اخلاق خوبان، ص: 33
ای خدا ای فضل تو حاجت روا |
با تو ياد هيچ كس نَبْورد روا |
|
كسی غروب كوير را به تصوير نمی كشد، اما غروب دريا بسی نقش ها آفريده است. و «قرآن»، آنچنان كه در كلام امام اهل وَلا آمده است، به «دريا» می ماند.
پس، خوشا بر احوال آنان كه «خورشيدوار» در كنار اين دريا غروب، و عمر خويش را به پايان برده، و مرگ را، كه لقاء خداوندی است، به آغوش می كشند، و از چاه به جاه می رسند.
تلخ نَبْوَد پيش ايشان مرگ تن |
چون روند از چاه و زندان، در چمن |
|
تلخ كی باشد كسی را كَش بَرند |
از ميان زهر و ماران، سوی قند |
|
و چنين مرگی زيباترينِ مرگ هاست، كه البته نصيب هر بی سر و سامان نمی شود، بل ارزانیِ قومی است كه راه مردی و مردانگی پيموده، و طالب و طامعِ طهارت باشند. و «طهارت» متاعی است كه تنها در عُرضه مردانِ مرد است. و نه نانمردانِ زبون، حقير، و اسير در كفِ مذلّت های نفس.
و طهارت نيز جز با كتاب خداوند ميسور نيست، زيرا كه اين آب آسمانی