلَاقِ وَ مَذَامِّ الْأَفْعَالِ
در پناه بردن به خدا از هر چه مكروه و ناپسند است و هر چه اخلاق و كردار زشت است
﴿1﴾
اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْصِ ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ ، وَ شَكَاسَةِ الْخُلْقِ ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ ، وَ مَلَكَةِ الْحَمِيَّةِ
(1) پروردگارا همانا من به حضرتت پناه مىبرم (و از لطف و كرمت درخواست حفظ خود مىكنم) از آنكه صفت زشت حرص و آز بر دلم هيجان كند (و بر من مسلط شود و به حب دنياى فانى و لذات حيوانى كشاند و از ياد خدا غافلم گرداند و عاقبت اين خلق آز فاسد و حرص دنياى دنى و لذات جسمانى جانم را آلوده گناه سازد و از علم و ايمان كه آن سعادت ابد است دور مانم و عاقبت يوسف عزيز جانم در چاه هلاك فروماند) و هم اى خدا به تو پناه مىبرم از تسلط قوهى غضب و خشم (بر قوهى عقل و ايمانم) كه اين قوه غضب مرا به قهر و غضب تو گرفتار سازد و پناه مىبرم از كم صبرى (در امور دين و دنيا) و كمى قناعت بر حلال (به زيادى حرص بر شهوات و لذات دنيوى) و از خلق سختگيرى (بر امور عالم) و از اصرار بر شهوت نفس اماره و از حميت جاهليت (كه غرور و كبر و نخوت است)
﴿2﴾
وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَى ، وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَى ، وَ سِنَةِ الْغَفْلَةِ ، وَ تَعَاطِي الْكُلْفَةِ ، وَ إِيثَارِ الْبَاطِلِ عَلَى الْحَقِّ ، وَ الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَأْثَمِ ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِيَةِ ، وَ اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ .
(2) و از پيروى هواى نفس و از مخالفت با طريق هدايت و از خواب (جهل و) غفلت و از اتخاذ طريق تكلف (و راه نامستقيم) و از مقدم داشتن باطل بر حق (كه حق را رها كنم و به راه باطل قدم بردارم) و از اصرار بر معصيت و گناهان كه از گناهانم توبه و انابه به درگاه خدا نكنم) و از حقير و كوچك شمردن معصيت و بزرگ و بسيار شمردن طاعت خود
﴿3﴾
وَ مُبَاهَاةِ الْمُكْثِرِينَ ، وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّينَ ، وَ سُوءِ الْوِلَايَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَيْدِينَا ، وَ تَرْكِ الشُّكْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا
(3) و فخر و مباهات (از بسيارى مال و جاه دنيا يا) به معاشرت ثروتمندان و از حقير شمردن بينوايان (و فقراى اهل ايمان) از تمام به تو پناه آرم.
