وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْكَرْبِ
براى رفع بلاها و حادثات
﴿1﴾
يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ ، وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ [يَفْثَأُ] بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الَْمخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ .
(1) اى اسم مقدسى كه از بركت تو گره رنجها و غمها گشوده مىشود و اى نام مبارك كه به ياد تو فشار بليات آرام مىگيرد و بار سنگين محنتها به مدار و ملايمت مىگرايد.
اى كسى كه تنها تو و از تو تنها راه نجات مىجويند و در برابر حملهى حادثات به سوى تو فرار مىكنند.
﴿2﴾
ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ .
(2) قدرت جليل و عظيم تو امواج حوادث را در هم مىشكند و لطف پنهان تو بيچارگان را چاره مىسازد و دردمندان را دارو و درمان مىبخشد.
به ارادت عظماى تو قلم تقدير بر لوح قضا امضاى محو و اثبات مىگذارد و مشيت علياى تو چرخهاى عظيم وجود را به گردش درمىآورد.
﴿3﴾
فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ .
(3) تنها ارادهى تو كفايت مىكند، ديگر حاجتى به امر و فرمان نيست.
تنها مشيت تو جريان حوادث را از پيشرفت باز مىدارد آنچنانكه نيازى به نهى و تحذير تو نماند.
﴿4﴾
أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ ، لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ
(4) درماندگان رو به سوى تو تنها آورند و تنها تو را در طوفان محنتها و بحران بليات بخوانند و آنان كه به بند بدبختى گرفتار ماندهاند همى به سوى تو بخزند و همى به نام تو فرياد كشند.
تا دست حمايت تو پيش نيايد رگبار حوادث باز نايستد و تا ابر رحمت تو سايهى مرحمت نگستراند شعلههاى خانمانسوز بلا باز ننشيند، تا تو نخواهى خواستههاى ما صورت نپذيرد و تمنيات ما تحقق نگيرد.
﴿5﴾
وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ ، وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ .
(5) اى پروردگار دانا و توانا: تو را از غمى كه در دل دارم آگهى دارى و آگهى دارى كه عقدهى اين غم مايهى پريشانى خاطر من و موجب آشفتگى ضمير من است.
تو مىدانى كه فشار اين بار پشت مرا خم كرده و تاب و توان از جان من ربوده است.
مىدانى كه ديگر طاقتم طاق شده و به مستمندى و مسكنت درافتادهام.
﴿6﴾
وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ .
(6) پروردگارا: آنچنانكه خويشتن اين حادثه را به سوى من راندهاى و اين سنگينى طاقت فرسا را بر دوش من گذاشتهاى همچنان خويشتن توانى كه استخوانهاى ضعيف مرا از زير اين فشار استخوان شكن باز رهانى و بند گرفتارى را از دست و پاى من باز كنى.
﴿7﴾
فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ .
(7) چون تو گرفتار سازى راه رهائى نيست و چون سيل بلا از جانب تو سرازير شود دست كس نتواند به راهش سدى بر پاى دارد.
آن دريچه را كه دست تو ببندد كليدش در خزانهى وجود به دست نيايد و آن گره را كه تو بگشائى براى ابد رشتهاى گره ناپذير خواهد بود.
﴿8﴾
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ ، وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ ، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيما شَكَوْتُ ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيما سَأَلْتُ ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً ، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً .
(8) تو آسايش بخش تا رنج نبينيم و تو پشت و پناه ما باش تا خفت و خذلان نيابيم.
تو دوست باش تا اگر كائنات سر دشمنى گيرند از دشمن نهراسيم و تو به سوى ما رو كن تا اعراض دو جهان را به هيچ بشماريم.
فصل على محمد و آله. و درهاى كرم و رحمت را با دست رحمت و كرم خود به روى ما بگشاى و با قدرت خداوندى خويشتن سطوت رنج و غم را در قلب ما به هم بشكن.
خداوندا: تو كه بىنياز از گوش، نجواى ما بشنوى، فريادهاى دردناك مرا بشنو و تو كه بر مستمندان رحمت آورى مستمندى مرا بين و بر من رحمت فرماى.
كام من از زهر محنت و ماتم تلخ است، شيرين كامم ساز. سخت در انبوه اندوه فرو ماندهام، دستى برآور و كار مرا از فروماندگى برآر.
وهب لى من لدنك رحمه و فرجا هنيئا و اجعل لى من عندك مخرجا وحيا.
از درگاه كرم و كرامت خويش جان ما را قرين كرم و كرامت فرماى و با دست گرهگشاى خود گره از كار فرو بستهى ما بگشاى و آنچنانكه دانى ما را از بند بلا و ابتلا برهان.
﴿9﴾
وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالاِهْتَِمامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ .
(9) خداوندا: اگر در اين مصيبت كه به جانم افتاده فرو مانم همى ترسم قلبم از ذكر تو و زبانم از شكر تو باز مانند.
همى ترسم آنچنان كه شايسته عبوديت است به عبادت تو نتوانم برخيزم و به اداى وظايف بندگى اهتمام نياورم و سنتهاى سنيه را بر پاى ندارم.
پروردگارا: دستم را بگير و از غرقاب مصاعب و متاعب به آسايشم رها ساز تا با خاطر آسوده و جمعيت ضمير نماز تو بجا آورم و شكر نعمت تو بگذارم.
الهى سخت فرو افتادهايم و گلوى ما از زهر جانسوز بليات لبريز شده است.
﴿10﴾
فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً ، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً ، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ .
(10) ديگر بر ما طاقتى نمانده است تا بر اين حادثه طاقت آوريم.
تنها توئى كه مىتوانى صولت محنت در هم بشكنى و حملهى فاجعات را از روى ما بگردانى.
الهى هم خود نيكو بدانيم كه در ادراك رحمت و رافت تو شايستگى نداريم ولى رحمت و رافت تو با وسعت بىانتهاى خويش شايسته باشد كه ما را دريابد.
ما را از غم و محنت رها ساز، به ما ببخش و بر ما ببخشاى هر چند كه مستوجب بخشش و بخشايش تو نباشيم.
يا ذالعرش العظيم. و اى پادشاه پادشاهان كه جز تو نجات بخش و كارگشاى ديگرى نيست.