وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي التَّضَرُّعِ وَ الاِسْتِكَانَةِ
در اين دعا امام سجاد (ع) با خداى خود به تضرع و تذلل راز و نياز مىكند
﴿1﴾
إِلَهِي أَحْمَدُكَ وَ أَنْتَ لِلْحَمْدِ أَهْلٌ عَلَى حُسْنِ صَنِيعِكَ إِلَيَّ ، وَ سُبُوغِ نَعْمَائِكَ عَلَيَّ ، وَ جَزِيلِ عَطَائِكَ عِنْدِي ، وَ عَلَى مَا فَضَّلْتَنِي بِهِ مِنْ رَحْمَتِكَ ، وَ أَسْبَغْتَ عَلَيَّ مِنْ نِعْمَتِكَ ، فَقَدِ اصْطَنَعْتَ عِنْدِي مَا يَعْجِزُ عَنْهُ شُكْرِي .
(1) پروردگارا تو را حمد و ستايش مىكنم و تنها تو شايسته ستايش و حمدى (تو را سپاس و شكرگزارى مىكنم) كه بسى با من نيكوئى كردى و نعمتهاى (ظاهر و باطن) خود را به حد وافر به من كرم فرمودى و مرا عطاى بزرگ (معرفت و ايمان و غيره) بخشيدى و هم به رحمت خاص مرا (بر بسيارى از موجودات عالم) فضيلت دادى (كه فرمودى لقد كرمنا بنىآدم و فضلناهم الخ) و به نعمت خلافت خويش و امامت بر خلق برگزيدى و نعمتهايت را بر من كامل و وافر عطا كردى همانا آنقدر احسان و نيكوئى كردهاى كه من از اداء شكرش عاجزم
﴿2﴾
وَ لَوْ لَا إِحْسَانُكَ إِلَيَّ وَ سُبُوغُ نَعْمَائِكَ عَلَيَّ مَا بَلَغْتُ إِحْرَازَ حَظِّي ، وَ لَا إِصْلَاحَ نَفْسِي ، وَ لَكِنَّكَ ابْتَدَأْتَنِي بِالْإِحْسَانِ ، وَ رَزَقْتَنِي فِي أُمُورِي كُلِّهَا الْكِفَايَةَ ، وَ صَرَفْتَ عَنِّي جَهْدَ الْبَلَاءِ ، وَ مَنَعْتَ مِنِّي مَحْذُورَ الْقَضَاءِ .
(2) و اگر لطف و احسانت در حق من نبود و وفور نعم بىشمارت هرگز به اين بهره كامل نمىرسيدم و اصلاح نفس خود (و سعادت دين و دنيا و كمالات عاليه نفس كليه الهيه خود) نائل نمىشدم و ليكن تو نخست در حقم احسان فرمودى (و در تقدير ازلى خود بدين نعمتهاى كامل وافرم بهرهمند فرمودى) و در تمام امورم به حد كفايت (و كمال) روزى عطا كردى و رنج و مشقت بلاهاى عالم را از من برطرف كردى و قضا و قدر سوء و سهمگين را از جانم بازداشتى (و گرنه در معرض خطر و شرور عالم بودم)
﴿3﴾
إِلَهِي فَكَمْ مِنْ بَلَاءٍ جَاهِدٍ قَدْ صَرَفْتَ عَنِّي ، وَ كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ سَابِغَةٍ أَقْرَرْتَ بِهَا عَيْنِي ، وَ كَمْ مِنْ صَنِيعَةٍ كَرِيمَةٍ لَكَ عِنْدِي
(3) بارى اى خداى (مهربان) چه بسيار بلاهاى پر مشقت و الم از جان من دور ساختى و چه بسيار نعمتهاى وافر كامل كه بدان نعم چشمم روشن (و دلم شاد) گرديد و چه بسيار نيكوئيهاى ارجمند از تو (خداى كريم بزرگوار) نزد من موجود است
﴿4﴾
أَنْتَ الَّذِي أَجَبْتَ عِنْدَ الِاضْطِرَارِ دَعْوَتِي ، وَ أَقَلْتَ عِنْدَ الْعِثَارِ زَلَّتِي ، وَ أَخَذْتَ لِي مِنَ الْأَعْدَاءِ بِظُلَامَتِي .
