وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا قُتِّرَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ
از دعاهاى امام عليهالسلام است هنگامى كه روزى بر آن حضرت تنگ مىشد
(خداوند سبحان پيغمبران و دوستان و بندگان شايستهى خود را به تنگ روزى گرفتار مىنمايد براى حكم و مصالحى كه از جملهى آنها آنست كه پاداش ايشان بر صبر و شكيبائى و قناعت و خشنودى به قسمت و بهرهى خود بزرگ و بسيار گردد، زيرا هر چند محنت و گرفتارى سختتر باشد پاداش آن بيشتر است، و از جملهى آنها آزمايش گردنكشان و دوستداران دنيا است، زيرا اگر خداوند تعالى در روزى انبياء و اولياى خود توسعه و گشايش مىداد گردنكشان و دوستداران دنيا زودتر از آنها اطاعت و پيروى مىنمودند و آزمايش نمىشدند، و از جملهى آنها آزمايش انبياء و اولياء است به گردنكشان و آنانكه ايشان را تكذيب مىنمودند، زيرا اگر در روزى ايشان توسعه داده مىشد آزمايششان به صبر بر آزار تكذيبكنندگان بر اثر فقر و بىچيزى ساقط مىگشت، و از جملهى آنها برگزيدن خداوند سبحان است ايشان را بر اثر دعاء و تضرع و زارى به حضور در درگاه مقدس خود، چنانكه اميرالمومنين- عليهالسلام- فرموده: خداوند بنده را گرفتار مىنمايد و دوست دارد كه تضرع و زاريش را بشنود، و از پيغمبر- صلى الله عليه و آله- روايت شده كه فرموده: پروردگارم به من نماياند كه مسيل وسيع مكه را برايم طلا كند، گفتم: پروردگارا نمىخواهم بلكه مىخواهم روزى سير باشم و روزى گرسنه، زيرا چون گرسنه باشم به سوى تو زارى نموده و تو را ياد مىنمايم، و چون سير باشم سپاس تو را بجا مىآورم):
﴿1﴾
اللَّهُمَّ إِنَّكَ ابْتَلَيْتَنَا فِي أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ ، وَ فِي آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ حَتَّى الَْتمَسْنَا أَرْزَاقَكَ مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِينَ ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِي أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِينَ .
(1) بار خدايا تو ما را در روزيهامان به بدگمانى (باور نداشتن به اينكه روزيها از جانب خداوند سبحان است كه نتيجهى آن ياس و نوميدى از رحمت او است كه آن را از گناهان بزرگ شمردهاند چنانكه اميد به رحمت او را از بزرگترين اعمال دانستهاند) و در مدت عمرهامان به آرزوى دراز (توقع و چشمداشت به طول عمر يا به تاخير افتادن پايان آن) آزمايش نمودهاى (آزمايش خداوند متعال رفتار او است با بندگان مانند كسى كه ديگرى را آزمايش مىنمايد تا حقيقت كار را به دست آورد، زيرا او- جل شانه- به آشكار و نهان دانا است) تا اينكه روزيهاى تو را از روزىخواران (كه تو ايشان را روزى مىدهى و از تو مىخواهند) طلب كرديم، و به سبب آرزوهامان در عمرهاى آنانكه عمر دراز نمودند (مانند حضرت لقمان- عليهالسلام- كه گفتهاند: سه هزار و پانصد سال عمر نموده و حضرت نوح- عليهالسلام- كه هزار و پنجاه يا هزار و چهارصد سال در اين دنيا زيسته، و سلمان- عليهالسلام- كه سيصد و پنجاه سال يا بيشتر زندگانى كرده) طمع و آز نموديم (به آرزوهاى دراز طمع كرديم كه همچون عمرهاى آنها عمر نمائيم و اين باعث شد كه در طلب روزى و گردآوردن آن كوشش نمائيم)
