اخلاق خوبان، ص: 128
او خود می گويد: با قافله ای می گذشتم، كه ناگاه دزدانی تيزپا بر قافله يورش آوردند، و آنچه دار و ندار قافله بود، بی رحمانه، ربودند. و سرانجام به خورجين من رسيدند. و آن را گشودند. و جز كاغذ پاره هايی چند كه بر آنها نوشته هايی نقش بسته بود چيزی نيافتند. و من عاجزانه از ايشان خواستم كه آنها را به من بازگردانند. پرسيدند چيست؟ گفتم: دانش من است، و به كار شما نمی آيد. يكی از آنان گفت: خاك بر فرق تو كه دانش و معلومات خويش را نه در سينه كه بر اين كاغذ پاره ها رقم زده ای. اكنون كه دانش تو به جای سينه در خورجين است، و آن نيز در چنگ ماست، با ديگر اهل قافله چه تفاوت و فرقی خواهی داشت! و من همانجا به خود فرورفتم، و تازه دانستم كه جايگاه دانش كجاست. و نيز دانشی بايد اندوخت ه از تيررس اغيار و نامحرمان دور و محفوظ باشد.
درس شيطان
بنابراين، از همه كس و از همه چيز می توان آموخت. و بايد آموخت. حتی اگر پست و فرومايه باشند.
بر همين اساس علی عليه السلام می فرمايد: از شيطان نيز درس بياموزيد.
چون آموختن و اعتبار جستن، نقس ها و عيوب را رفع، و بر كمال و شخصيت آدمی افزوده، و مايه قرب و تقرب به حضرت حق خواهد بود.
البته، شيطان خود در پيش پاره ای از انبيا همچون: موسی، ابراهيم، نوح، نمايان شده است، و رسماً از ايشان خواسته است كه حرف های وی را شنيده، و تامل كنند، و اعتبار گيرند.
لذا در روايات ما آمده است كه شيطان پس از طوفان به حضور نوح رسيد، و گفت: دست به آسمان گرفتی، و بر قوم خود نفرين نثار كردی، و ايشان نيز مبتلا شدند، و از اين رو مرا عاطل و بيكار ساختی، چون كسی نيست كه حرف های مرا به چيزی خريدار باشد، و اين تعداد معدود نيز كه بر كشتی