فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دعای 49 ( دعا برای دفع شرّ دشمنان و ردّ فشار آن‌ها ) ترجمه داریوش شاهین


مطلب قبلی دعای 48
دعای 50 مطلب بعدی


نحوه نمایش

دانلود
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي دِفَاعِ كَيْدِ الْأَعْدَاءِ ، وَ رَدَّ بَأْسِهِمْ
آفريدگارا، فريب دشمن از من دور ساز، و بر او باران زجر و شكنجه بريز
﴿1 إِلَهِي هَدَيْتَنِي فَلَهَوْتُ ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ ، وَ أَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ ، ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ ، فَلَكَ إِلَهِي الْحَمْدُ .
(1) پاك آفرينا، تو مرا به راه راست هدايت نمودى و من به كار بيهوده پرداختم. تو مرا پند دادى و من سخت‌دلى كردم. تو به من نعمت نيكو بخشيدى و من از تو نافرمانى كردم. آنگاه آنچه را كه از من دور ساختى، من شناختم. آن زمان كه گناه را به من شناساندى، من از تو طلب مغفرت كردم. تو از گناهم گذشتى. دگر بار به گناه روى آوردم و تو عيب مرا پوشاندى. پس، اى خداى من، تنها سپاس بى‌مثال تو را سزاست.
﴿2 تَقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلَاكِ ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ ، تَعَرَّضْتُ فِيهَا لِسَطَوَاتِكَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ .
(2) هستى سازا، من خويشتن را به پرتگاههاى گناه و فساد افكندم، و گام به راههاى دشوار هلاكت نهادم، در آن پرتگاهها با سختگيرى تو، و در آن راهها با عذاب تو، روبرو شدم.
﴿3 وَ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ ، وَ ذَرِيعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَيْئاً ، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً ، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِي ، وَ إِلَيْكَ مَفَرُّ الْمُسي‌ءِ ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَيِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِىِ .
(3) جهان آفرينا، اينك تنها وسيله‌ام براى وصول به رضاى تو، توحيد و يگانه دانستن تو است. انگيزه و انديشه من اين باشد كه چيزى يا كسى را با تو شريك و همتا نگيرم. من هرگز هيچ معبودى با تو برنگزيدم من با همه‌ى جان شتابان به سوى تو آمدم. گريزگاه هر بدكارى، و پناهگاه هر تباهكار و پناهنده‌اى، تنها به سوى تو باشد.
﴿4 فَكَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَيَّ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ ، وَ شَحَذَ لِي ظُبَةَ مُدْيَتِهِ ، وَ أَرْهَفَ لِي شَبَا حَدِّهِ ، وَ دَافَ لِي قَوَاتِلَ سُمُومِهِ ، وَ سَدَّدَ نَحْوِي صَوَائِبَ سِهَامِهِ ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّي عَيْنُ حِرَاسَتِهِ ، وَ أَضْمَرَ أَنْ يَسُومَنِي الْمَكْرُوهَ ، وَ يُجَرِّعَنِي زُعَاقَ مَرَارَتِهِ .
(4) بصير و نصيرا، چه بسيار دشمنانى كه به خاطر دشمنى با دين تيغ از نيام كشيدند، بعد خنجر خويش به خاطر من تيز كردند، و تيزى آنرا براى آزار من تيزتر و تيزتر كردند. و تيغ، خويش به آب زهر، آلوده ساختند، و مرا هدف تيرهائى كه فرار از آن هرگز امكان نداشت، قرار دادند. در مراقبت و كمين نشستن به خاطر من لحظه‌اى چشم بر هم نگذاشتند. چه بسيار كه در انديشه ظلم و آزار به من بودند، و مرا زهر آبى بس تلخ و جانگزا- كه هيچ كس توان آشاميدنش نداشت- نوشاندند تا هلاكم سازند.
﴿5 فَنَظَرْتَ يَا إِلَهِي إِلَى ضَعْفِي عَنِ احْتَِمالِ الْفَوَادِحِ ، وَ عَجْزِي عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِي بِمُحَارَبَتِهِ ، وَ وَحْدَتِي فِي كَثِيرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِي ، وَ أَرْصَدَ لِي بِالْبَلَاءِ فِيما لَمْ أُعْمِلْ فِيهِ فِكْرِي .
(5) رحيم و رحمانا، آنگاه كه تو ديدى از چنين رنج بردنها، از جنگيدن با آنها كه قصد جانم كرده بودند چه ناتوان بودم، آنگاه كه تو ديدى من در برابر بسيارى سپاهيان دشمنانم چه تنها بودم، آنگاه كه تو ديدى به چه بلائى گرفتار شدم كه از پيش هرگز حتى فكرش در مغزم خطور نمى‌كرد.