(4) توئى آن (خداى مهربان) كه چون بيچاره و مضطر شدم دعايم مستجاب كردى و از لغزشهايم درگذشتى و از دشمنان كه به من ظلم و بيداد كردند حقم را گرفتى
﴿5﴾
إِلَهِي مَا وَجَدْتُكَ بَخِيلًا حِينَ سَأَلْتُكَ ، وَ لَا مُنْقَبِضاً حِينَ أَرَدْتُكَ ، بَلْ وَجَدْتُكَ لِدُعَائِي سَامِعاً ، وَ لِمَطَالِبِي مُعْطِياً ، وَ وَجَدْتُ نُعْمَاكَ عَلَيَّ سَابِغَةً فِي كُلِّ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِي وَ كُلِّ زَمَانٍ مِنْ زَمَانِي ، فَأَنْتَ عِنْدِي مَحْمُودٌ ، وَ صَنِيعُكَ لَدَيَّ مَبْرُورٌ .
(5) اى خداى (مهربان) من از تو هر وقت مسئلتى كردم و خواهشى نمودم هرگز تو را بخيل و منقبض نيافتم بلكه تو را (خداى) عطا بخش كريم يافتم كه دعايم مستجاب كردى و هر چه از حضرتت خواستم عطا كردى و بلكه تو را چنان (خداى كريمى) يافتم كه نعمتهايت را بر من پيشتر از هر مرتبه و هر شانى از شئون وجودم و قبل از هر زمانى از دوران حيواتم به من عطا كردى (يعنى پيش از آنكه در صلب پدر آيم مرا در بطن نباتات و حيوانات محافظت كردى و مستعد تا به صلب پدر درآمدم و از آن مرتبه باز به لطف و كرم پدر را ميل شهوانى عطا كردى تا مرا از مضيقهى صلب به سعهى رحم درآوردى و آنجا هم به لطف و مرحمت پرورانيدى به حكم (يصور كم فى الارحام) نقش زيبايم و صورت با حسن و اعتدال و بهايم و قدسى روح امرى الوجودم عطا كردى و باز پيش از آنكه از تنگناى رحم به اين عالم وسيع مرا بيرون آرى دو پستان نرم و لطيف مادر را پر از شير شيرين گوارا براى غذايم فرمودى (و نعمت كامل براى رشد و كمالم فرستادى همين گونه نعمتهاى تو پيشاپيش از مراتب وجودم و قبل از احتياج شئونم به من عطا مىشد و هيچگاه نبود جز آنكه عطاى كامل تو پيش از احتياج خلق به لطف و كرم ذاتيت مىرسيد) پس اى خدا تو بسيار نزد من محمود و شايسته سپاس و ستايشى و انعام و احسانهايت بسى شايان تمجيد و تكريم است
﴿6﴾
تَحْمَدُكَ نَفْسِي وَ لِسَانِي وَ عَقْلِي ، حَمْداً يَبْلُغُ الْوَفَاءَ وَ حَقِيقَةَ الشُّكْرِ ، حَمْداً يَكُونُ مَبْلَغَ رِضَاكَ عَنِّي ، فَنَجِّنِي مِنْ سُخْطِكَ .
(6) بارى اى خدا من تو را به جان و زبان و عقل (و جميع قواى ظاهر و باطن) خود سپاس و ستايش مىكنم به آن حمد و سپاسى كه به حد وافى رسد و به حقيقت شكر و سپاس تو باشد و به آنجا رسد كه تو از من خشنود شوى بارى اى خدا از قهر و سخطت مرا نجات بخش
﴿7﴾
يَا كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي الْمَذَاهِبُ وَ يَا مُقِيلِي عَثْرَتِي ، فَلَوْ لَا سَتْرُكَ عَوْرَتِي لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ ، وَ يَا مُؤَيِّدِي بِالنَّصْرِ ، فَلَوْ لَا نَصْرُكَ إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِينَ ، وَ يَا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهَ ، فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ ، وَ يَا أَهْلَ التَّقْوَى ، وَ يَا مَنْ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ، أَسْأَلُكَ أَنْ تَعْفُوَ عَنِّي ، وَ تَغْفِرَ لِي فَلَسْتُ بَرِيئاً فَأَعْتَذِرَ ، وَ لَا بِذِي قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ ، وَ لَا مَفَرَّ لِي فَأَفِرَّ .
