اخلاق خوبان، ص: 244
حلقه زد بر در به صد ترس و ادب |
تا نجنبد بی ادب لفظی ز لب |
|
بانگ زد يارش كه بر در كيست آن |
گفت بر در هم تويی ای دلستان «1» |
|
آری، تا آدمی خود را از خوديت دور نساخته، و خواست و خواهش خداوند را بر دل حاكم نسازد، البته از ورود به حريم حق كه سراسر رحمت است و مهر، محروم می ماند.
جمله ما و من به پيش او نهيد |
ملك ملك اوست، ملك او را دهيد «2» |
|
و اينكه آدمی از خواهش دل دور شده، و خود و همه چيز را در راه خداوند خرج و هزينه نمايد، عين امانتداری، و بازگرداندن امانت ها به صاحب خود استو البته از آنجا كه او سبحان و منزه است، و هيچ نقص و نقيصه ای در باب او متصور نيست، پس از هرگونه نياز بری و دور خواهد بود، در نتيجه آنچه به راه او داده ايم چند مقابل باز می گرداند.
زانكه او پاك است و سبحان وصف اوست |
بی نياز است او ز نغز و مغز و پوست «3» |
|
از اين رو آدمی آنچه با خدا می كند در حقيقت با خود كرده است.
بنابراين، اگر دوستی و عشق خود را مصروف خداوند سازيم و او را محبوب خود بخواهيم، او نيز محبوبيت را به خود ما باز می گرداند، و اينجاست كه محبوب و مقبول قلوب می شويم. و نه تنها دوستان بلكه دشمنان نيز مفتون و دلبرده ما می شوند.
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 3074 تا 3080.
(2) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 3156.
(3) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 3158.