﴿6 فَابْتَدَأْتَنِي بِنَصْرِكَ ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِي بِقُوَّتِكَ ، ثُمَّ فَلَلْتَ لِي حَدَّهُ ، وَ صَيَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِيدٍ وَحْدَهُ ، وَ أَعْلَيْتَ كَعْبِي عَلَيْهِ ، وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَيْهِ ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ ، وَ لَمْ يَسْكُنْ غَلِيلُهُ ، قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَايَاهُ .
(6) پس آنگاه، اى قادر متعال، تو اقدام به يارى من نمودى، و از من حمايت و پشتيبانى كردى، سپس تيغ تيز آنها را كند و بى‌اثر ساختى، و با آنكه سپاهى عظيم داشت، تنهايش گذاشتى و مرا بر او پيروز ساختى و او را هدف تيرهاى بلاى خودش گردانيدى. او همانطور كه بر سر خشم خويش بود و كينه من به دل داشت، ذليل شد و سرانگشت حسرت به دندان گزيد و همانطور كه سپاهيانش به وعده خويش عمل نكرده بودند، او هم مايوس و نوميد از من دور شد.
﴿7 وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ ، وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ ، وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ .
(7) عزيز و عظيما، چه بسيار ستمگرانى بودند كه با حيله و نيرنگ به من ستم كردند. دام بر سر راهم افكندند. ديده‌بان براى زير نظر گرفتن من اجير كردند تا- همانگونه كه در كمين درندگان مى‌نشينند- در كمين من باشند و دنبال فرصت شكار من بودند، حال آنكه به ظاهر برايم شيرين‌گوئى و چاپلوسى مى‌كردند. اما از نگاهشان برق خشم مى‌جهيد.
﴿8 فَلَمَّا رَأَيْتَ يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ دَغَلَ سَرِيرَتِهِ ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَيْهِ ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِي كَانَ يُقَدِّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا ، وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلَّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ .
(8) قدير و قدوسا، آنگاه كه تو، اى خداى بزرگ و برتر، قصد شوم و پنهان چنين دشمنى برايت آشكار شد، او را با سر درون گودال داميان سرنگون ساختى، و به پرتگاه افكندى تا با زارى و خوارى به همان دامى كه فرا راه من گذاشته شده بود، خود اسير شد. بى‌گمان اگر لطف و رحمت تو بر من نبود، من به بلاى دام او گرفتار مى‌شدم.
﴿9 وَ كَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِي بِغُصَّتِهِ ، وَ شَجِيَ مِنِّي بِغَيْظِهِ ، وَ سَلَقَنِي بِحَدِّ لِسَانِهِ ، وَ وَحَرَنِي بِقَرْفِ عُيُوبِهِ ، وَ جَعَلَ عِرْضِي غَرَضاً لِمَرَامِيهِ ، وَ قَلَّدَنِي خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِيهِ ، وَ وَحَرَنِي بِكَيْدِهِ ، وَ قَصَدَنِي بِمَكِيدَتِهِ .
(9) غفور و غفارا، چه بسيار حسودان تنگ نظرى كه در حسرت آسايش من آب در گلويشان گره مى‌خورد، و استخوان خشم در گلويشان مى‌نشست، و با زهر زبانى، مرا زجر مى‌دادند. مرا به آن عيبى كه خود داشتند، خشمگينانه متهم مى‌كردند و آبروى مرا مى‌ريختند، و صفات زشت و ناپسندى كه شايسته خودشان بود همچون گردنبند، بر گريبان من مى‌آويختند. به فكر خود، بر من طعنه مى‌زدند، و قصد فريب من مى‌كردند.
﴿10 فَنَادَيْتُكَ يَا إِلَهِي مُسْتَغِيثاً بِكَ ، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِكَ ، عَالِماً أَنَّهُ لَا يُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ كَنَفِكَ ، وَ لَا يَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِكَ ، فَحَصَّنْتَنِي مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِكَ .
(10) يكتا و بى‌شريكا، در چنين هنگامه‌اى، اى قادر متعال، من تو را خواندم و از تو يارى و فريادرسى طلبيدم. مى‌دانستم و اطمينان داشتم تو به زودى به فريادم مى‌رسى مى‌دانستم و اطمينان داشتم كه آنكس كه در سايه لطف تو هست، هرگز ذليل و خوار نشود. مى‌دانستم و اطمينان داشتم كه آنكس كه در پناه انتقام تو پناه گيرد، ديگر از هيچ كس نمى‌ترسد. آنگاه تو مرا به قدرت بى‌مانند خويش از آزار دشمن ايمن داشتى.
