وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا دُفِعَ عَنْهُ مَا يَحْذَرُ ، أَوْ عُجِّلَ لَهُ مَطْلَبُهُ
در شكرگذارى
﴿1﴾
اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى حُسْنِ قَضَائِكَ ، وَ بِمَا صَرَفْتَ عَنِّي مِنْ بَلَائِكَ ، فَلَا تَجْعَلْ حَظِّي مِنْ رَحْمَتِكَ مَا عَجَّلْتَ لِي مِنْ عَافِيَتِكَ فَأَكُونَ قَدْ شَقِيتُ بِمَا أَحْبَبْتُ وَ سَعِدَ غَيْرِي بِمَا كَرِهْتُ .
(1) سپاس تو ستايش كردگارا
گشايم لب به ذكر آن دل آرا
كه تقدير مرا در آسمانها
به دلخواهم تو آن را كرده امضا
مرا از آن بلا خاطر پريشان
جلوگيرش شدى از من به دوران
ولى ترسم همى زين رحمت تو
ندارى بيش از اينم نعمت تو
مساوى گناهم را ز اصرار
طلب بر مسئلت الحاح در كار
بر اين محروم سازى مرحمت را
و مايوسم كنى زان مسئلت را
در اين هنگام گر دلخواه من كار
شود بدبختيم بسيار بسيار
كسانى را كه چون من مبتلايى
ولى ماندند در خود ابتلايى
شوند خوشبخت اما من بمانم
ندانم دانمم را كى بدانم
﴿2﴾
وَ إِنْ يَكُنْ مَا ظَلِلْتُ فِيهِ أَوْ بِتُّ فِيهِ مِنْ هَذِهِ الْعَافِيَةِ بَيْنَ يَدَيْ بَلَاءٍ لَا يَنْقَطِعُ وَ وِزْرٍ لاَ يَرْتَفِعُ فَقَدِّمْ لِي مَا أَخَّرْتَ ، وَ أَخِّرْ عَنّي مَا قَدَّمْتَ .
(2) الهى گر به من اين مرحمت را
نصيب من شد اكنون عافيت را
و تقديرى كه بر دلخواه صورت
گرفت و باشد آن از لطف رحمت
كه بر او رستگار اوخروى را
زيان دارد و سود دنيوى را
مرا بر آن بلاى جاودانى
گرفتارم نمايد در نهانى
من هرگز تندرستى را ز دلخواه
نخواهم عافيت راضى نيم آه
چنين دارم الهى مسئلت را
ز آنچه در رضايت مرحمت را
روا دارى به من اين اقتضا را
پسندت شد به من دارى روا را
كه زيرا رنجهاى اين جهانى
بود پايانپذير و هست فانى
ولى در آن جهان از رحمت تو
بود بىانتها آن نعمت تو
اگر در اين زمانه من به محنت
شكيبا باشم و اندر مذلت
ولى جان تاب رنج عاقبت نيست
شكيبا بر عذاب آخرت نيست
فقدم ما آخرت و اخر عنى ما قدمت
پس آنچه را كه از اين رحمت تو
به من تعجيل كردى نعمت تو
تو آن را واپس انداز و عقب بر
كه تا بر نعمتت اى حى داور
بپيوند ابد تا جاودانى
كه در عقبا مرا خوش زندگانى
و آن محنت و رنج آن جهان را
مقرر داشتى آن را نهان را
به هر چه زودتر پيش آر فانى
كه عمر او به عمر اين جهانى
به كوتاهى گرايد هست چون كم
ز درد و رنج او كى باشدم غم
﴿3﴾
فَغَيْرُ كَثِيرٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْفَنَاءُ ، وَ غَيْرُ قَلِيلٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْبَقَاءُ ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ .
(3) الهى بر فنا آنچه پذيرا
به نزدم بسيار است و دل آرا
دنى اندك بود كم آن نماند
ولى آنچه كه جاويدان بماند
اگر چه هر قدر ناچيز باشد
بود بسيار و دلآويز باشد
كه زيرا آن ابد آن جاويدان است
ز لطف آن خداى مهربان است
ز ما بادا درودى بر محمد (ص)
و هم بر آل او اى حى سرمد