فارسی
جمعه 25 آبان 1403 - الجمعة 12 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ارزش ها و لغزشهای نفس، ص: 87

گفت من در حق تو اشتباه كردم. اين هم پاهای تاول زده ام. آمده ام بگويم: اشتباه كرده ام. من طاقت عذاب خدا را ندارم.

آتش عشق از من ديوانه پرس

كوكبه شمع ز پروانه پرس

ما كه در اين آتش سوزنده ايم

كشته عشقيم و به او زنده ايم

آری عنوان مرجعيت و رئيس جمهور و استاد و استاديار كارساز نيست، بلكه تنها عشق، كارساز است.

ادامه داستان تواضع صاحب رياض

شاگرد با جسارت و بی ادبانه به استاد گفت: تو می دانی كه من متخصص علم نجومم؟ بايد بيايی و شاگردی مرا بكنی. ايشان فرمود: من حاضرم بيايم، اما به علت موقعيتی كه دارم، اين قدر مردم به من مراجعه می كنند كه اگر بخواهم به خانه تو بيايم، وقت بسياری از من گرفته می شود. گفت: فقط در اين صورت ممكن است.

استاد گفت: باشد. كتاب نجوم را زير بغل گذاشت و از خانه بيرون آمد و به حرم حضرت ابی عبداللَّه الحسين عليه السلام رفت و كتاب را نشان ابی عبداللَّه داد و گفت: من دارم فقه می نويسم و مجبورم اين كتاب را هفت- هشت ماه بخوانم. شاگرد من حاضر نشد خانه من بيايد. من حاضرم به خانه او بروم؛ اما وقتم تلف می شود. به جای او شما اين علم را به من درس بده و زار زار گريه كرد. بعد از آن امام حسين عليه السلام را زيارت كرد و دو ركعت نماز زيارت خواند. ابی عبد اللَّه هم نظری به او فرمود و همه كتاب را در سينه او گنجانيد. او آمد و كتاب فقه را به زيباترين و دقيق ترين شكل نوشت:

گر بمانديم زنده بردوزيم

جامه ای كز فراق چاك شده

ور بمرديم عذر ما بپذير

ای بسا آرزو كه خاك شده

عاشق پرورگار به علت وجود اين عشق. چشم به مال و منال مردم ندارد و كمبودی هم در او نيست كه حرص و حسد، او را پر كند. زيبايی صورت ها بر او جلوه نمی كند. لحظه مرگ عاشق، چه لحظه شيرينی است. در قيامت نيز چهره ای نورانی دارند:

«وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» «1»

«ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» «2»

وقتی وارد بهشت می شود، آرام می گيرد و اين صدا را می شنود:

«سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» «3»

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

______________________________
(1)- عبس (80): 38؛ «چهره ايشان می درخشد.»

(2)- عبس (80): 39؛ «خندان و مسرور است.»

(3)- يس (36): 58؛ «بنده من! پروردگار تو است كه به تو سلام می كند.»







گزارش خطا  

^