﴿11 وَ كَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَهَا عَنِّي ، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَيَّ ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا وَ ، عَافِيَةٍ أَلْبَسْتَهَا ، وَ أَعْيُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا ، وَ غَوَاشِيَ كُرُبَاتٍ كَشَفْتَهَا .
(11) معز و منعما، چه بسيار ابرهاى بلا كه از من دور ساختى و چه بسيار ابرهاى نعمت و رحمت كه بر من باراندى. چه بسيار جويبارهاى لطف و مهربانى كه براى من گستردى و چه بسيار عافيت كه به من بخشيدى. چه بسيار چشمهاى شوم و نكبت‌آور كه به خاطر من نابينا ساختى، و چه بسيار پرده‌هاى غمى كه از وجود من برداشتى.
﴿12 وَ كَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ ، وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ ، وَ مَسْكَنَةٍ حَوَّلْتَ .
(12) چه بسيار پندار پاك مرا كه پذيرفتى و چه بسيار كه در فقر و نيازمندى، تو مرا غنى و بى‌نياز كردى. چه بسيار كه از فرط گرفتارى از پا افتادم و تو مرا برپا داشتى. چه بسيار به ذلت و خوارى گرفتار شدم و تو وضع را دگرگون كردى و عزتم بخشيدى.
﴿13 كُلُّ ذَلِكَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلًا مِنْكَ ، وَ فِي جَمِيعِهِ انْهِمَاكاً مِنِّي عَلَى مَعَاصِيكَ ، لَمْ تَمْنَعْكَ إِسَاءَتِي عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِكَ ، وَ لَا حَجَرَنِي ذَلِكَ عَنِ ارْتِكَابِ مَسَاخِطِكَ ، لَا تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ .
(13) بنده نوازا، آن همه اكرام و احسان از تو بود، اما من در نافرمانى از تو اصرار كردم. تو با آن همه بدى در احسان به روى من نبستى. حتى خشم تو مانعى براى انعام و اكرام تو نگشت. تو آنچه كنى هيچكس از تو پرسشى نكند.
﴿14 وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَيْتَ ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ ، وَ اسْتُمِيحَ فَضْلُكَ فَمَا أَكْدَيْتَ ، أَبَيْتَ يَا مَوْلَايَ إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً ، وَ أَبَيْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِكَ ، وَ تَعَدِّياً لِحُدُودِكَ ، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِيدِكَ ، فَلَكَ الْحَمْدُ إِلَهِي مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا يُغْلَبُ ، وَ ذِي أَنَاةٍ لَا يَعْجَلُ .
(14) حكمت آموزا، به عظمت و بزرگى‌ات سوگند ياد مى‌كنم كه هر زمان حاجتى از تو خواستيم، تو اكرام فرمودى، و آنگاه كه درخواستى هم نكرديم تو آغاز به بخشش نمودى. هنگاميكه از تو احسان خواستيم، اندك ندادى و سرشار بخشيدى، تو اى مولاى من، جز احسانگرى نخواهى و نعمت ببخشى و بنده بنوازى. و من منع نعمت كنم و بى‌تامل و انديشه رو به حرامها آورم. از حدود فرمانت تجاوز كنم، و از تهديدت غافل گردم. پس اى خداى من، سپاس بى‌مثال تنها تو را سزاست. تو آن قديرى كه مغلوب نگردى، و آن فرصت بخش هستى كه در عقاب، شتاب نكنى.
﴿15 هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِيرِ ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْيِيعِ.
(15) بى‌شريكا، اينجا مكان و مقام كسى است كه به كثرت نعمتهاى تو اعتراف دارد، و در مقابل در شكر تو كوتاه آمده. اينجا مكان و مقام كسى است كه به خسران در حق خويشتن و تباه‌سازى خود، گواهى داده است.
﴿16 اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالُْمحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا ، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
(16) مهربانا، پس من اينك به مقام «محمدى» كه بس بلندقدر و عزيز است، و منزلت «علوى» كه بسيار روشن است، به تو نزديكى و تقرب مى‌جويم، با اينها به آستانت رو مى‌آورم تا تو مرا از شر و بدى هر چه زشتى است، در پناه خود بگيرى. زيرا با قدرت و توانائى كه تو دارى، پناه دادن من بر تو دشوار نيست، و در برابر قدرت، تو هرگز به رنج و زحمت گرفتار نشوى، كه تو بر هر چيز توانايى.
﴿17 فَهَبْ لِي يَا إِلَهِي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
(17) الهى، رحمت و لطف و پيروزى هميشگى و هدايت خويش بر من ببخش. چيزهائى بر من ببخش تا من به يارى آنها به سوى رضايت و خشنودى تو نزديك و نزديكتر گردم، و از كيفر تو ايمن مانم، اى مهربانترين مهربانان.

