فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دعای 13 ( دعا در طلب حوائج از خداوند ) ترجمه محمد حسین سلطانی لرگانی کجوری


مطلب قبلی دعای 12
دعای 14 مطلب بعدی


نحوه نمایش

دانلود
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَي اللَّهِ تَعَالَي
براى حوايج به درگاه پروردگار
﴿1 اللَّهُمَّ يَا مُنْتَهَى مَطْلَبِ الْحَاجَاتِ
(1) هر آن خواهندگانت آنچه خواهند حوايجها و خواهشها برآنند كه در آن انتها ذات وجودت رساند خويش خواهش را ز جودت‌
﴿2 وَ يَا مَنْ عِنْدَهُ نَيْلُ الطَّلِبَاتِ
(2) تويى آن كس كه هر چه آرزومند تقاضايش به ذات اقدست بند ز تمنيات ما بى‌انتهايش ذخيره در خزانه آنچه خواهش‌
﴿3 وَ يَا مَنْ لَا يَبِيعُ نِعَمَهُ بِالْأَثْمَانِ
(3) خداى من ز نعمت بى‌قياست ز قيمت نيست ما را در فراست كه نفروشى به ما اين روزى ما به روزى خور عطايت روزى ما
﴿4 وَ يَا مَنْ لَا يُكَدِّرُ عَطَايَاهُ بِالِامْتِنَانِ
(4) الهى اين عطيات و مواهب نه منت نه كدورت بلكه راغب به مخلوقات خود ننهاده منت هميشه بندگان در غرق نعمت نگيرندى ز تو آنها ملامت نكردى سرزنش بل در ملاحت‌
﴿5 وَ يَا مَنْ يُسْتَغْنَى بِهِ وَ لَا يُسْتَغْنَى عَنْهُ
(5) الهى سايه تو در عنايات كه تا آن ما سوايت در عطيات ز تو مستغنى و هرگز نه آنان توانگرتر ز تو باشد به دوران‌
﴿6 وَ يَا مَنْ يُرْغَبُ إِلَيْهِ وَ لَا يُرْغَبُ عَنْهُ
(6) الهى قلبهاى ما هميشه به سويت پر كشد از بيخ و ريشه و جان راغب ماها ز درگاه ز تو رو برنگرداند در اين راه‌
﴿7 وَ يَا مَنْ لَا تُفْنِي خَزَائِنَهُ الْمَسَائِلُ
(7) خداى من ز غيب اين خزانه نگردد او تهى در هر زمانه كه بر اين كائناتت از زر و سيم بيفشانى ندارى تو ز كس بيم‌
﴿8 وَ يَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِكْمَتَهُ الْوَسَائِلُ
(8) الهى هر حوادث كى تواند نظام حكمتت در هم شكاند مشيت از تو بر اين ماسوايى ز تغييرش نگردد جابه‌جايى‌
﴿9 وَ يَا مَنْ لَا تَنْقَطِعُ عَنْهُ حَوَائِجُ الْمُحْتَاجيِنَ
(9) الهى خواهش خواهندگان را بجا آرى دل واماندگان را
﴿10 وَ يَا مَنْ لَا يُعَنِّيهِ دُعَاءُ الدَّاعِينَ .
(10) نماند وا به لحظه از تمنا نگردد خسته از بنده تقاضا
﴿11 تَمَدَّحْتَ بِالْغَنَاءِ عَنْ خَلْقِكَ وَ أَنْتَ أَهْلُ الْغِنَى عَنْهُمْ
(11) كه خود بر بى‌نيازييت ستودى و موجودات محتاجت نمودى سزاوار تو باشد بى‌نيازى كه ما محتاج تو بر هر نيازى‌
﴿12 وَ نَسَبْتَهُمْ إِلَى الْفَقْرِ وَ هُمْ أَهْلُ الْفَقْرِ إِلَيْكَ .
(12) كه خود بر بى‌نيازييت ستودى و موجودات محتاجت نمودى سزاوار تو باشد بى‌نيازى كه ما محتاج تو بر هر نيازى‌
﴿13 فَمَنْ حَاوَلَ سَدَّ خَلَّتِهِ مِنْ عِنْدِكَ ، وَ رَامَ صَرْفَ الْفَقْرِ عَنْ نَفْسِهِ بِكَ فَقَدْ طَلَبَ حَاجَتَهُ فِي مَظَانِّهَا ، وَ أَتَى طَلِبَتَهُ مِنْ وَجْهِهَا .
(13) و هر كس خواهد از فقرش گريزان به درگاه تو پيش آرد دو دستان كه تا از فقر بر سوى غنايى اجابت از تو خواهد بر دعايى گمان او قوى در اين اجابت صلاحش يافته از اين حقيقت كه راه خانه‌ات را او شناسا فقط در درگه تو بر تقاضا
﴿14 وَ مَنْ تَوَجَّهَ بِحَاجَتِهِ إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ أَوْ جَعَلَهُ سَبَبَ نُجْحِهَا دُونَكَ فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلْحِرْمَانِ ، وَ اسْتَحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَوْتَ الْاِحْسَانِ .
