اخلاق خوبان، ص: 57
و آيه ای است كه عارفان، عالمان، حكيمان، فيلسوفان، هر كدام به گونه ای در شرح ان دادِ سخن داده اند.
آنچه در باب اين آيه پرشگفت آورده اند، شايد همه مخدوش باشد و شايد همه مقبول، ولی آنچه مسلم است، و همگان نيز بر آن ايمان، وقوف و اتفاق دارند اين است كه وقتی آدميان نطفه بودندن و نيز در پشت پدران، ميان ايشان و خداوند گفتگويی رفته، و در آن پرسشی و پاسخی به ميان آمده، و آنكه پرسيده است خداوند، و آنكه پاسخ گفته است ما آدميان بوده ايم:
خداوند پرسيده است: آيا من پروردگار شما نيستم؟
و ما نيز همگان، به نشان پاسخ واژه ای به كار برده ايم كه با حرف «باء» آغاز شده است. باری، گفته ايم: «بَلی »؛ يعنی آری.
و «آری» مقدس ترين واژه هاست، همچنانكه، لا «به معنای نَه» اينگونه است.
البته به شرط آنكه هر يك در جای خود به كار روند.
باری، قداستِ «آری» در اين است كه انسان آن را، تنها، در برابر خداوند به كار بندد، همانطوری كه حرمت و ارزشِ «نه» وقتی است كه انسان آن را تنها در برابر غير خداوند به كار گيرد.
«آری» و «نه»، و يا به ديگر سخن «بلی» و «لا» در حقيقت همچون رشته های مثبت و منفی به شمار می آيند كه آدمی را به نور می رسانند.
و نور همانا خداوند است.
«1»
و به اين نور كسانی دست می يابند كه آن دو رشته را از دست ندهند. يعنی كه تنها دل به خداوند داده، و از آنچه جز اوست دل بركنند، و در قبال آن
______________________________ (1) نور/ 35.