اخلاق خوبان، ص: 45
هوای خواجگی ام بود بندگی تو كردم «1» باری، بندگی و اظهار چاكری نسبت به خداوند و نيز افتادگی نسبت به بندگان وی مايه رفعت و بلندی انسان خواهد بود.
آنكس كه اوفتاد خدايش گرفت دست |
پس بر تو باد تا غم افتادگان خوری «2» |
|
و اساساً وقتی كه افتادگی در سرنوشت انسان نوشته اند، چرا انسان خود، از ابتدا آن را شعار و پيشه خود نسازد.
چون در آخر جملگی افتاده بر خاك رهيم |
ای خوشا آن كس كه كرد از ابتدا افتادگی «3» |
|
مگر اين خاكی كه در زير پای ماست هميشه خاك بوده است؟
خاكی كه به زير پای هر حيوانی است |
زلف صنمی و عارض جانانی است |
|
هر خشت كه بر كنگره ايوانی است |
انگشت وزيری و سر سلطانی است «4» |
|
و اگر كسی اين معنا را فهم كند، هرگز خود را با عناوين كاذب و دروغين، رنگ و بَزَك نمی كند، و حتی سر مويی فخر و غرور نمی فروشد.
اگر خود را سر مويی شماری |
سر مويی نياری در شماری «5» |
|
باری، كبر و كبريايی جامه ای است كه تنها و تنها خدا را زيبنده و اندازه
______________________________ (1) حافظ.
(2)) حافظ.
(3)) حديقة الشعراء.
(4)) خيام.
(5) متين هندی.