برچسب:

دعای چهل و نهم صحیفه سجادیه

-

دعای چهل و نه صحیفه سجادیه

-

دعای 49 صحیفه سجادیه

-

دعای ۴۹ صحیفه سجادیه

-

چهل و نهمین دعای صحیفه سجادیه

-

شرح صحیفه سجادیه

-

ترجمه صحیفه سجادیه

-

انتخاب ترجمه:
- استاد حسین انصاریان - سید كاظم ارفع - حسین استاد ولی - سید رضا آل ياسین - محیی الدين مهدی الهی قمشه ای - عبدالمحمد آيتی - صدرالدین بلاغی - تقدسی نيا - حسن ثقفی تهرانی - محمد مهدی جلالی - سید علیرضا جعفری - محمد تقی خلجی - لطیف راشدی - باقر رجبی نژاد - محمد رسولی - محمد مهدی رضايی - محمد حسین سلطانی لرگانی کجوری - داریوش شاهین - ابوالحسن شعرانی - غلامعلی صفايی - محمود صلواتی - عباس عزيزی - حسین عماد زاده اصفهانی - محسن غرویان - عبدالجواد ابراهیمی - جواد فاضل - محمد مهدی فولادوند - علی نقی فيض الاسلام اصفهانی - فیض الاسلام (تصحیح جامعه مدرسین) - جواد قيومی اصفهانی - اسدالله مبشری - محمد علی مجاهدی - محسن محمود زاده - عبدالحسین موحدی
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^