(14) ولى گمراه باشند آن كسانى كه كوبد حلقه درب ديگرانى نگيرد بهره جز حسرت و حرمان ز گمراهى شود هر دم پشيمان‌
﴿15 اللَّهُمَّ وَ لِي إِلَيْكَ حَاجَةٌ قَدْ قَصَّرَ عَنْهَا جُهْدِي ، وَ تَقَطَّعَتْ دُونَهَا حِيَلِي ، وَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي رَفْعَهَا إِلَى مَنْ يَرْفَعُ حَوَائِجَهُ إِلَيْكَ ، وَ لَا يَسْتَغْنِي فِي طَلِبَاتِهِ عَنْكَ ، وَ هِيَ زَلَّةٌ مِنْ زَلَلِ الْخَاطِئِينَ ، وَ عَثْرَةٌ مِنْ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِينَ .
(15) الهى من كنون دست دعا را به ذات اقدس تو التجا را به تو محتاج بينى التماسم بجز خوان تو خانه ناشناسم خداى من ز هر چه حاجت خويش بكوشيدم و هر چه حيله در پيش نه تدبيرم به كار از اين تقلا نه حاجت پيش بردم از تمنا كه اين نابردبار نفس امار مرا در وسوسه بنموده وادار كف حاجت برم بر سوى مردم كه گر از تو بخواهد او نشد گم به وسواسم ز خوان تو براند مرا بر خانه خلقت كشاند و نفس من از اين در اضطرابى و قلب من ز لرزش در شتابى و ترس من بود چون يك خطاكار زره لغزم همانند گنه كار
﴿16 ثُمَّ انْتَبَهْتُ بِتَذْكِيرِكَ لِي مِنْ غَفْلَتِي ، وَ نَهَضْتُ بِتَوْفِيقِكَ مِنْ زَلَّتِي ، وَ رَجَعْتُ وَ نَكَصْتُ بِتَسْدِيدِكَ عَنْ عَثْرَتِي .
(16) ولى لطف عميمت گشت همراه رسيده داد من آورده بر راه ز خواب غفلت خود گشت بيدار پناه تو ز لغزش باز و هشيار كه ماندم بر كنارى از شقاوت به سويت بازگشتم در سعادت‌
﴿17 وَ قُلْتُ سُبْحَانَ رَبِّي كَيْفَ يَسْأَلُ مُحْتَاجٌ مُحْتَاجاً وَ أَنَّى يَرْغَبُ مُعْدِمٍ اِلَي مُعْدِمٍ
(17) ز دل گفتم الها كردگارا جلال ويژه‌ى تو آشكارا ولى اين فكر ما باشد كه كوچك كه گاهى كوتهى آرد چو كودك تباهى مى‌كند گرديده مغموم و گرنه اين بديهى هست و معلوم كه هرگز آنكه بيچاره بود بيش نيارد حاجتش در نزد درويش تهيدستان تهيدست دگر را نيارد حاجتش گر هر قدر را
﴿18 فَقَصَدْتُكَ ، يَا إِلَهِي ، بِالرَّغْبَةِ ، وَ أَوْفَدْتُ عَلَيْكَ رَجَائِي بِالثِّقَةِ بِكَ .
(18) الهى رو به سويت كرده يك بار و با آن شوق و رغبتهاى بسيار ز خواهش حلقه درب خانه‌ات را زدم زان بخشش جانانه‌ات را
﴿19 وَ عَلِمْتُ أَنَّ كَثِيرَ مَا أَسْأَلُكَ يَسِيرٌ فِي وُجْدِكَ ، وَ أَنَّ خَطِيرَ مَا أَسْتَوْهِبُكَ حَقِيرٌ فِي وُسْعِكَ ، وَ أَنَّ كَرَمَكَ لَا يَضِيقُ عَنْ سُؤَالِ أَحَدٍ ، وَ أَنَّ يَدَكَ بِالْعَطَايَا أَعْلَى مِنْ كُلِّ يَدٍ .
(19) كه ايمانم چو كوهى استوار است و خواهش هر چه آن دشوار و زار است برايت نيست سنگين هست آسان اگر چه بسيارى باشدش آن كه او در پيشگاهت هست اندك و اندكتر بود از ذره كوچك ز رحمت وسعتش از حد فزون است كريميت فرا از چند و چون است كه اين دو كل خلقانت فراگير ز دست بخششت مخلوق تو سير و بخششهاى تو آن بى‌شمار است نگشته كم هميشه برقرار است بنابراين تو جاويدى و مطلق و آن ختم رسل دارد ز ما حق‌
﴿20 اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ احْمِلْنِي بِكَرَمِكَ عَلَى التَّفَضُّلِ ، وَ لَا تَحْمِلْنِي بِعَدْلِكَ عَلَى الِاسْتِحْقَاقِ ، فَمَا أَنَا بِأَوَّلِ رَاغِبٍ رَغِبَ إِلَيْكَ فَأَعْطَيْتَهُ وَ هُوَ يَسْتَحِقُّ الْمَنْعَ ، وَ لَا بِأَوَّلِ سَائِلٍ سَأَلَكَ فَأَفْضَلْتَ عَلَيْهِ وَ هُوَ يَسْتَوْجِبُ الْحِرْمَانَ .