و هم اى خدا پناه مىبرم به تو از آنكه به زيردستان خود ظلم و ستمكارى كنيم و شكر سرورى و حكم فرمائى را (كه ترحم و عدل و احسان به دوستان و زير دستانست) به جا نياوريم
﴿4﴾
أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً ، أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً ، أَوْ نَرُومَ مَا لَيْسَ لَنَا بِحَقٍّ ، أَوْ نَقُولَ فِي الْعِلْمِ بِغَيْرِ عِلْمٍ
(4) يا آنكه ظالمى را معاونت در ظلم كرده و يا مظلوم فرياد خواهى را واگذاريم و به فريادش نرسيم و پناه به تو مىبريم از آنكه به كارى پردازيم كه حق و سزاوار ما (و در خور اهل ايمان و شايسته مقام انسانيت) نباشد يا آنكه سخنى در علمى كه بدان دانا نيستيم (از خودخواهى به دروغ) بگوئيم
﴿5﴾
وَ نَعُوذُ بِكَ أَنْ نَنْطَوِيَ عَلَى غِشِّ أَحَدٍ ، وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا ، وَ نَمُدَّ فِي آمَالِنَا
(5) و نيز به تو پناه مىبريم از آنكه در دل بگيريم كه با كسى تغلب و مكر و دغل كنيم (و او را ارشاد نكنيم و فريب دهيم) و نيز به تو پناه مىبريم از آنكه در اعمال عجب (و غرور) خودبينى كنيم (و به اعمال ناقابل خود بباليم و فخر و مباهات بر خلق كنيم و خود را بهتر از ديگران پنداريم) يا آنكه در آمال و آرزوهاى (باطل دنياى دو روزه) خويش عمرى دراز بمانيم (و هيچ كار خير براى آخرت انجام ندهيم تا مرگ فرارسد)
﴿6﴾
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ سُوءِ السَّرِيرَةِ ، وَ احْتِقَارِ الصَّغِيرَةِ ، وَ أَنْ يَسْتَحْوِذَ عَلَيْنَا الشَّيْطَانُ ، أَوْ يَنْكُبَنَا الزَّمَانُ ، أَوْ يَتَهَضَّمَنَا السُّلْطَانُ
(6) و باز به تو اى خدا پناه مىبريم از زشتى باطن) و حسن ظاهر مردم فريب) و از حقير و كوچك شمردن گناهان صغيره) و بىموالاتى در آن گناهان كه خود گناه كبيره خواهد بود و از مهلكات انسان است) و هم از احاطه و استيلاى شيطان بر ما و هم از آنكه فتنه و فساد روزگار به ما دست يابد و پناه مىبريم از آنكه سلطان و پادشاه وقت به ظلم و بيداد و خشم و غضب بر ما حكم راند.
﴿7﴾
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسْرَافِ ، وَ مِنْ فِقْدَانِ الْكَفَافِ
(7) و به تو اى خدا پناه مىبريم از آنكه به اسراف مال (و عياشى در دنيا) پردازيم و پناه مىبريم كه فاقد مقدار كفاف شويم (و به فقر و احتياج به خلق مبتلا گرديم)
﴿8﴾
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ ، وَ مِنَ الْفَقْرِ إِلَى الْأَكْفَاءِ ، وَ مِنْ مَعِيشَةٍ فِي شِدَّةٍ ، وَ مِيتَةٍ عَلَى غَيْرِ عُدَّةٍ .
(8) و به تو پناه مىبريم اى خدا از آنكه به شماتت دشمن گرفتار شويم و از آن كه محتاج به امثال خود گرديم و از آنكه در معيشت سخت باشيم (و با زندگانى تلخ و روزگارى به سختى گذرانيم) در حالى كه مهيا (براى سفر مرگ و به فكر زاد راه آخرت) نباشيم
﴿9﴾
وَ نَعُوذُ بِكَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَى ، وَ الْمُصِيبَةِ الْكُبْرَى ، وَ أَشْقَى الشَّقَاءِ ، وَ سُوءِ الْمَآبِ ، وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ
(9) و به تو پناه مىبريم اى خدا از حسرت و ندامت بزرگ (كه آن سرمايه عمر از دست رفتن در غير معرفت و طاعت خدا و تحصيل رضا و رضوان الهى است) و از مصيبت بزرگ (مرگ و غوغاى قيامت و هول محشر و بيم عذاب قهر الهى) و از بدترين شقاوت و بدبختيها و از منزلگاه بد هنگام رجوع (به عالم آخرت و بازگشت به مواطن ابد) و از محروم ماندن از ثواب (و پاداش نيكوى اعمال) و ورود مصيبت قهر و عقاب حق (به واسطه عصيان و گناهان مهلك جان)
﴿10﴾
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَعِذْنِي مِنْ كُلِّ ذَلِكَ بِرَحْمَتِكَ وَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
(10) پروردگارا درود و رحمت فرست بر محمد و آل پاكش و مرا از هر آنچه به درگاهت پناه بردم از همه اين امور به رحمت و كرم نامنتهايت مرا و هم تمام مردان و زنان اهل ايمان را پناه بخش اى مهربانترين مهربانان عالم.