ارزش ها و لغزشهای نفس، ص: 262
نماز او را بخوان. می دانيم از او دل گير هستی؛ امّا ديشب كه باران باريد و يك خانواده گرفتار شدند، او كه زنده بود، رفت و مشكل ايشان را حل كرد. «1» تو بيا و در نماز بگو: «اغفر لِهذا الميت» تا او را ببخشم.
من نكردم امر تا سودی كنم |
بلكه تا بر بندگان جودی كنم «2» |
|
من خاك را به انسان زنده تبديل كردم تا به او جودی كرده باشم. ايشان مرا رها می كنند؛ ولی من كه ايشان را رها نمی كنم و به آنان بی محبتی نمی كنم. وقتی می خواهم او را بيامرزم، حال گريه در او به وجود می آورم.
چون خدا خواهد كه ما را ياری كند |
ميل ما را جانب زاری كند «3» |
|
نعمت از خدا، پاسخ از بنده
سوم، ای بندگان من! روزی شما از من، و شكر از شما. اين جا غير از آمرزش و توبه است. اين جا غير از دو مورد قبلی است. نان تو را قطع نمی كنم. من نان تو را نمی بُرم.
موسی عليه السلام يك بار به من گفت: مرگ فرعون را برسان! گفتم چگونه؟ گفت: آب و نان او را قطع كن! اين قدر تشنه و گرسنه شود تا بميرد. به او گفتم: او می تواند از بندگی من دست بردارد، اما من از خدايی خود دست برنمی دارم. من آب و نان او را می دهم، او هر كاری می خواهد، بكند. «4»
______________________________
(1)- تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار: 1/
720.
(2)- مولوی.
(3)- مولوی.
(4)- راجع هلاكت فرعون در روايات اين طور آمده: الخصال: 2/ 539، حديث 11؛ «عن زرارة عن أبي جعفر عليه السلام قال أملی الله عز و جل لفرعون ما بين الكلمتين قوله أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلی و قوله ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي أربعين سنة ثم أخذه الله نكال الآخرة و الأولی و كان بين أن قال الله عز و جل لموسی و هارون عليه السلام قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما و بين أن عرفه الله تعالی الإجابة أربعين سنة ثم قال قال جبرئيل عليه السلام نازلت ربي في فرعون منازلة شديدة فقلت يا رب تدعه و قد قال أنا ربكم الأعلی فقال إنما يقول مثل هذا عبد مثلك.»