(20) الهى بر محمد (ص) هم ز آلش درودت باد بر صدق كمالش مرا هم آنچنان فضل و كرامت ز هر چه اقتضا دارد عنايت و بر درگاه خود ما را پذيرا اگر حقم نظر آرى خدايا ز استحقاق آن بر من حوالت شوم محروم از آن در عطايت نخستين كس نباشم من به كويت ز حاجت آورم دستان به سويت كه شايسته نباشم در اجابت فقط اميد فضلت تا عنايت و خواهنده نباشم از نخستين كه با روى سياه و قلب غمگين به سويت رو نموده هست خواهان و تو با آن كسانى كرده احسان كه استحقاق نعمت را ندارند تو بخشيدى غنائت آنچه دارند و هم بر مردمانى اندر اين دار كه از فضل تو نابوده سزاوار تو از افضال انعامش نمودى در اين دنيا تو خوش كامش نمودى‌
﴿21 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ كُنْ لِدُعَائِي مُجِيباً ، وَ مِنْ نِدَائِي قَرِيباً ، وَ لِتَضَرُّعِي رَاحِماً ، وَ لِصَوْتِي سَامِعاً .
(21) درودم بر محمد (ص) هم ز آلش به اذعان در كمال بى‌مثالش صدايم را شنو فرما عنايت تضرع التماسم را ز حاجت دعايم را ز رحمت كن اجابت مكن نوميدم از اين ره عطايت‌
﴿22 وَ لَا تَقْطَعْ رَجَائِي عَنْكَ ، وَ لَا تَبُتَّ سَبَبِي مِنْكَ ، وَ لَا تُوَجِّهْنِي فِي حَاجَتِي هَذِهِ وَ غَيْرِهَا إِلَى سِوَاكَ
(22) تويى خالق تويى پروردگارم و مگذارى دل اميدوارم به اميد تو و آن ذات ذيجاه كه نوميد از تو گردم باز زين راه و زين رشته كه قلبم را دهد بند و بر آن آسمانها داده پيوند بريده قطع گردد بگسلد بند كه تو حاجت رسانى اى خداوند من حاجت از تو خواهم نى ز ديگر مرا از خود مران اى حى داور
﴿23 وَ تَوَلَّنِي بِنُجْحِ طَلِبَتِي وَ قَضَاءِ حَاجَتِي وَ نَيْلِ سُؤْلِي قَبْلَ زَوَالِي عَنْ مَوْقِفِي هَذَا بِتَيْسِيرِكَ لِيَ الْعَسِيرَ وَ حُسْنِ تَقْدِيرِكَ لِي فِي جَمِيعِ الْأُمُورِ
(23) برآور حاجتم اى حى دانا هنوز از من به كف دريوزگيها نيفتاده فرو از درگه تو برآور خواهشم را زان ره تو فروبسته گره از فعل و كارم تو بگشا اين گره اى كردگارم مرا بر سرنوشتى در سعادت به پايان آر آن را در سلامت‌
﴿24 وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً دَائِمَةً نَامِيَةً لَا انْقِطَاعَ لِأَبَدِهَا وَ لَا مُنْتَهَى لِأَمَدِهَا ، وَ اجْعَلْ ذَلِكَ عَوْناً لِي وَ سَبَباً لِنَجَاحِ طَلِبَتِي ، اِنَّكَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ .
(24) به روح پاك آن ختم پيمبر و بر اولاد او اى حى داور فرستى رحمتت را بى‌نهايت كه ذات اقدس بى‌انتهايت و هم بى‌ابتدا زين دو بركت ز تو خواهم رسانى با محبت كه زيرا رحمتت داراى وسعت از اين وسعت كرم بنما ز رحمت‌
﴿25 وَ مِنْ حَاجَتِي يَا رَبِّ كَذَا وَ كَذَا . (تَذْكُرُ حَاجَتَكَ ثُمَّ تَسْجُدُ وَ تَقُولُ فِي سُجُودِكَ) فَضْلُكَ آنَسَنِي ، وَ إِحْسَانُكَ دَلَّنِي ، فَأَسْأَلُكَ بِكَ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، صَلَوَاتُكَ وَ عَلَيْهِمْ أَن لَا تَرُدَّنُِي خَائِباً .
(25) در اينجا حضرت سجاد بنشست زمين را مسح بنموده زده دست سپس پيشانيش بر خاك بگذاشت به سجده درگه حق عرضه مى‌داشت كه رحمتهاى تو يا رب ستوده زبانم عرض حاجت را گشوده و احسان تو از مهر و وفايى مرا بر درگه خود رهنمايى هم اكنون من محمد (ص) را شهادت و هم آلش كه تا بر من شفاعت تو منما نااميد از حضرت خويش مگر دانى تو باز از رحمت خويش‌