﴿2﴾
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ هَبْ لَنَا يَقِيناً صَادِقاً تَكْفِينَا بِهِ مِنْ مَؤُونَةِ الطَّلَبِ ، وَ أَلْهِمْنَا ثِقَةً خَالِصَةً تُعْفِينَا بِهَا مِنْ شِدَّةِ النَّصَبِ
(2) پس بر محمد و آل او درود فرست، و ما را يقين و باور راستى (يقينى كه راسخ و استوار در دل است) ببخش كه به وسيلهى آن از دشوارى درخواست (از غير تو) برهانيمان، و اطمينان خالص و پاك (از رو آوردن به غير تو) در دل ما افكن كه به آن از سختى رنج (در طلب روزى) نگاهداريمان (هرگاه انسان به خدا و يگانگى و علم و قدرت و حكمت او يقين داشته باشد مىداند كه كسى كه چنين است برساندن روزى او توانا است پس به اسباب و وسائط دل نبسته از رنج روزى آسوده است، و همچنين كسى كه در همهى كارها به خدا اطمينان خالص داشته باشد به حول و قوه و توفيق و اعانت و يارى او اعتماد دارد نه به قدرت و علم خود و نه به اسباب و وسائط، و معنى توكل و اعتماد به خدا همين است، و تمسك به اسباب منافات با توكل به خدا ندارد، زيرا معنى توكل چشم پوشيدن از اسباب نيست بلكه اعتماد نداشتن به آن است پس اگر كسى روزى بطلبد خداوند او را از اسباب مشروعه مانند تجارت و زراعت روزى مىدهد ولى اعتماد تاجر و زارع به عمل خودشان نيست بلكه اعتمادشان به خدا است و به اينكه رزق و روزى با خدا است اگر بخواهد روزى تاجر و زارع را از تجارت و زراعت مىدهد و اگر بخواهد از غير اين دو راه مىرساند پس تمسك به تجارت و زراعت از حد و مرز توكل و اعتماد به خدا بيرون نمىباشد، خلاصه قلب مومن با توكل متوجه به خداى تعالى است و توجه او به اسباب و وسائط از روى آنست كه جهان عالم اسباب است و خداوند متعال نخواسته كه كارها بىاسباب انجام گيرد)
﴿3﴾
وَ اجْعَلْ مَا صَرَّحْتَ بِهِ مِنْ عِدَتِكَ فِي وَحْيِكَ ، وَ أَتْبَعْتَهُ مِنْ قَسَمِكَ فِي كِتَابِكَ ، قَاطِعاً لِاهْتَِمامِنَا بِالرِّزْقِ الَّذِي تَكَفَّلْتَ بِهِ ، وَ حَسْماً لِلاِشْتِغَالِ بِمَا ضَمِنْتَ الْكِفَايَةَ لَهُ
(3) و وعده و نويدى را كه در وحى خود (آنچه به پيغمبرت فرستادهاى) تصريح و بيان كردهاى و در كتاب خويش (قرآن كريم) به دنبالش قسم و سوگند خود را آوردهاى وسيلهى جدا ساختن كوشش ما و مشغول شدن به روزى كه تو آن را تكفل و ضمانت نمودهاى قرار ده
(4) پس گفتهاى: و گفتار تو حق و درست و راستترين (گفتهها) است (كه دروغ در آن راه ندارد) و قسم ياد كردهاى و قسم تو (از هر قسمى) راستتر وفاءكنندهتر است: (س 51 ى 22): و فى السماء رزقكم و ما توعدون يعنى (اسباب) روزى شما و آنچه به آن وعده داده مىشويد (بهشت، دوزخ، پاداش و كيفر) در آسمان است
(5) آنگاه فرمودهاى (ى 23) فو رب السماء و الارض انه لحق مثل ما انكم تنطقون يعنى پس به پروردگار آسمان و زمين سوگند كه هر آينه آن حق و درست است مانند آنكه شما سخن مىگوئيد (چنانكه شك نداريد در اينكه سخن مىگوئيد بايد شك نداشته باشيد در اينكه روزى شما در آسمان است، و اين مانند آنست كه مردم به يكديگر مىگويند: اين مطلب حق و درست است چنانكه مىبينى و مىشنوى).