اخلاق خوبان، ص: 86
ز آنكه آن تابوت بر خلق است بار |
بار بر خلقان فگندند اين كبار «1» |
|
سلمان با دنيايی ادب و وقار گفت: علی جان! عمر، پيشنهاد استانداری مداين نموده است بپذيرم، و يا نپذيرم؟
مرحبا بر آنانكه بر مقام خنده می زنند.
مرحبا بر آنانكه قدم از قدم بر نمی دارند جز آنكه رضايت و اجازه علی و اهل بيت را جويا شوند.
گفت: علی جان! مثل مرده ای در دستان تو هستم، و به هر سو بچرخانی می چرخم، خواه به سوی مداين، يا به سوی مدينه، و يا هر كجای ديگر
حضرت كه می دانست: پُست سلمان را پَست نمی كند. و هم می ديد كه با پذيرش اين منصب گره های بسياری از كار خلق خدا گشوده می شود، فرمود:
بپذير.
و سلمان بدنبال اذن امام خود را به عمر رسانيد، و گفت: می پذيرم. و راهی مداين شد. منطقه ای كه طاق كسری بود. و تيسفون. و فرش چهار فصل. و آباد.
الان كه استانداری منصبی نيست، و بلكه نسبت به آن زمان نان و پنير هم به حساب نمی آيد.
چنين منصب و مسئوليتی را به سلمان دادند، اما به آن دل نداد. و اسير آن نشد. بلكه بر آن سوار شد.
كسی كه با مسئوليتی خود را می بازد، و سينه را جلو می دهد، و شانه را بالا می اندازد، نشان اين است كه از درون رو به انفجار است، چون بيش از ظرفيت خود را برداشته است.
البته، منصب استانداری، چندان هم بر سلمان بی تاثير نبود، بلكه او را
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر ششم، بيت 323 تا 327.