برچسب:

دعای سیزده صحیفه سجادیه

-

دعای سیزدهم صحیفه سجادیه

-

دعای 13 صحیفه سجادیه

-

دعای ۱۳ صحیفه سجادیه

-

سیزدهمین دعای صحیفه سجادیه

-

شرح صحیفه سجادیه

-

ترجمه صحیفه سجادیه

-

انتخاب ترجمه:
- استاد حسین انصاریان - سید كاظم ارفع - حسین استاد ولی - سید رضا آل ياسین - محیی الدين مهدی الهی قمشه ای - عبدالمحمد آيتی - صدرالدین بلاغی - تقدسی نيا - حسن ثقفی تهرانی - محمد مهدی جلالی - سید علیرضا جعفری - محمد تقی خلجی - لطیف راشدی - باقر رجبی نژاد - محمد رسولی - محمد مهدی رضايی - محمد حسین سلطانی لرگانی کجوری - داریوش شاهین - ابوالحسن شعرانی - غلامعلی صفايی - محمود صلواتی - عباس عزيزی - حسین عماد زاده اصفهانی - محسن غرویان - عبدالجواد ابراهیمی - جواد فاضل - محمد مهدی فولادوند - علی نقی فيض الاسلام اصفهانی - فیض الاسلام (تصحیح جامعه مدرسین) - جواد قيومی اصفهانی - اسدالله مبشری - محمد علی مجاهدی - محسن محمود زاده - عبدالحسین موحدی
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^