اخلاق خوبان، ص: 231
نخواهد بود.
«1»
پس، جايی برای ياس و يا بهانه نمی ماند.
گذشت آنچه در ناصوابی گذشت |
ور اين نيز هم در نيايی گذشت |
|
كنون وقت تخمست اگر پروری |
گر اميد داری كه خرمن بَری |
|
به شهر قيامت مرو تنگدست |
كه وجهی ندارد به حسرت نشست |
|
كنونت كه چشمست اشكی ببار |
زبان در دهانست عذری بيار |
|
نه پيوسته باشد روان در بدن |
نه همواره گردد زبان در دهن |
|
غنيمت شمار اين گرامی نَفَس |
كه بی مرغ قيمت ندارد قفس |
|
مكن عمر ضايع به افسوس و حيف |
كه فرصت عزيزست و الوقت سيف «2» |
|
عزيزترين
عزيزان! اين فرصت عزيز را جز خرج عزيزترين ها نكنيد. و چه چيزی عزيزتر از انابه، تضرع و زاری و بازگشت به سوی خداوند. آنهم بازگشتی همانند بازگشت زهير بن قَينِ بِجِلِّی.
______________________________ (1) نهج البلاغه 7 حكمت، 135.
(2) سعدی.