وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا قُتِّرَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ
به هنگام تنگدستى
﴿1﴾
اللَّهُمَّ إِنَّكَ ابْتَلَيْتَنَا فِي أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ ، وَ فِي آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ حَتَّى الَْتمَسْنَا أَرْزَاقَكَ مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِينَ ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِي أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِينَ .
(1) چنان افتد كه گاهى در زمانه
دچار فقر گرديم اين ميانه
و اين از توست اى خالق كه ما را
كنى محتاج در فقر و بلايا
و ما بر اين گمان فقر سيهفام
ز پا در آورد ما را در ايام
گرسنه بودنش جان آورد لب
دو چشمان تار گردد روز چون شب
ضميرش در طويل آرزوها
ز حرصش از عطش آزار بر ما
چنان بيچاره و وامانده در گل
به ديگر كس توسل بهر مشكل
كه آن كس نيز چون او هست محتاج
بدو دست توسل برده در اوج
ز فكرش در نهانخانه اسيرش
به خود در آرزوها بر ضميرش
كه خواهد ماند اندر روزگاران
ز عمرى بر درازا هست خواهان
﴿2﴾
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ هَبْ لَنَا يَقِيناً صَادِقاً تَكْفِينَا بِهِ مِنْ مَؤُونَةِ الطَّلَبِ ، وَ أَلْهِمْنَا ثِقَةً خَالِصَةً تُعْفِينَا بِهَا مِنْ شِدَّةِ النَّصَبِ
(2) الهى بر محمد (ص) هم ز آلش
درودت باد بر صدق كمالش
و بر ايمانم اى حق مبينم
بيارايى به اخلاص و يقينم
چنان كن كز بلاى آرزوها
كه رنج حرص فارغ گردد از ما
و زين آسيمه سر دنبال روزى
نتازيم آنچنان اين چند روزى
خداوندا به تسليمى تعقل
عنايت كن كه تا بر تو توكل
نباشد تكيه گه جز ذات اقدس
نياورده پنه بر هيچ از كس
و در دنيا ز جمع مال و مكنت
نباشيم اين چنين شيداى ثروت
﴿3﴾
وَ اجْعَلْ مَا صَرَّحْتَ بِهِ مِنْ عِدَتِكَ فِي وَحْيِكَ ، وَ أَتْبَعْتَهُ مِنْ قَسَمِكَ فِي كِتَابِكَ ، قَاطِعاً لِاهْتَِمامِنَا بِالرِّزْقِ الَّذِي تَكَفَّلْتَ بِهِ ، وَ حَسْماً لِلاِشْتِغَالِ بِمَا ضَمِنْتَ الْكِفَايَةَ لَهُ
(3) خداوندا تو خود در وحى و الهام
بدانسانى كه وعده داده بر عام
به قرآن مبين سوگند آن ياد
به اطمينان ز روزى خلق را شاد
و بر ذات مقدس در مواهب
به خود بشمردهاى زين راه واجب
مكن محروممان از نعمت خود
ضمانت كردهاى زان رحمت خود
ضمانت كردهاى كن استوارش
ز نقصان دار ايمن پايدارش
و ما را عرض حاجت بر دگر كس
معافمان بدارى تو ز هر كس
(4) الهى آنچه خود گفتى در اين بار
درست و راستى در آن ز گفتار
مسلم هست سوگندت به صحت
بر آن در استوارى هست رفعت
و فى السماء رزقكم توعدون
بر آنچه روزىتان شد مقرر
نويد و وعدهى ما شد مكرر
قرارش دادهام اندر سماوات
قسم زو ياد شد در گفت آيات
(5) زمين و آسمان سوگند بر آن
كه آن را آفريده خالق جان
هر آنچه گفته آمد باشد او راست
خداوند تبارك اين چنين خواست
به ما از گفتههايت آنچنانى
بود آن آشكارا نى نهانى
كه در آن راستى باشد ز گفتار
نه ترديدى نه شك باشد در اين كار