وَ كَانَ ، مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الاِسْتِخَارَةِ
هنگام استخاره از درگاه الهى
﴿1﴾
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اقْضِ لِي بِالْخِيَرَةِ
(1) ز دانايى بر آن وسع عظيمت
براى خويش از لطف كريمت
ز راهى بر صلاح خويش جويم
تواناييت را دانم كه پويم
شكستى ناپذيرد راه كارم
كمك خواهم ز تو اى كردگارم
الهى بر محمد (ص) هم ز اولاد
درودت باد تا روحش شود شاد
و زان راهى مرا بر خير در كار
كه در آن مصلحت دانى سزاوار
به پيش پاى من بگذار آرم
چنان كن تا كه از فرجام كارم
در آن باشد صوابم بر صلاحى
به قلبم روشنى افروز راهى
﴿2﴾
وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الِاخْتِيَارِ ، وَ اجْعَلْ ذَلِكَ ذَرِيعَةً إِلَى الرِّضَا بِمَا قَضَيْتَ لَنَا وَ التَّسْلِيمِ لِمَا حَكَمْتَ فَأَزِحْ عَنَّا رَيْبَ الِارْتِيَابِ ، وَ أَيِّدْنَا بِيَقِينِ الُْمخْلِصِينَ .
(2) كه تا از آن چراغ معرفت را
صلاح خويش الهام آن جهت را
كه در راه رضايت پا گذارم
سر تسليم و تقدير تو آرم
مدار اين را روا اى كردگارم
كه جانم بر يقين در روزگارم
ز نور روشنايى دور از آن
كه برتر ديد سرگردان و حيران
و سائس راز ابليس جفاكار
تو ما را كردگارا دور از آن دار
مفرما دستخوش بر شبهههايى
و از ترديد ما را ده رهايى
ز ايمان يقين بر ما هدايت
چه حق بينان تو زان بندگانت
﴿3﴾
وَ لَا تَسُمْنَا عَجْزَ الْمَعْرِفَةِ عَمَّا تَخَيَّرْتَ فَنَغْمِطَ قَدْرَكَ ، وَ نَكْرَهَ مَوْضِعَ رِضَاكَ ، وَ نَجْنَحَ إِلَى الَّتِي هِيَ أَبْعَدُ مِنْ حُسْنِ الْعَاقِبَةِ ، وَ أَقْرَبُ إِلَي ضِدِّ الْعَافِيَةِ
(3) مدار اين را روا زان معرفت را
كه دورى گردم از خود مصلحت را
و تا قدر جليل تو ز خاطر
گرايد رو به كاهش در تواتر
به عين ما رضايت گشته مكروه
كند منفور و جلوه گشته انبوه
و جان را موجباتى بر شقاوت
ز حسن عاقبت دور از عبادت
كه راه عاقبت بر ما ببسته
روان را ارغوانى كرده خسته
﴿4﴾
حَبِّبْ إِلَيْنَا مَا نَكْرَهُ مِنْ قَضَائِكَ ، وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا مَا نَسْتَصْعِبُ مِنْ حُكْمِكَ
(4) خداوندا چنان كن تا ز تقدير
رضا از قسمت خود ز آنچه تحرير
و بر اين سرنوشت خويشتن يار
و فرمان ترا هر چند دشوار
بر آن مشتاق هر چندى صعوبت
نه باكى از قضا نى از عقوبت
﴿5﴾
وَ أَلْهِمْنَا الِانْقِيَادَ لِمَا أَوْرَدْتَ عَلَيْنَا مِنْ مَشِيَّتِكَ حَتَّى لَا نُحِبَّ تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ ، وَ لَا تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ ، وَ لَا نَكْرَهَ مَا أَحْبَبْتَ ، وَ لَا نَتَخَيَّرَ مَا كَرِهْتَ .
(5) الهى قلب ما فرماى الهام
كه فرمان ترا اجرا در احكام
كه چون دلدادگان شيداى اجرا
و بىچون چرا باشد پذيرا
در اين هنگام ز آنچه ناگورا
به سوى ما فرستادى گوارا
و ز آنچه دسترس دلخواهى ما
به دورش داشتى از خواهى ما
ز قلب خود ندانيمش به دلخواه
و ز آنچه بر صلاح ماست در راه
بر آن تعجيل فرمودى ز رحمت
ندانيمش به ناهنگام و زحمت
و مطلوب تو آن بر خاطر ما
به مكروهى نيايد ظاهر ما
و ز آنچه را كه مكروه تو منكوب
نيايد در نظر ما را به محبوب
﴿6﴾
وَ اخْتِمْ لَنَا بِالَّتِي هِيَ أَحْمَدُ عَاقِبَةً ، وَ أَكْرَمُ مَصِيراً ، إِنَّكَ تُفِيدُ الْكَرِيمَةَ ، وَ تُعْطِي الْجَسِيمَةَ ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِيدُ ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .
(6) بخير و بر صلاح اى كردگارم
به پايانى رسان اين روزگارم
كه ما بر عاقبت از بهترينش
به نزد تو پسنديدهترينش
كرامت كن تو بر اين كارهايم
سلامت خاتمه يابد برايم
كرم دارى مواهب از تو مشحون
ز هر جا با كرامت هست مقرون
كريمى تو از انعام پيدا
مواهب در بزرگيش هويدا
ز آنچه بر اراده در مشيت
ز فرمانت در اين عالم حكومت