(7) تو اى خدا پناه منى آنگاه كه از هر طريق درماندم (و از هر تدبير عاجز و بيچاره شدم) اى آنكه از لغزشهايم (به كرمت) مىگذرى (و خطاهايم مىبخشى) كه اگر پرده پوشيت از عيوب و زشتيهايم نبود همانا (ميان خلق) مفتضح و رسوا مىشدم و اى خدائى كه به نصرت و يارى خود مرا قوت بخشيدى و اگر يارى تو نبود (در مقابل دشمنان) سخت مقهور و مغلوب بودم و اى خدائى كه بر گردن شاهان عالم يوق مذلت و خوارى گذاشتى (و به سرپنجهى مرگ آنان را از تخت عزت به خاك ذلت فروبردى و هر كس از آنان اهل عدل و احسان بود باز در جهان ديگر تاج عزت بخشيدى و چون گدايان كويت به آنها شاهى ابد عطا كردى) و همهى شاهان از سطوت و قهر تو ترسان و هراسانند اى خدا تو را سزد كه خلق از هيبت و جلالت خائف و ترسان باشند و اى آنكه اسماء و (اوصاف) نيكوى تو بسيار است از تو درخواست مىكنم كه از گناهانم عفو كنى و مرا بيامرزى كه مرا هيچ برائت از گناه نيست كه بىجرمى عذر آرم و هيچ قدرت و نيروئى نيست كه با قهر و انتقامت مقاومت كنم و هيچ مفر و پناهى نيست كه از عذاب و عقابت آنجا بگريزم
﴿8﴾
وَ أَسْتَقِيلُكَ عَثَرَاتِي ، وَ أَتَنَصَّلُ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِيَ الَّتِي قَدْ أَوْبَقَتْنِي ، وَ أَحَاطَتْ بِي فَأَهْلَكَتْنِي ، مِنْهَا فَرَرْتُ إِلَيْكَ رَبِّ تَائِباً فَتُبْ عَلَيَّ، مُتَعَوِّذاً فَأَعِذْنِي ، مُسْتَجِيراً فَلَا تَخْذُلْنِي ، سَائِلًا فَلَا تَحْرِمْنِي مُعْتَصِماً فَلَا تُسْلِمْنِي ، دَاعِياً فَلَا تَرُدَّنِي خَائِباً .
(8) از تو درخواست گذشت از لغزشهايم دارم (و از گناهانم از تو طلب مغفرت مىكنم) و به درگاه تو از گناهانم عذر خواه آمدهام كه اگر نبخشيدى آن گناهان را البته مرا هلاك ابد مىكرد و به من (غم و اندوه ظلمت و وحشت آن گناهان) احاطه مىكرد تا عاقبت به هلاكتم مىرسانيد (و از سعادت ابد و لذت و نعمت جاويدم محروم مىساخت) من از آن گناهان به درگاه تو با حال توبه و پشيمانى فرار كردهام تو اى خدا توبهام بپذير و به حضرتت پناه آوردهام (كرم كن و) مرا پناه ده و نزد تو به زينهار آمدهام مردودم مگردان و در پيشگاه رحمتت سئوال مىكنم محرومم مساز از تو عصمت و حراست مىطلبم مرا تسليم (بلاها و جزا و كيفرهاى اعمالم) مگردان و به درگاه احسانت دعا مىكنم مرا محروم از درگاهت برمگردان
﴿9﴾
دَعَوْتُكَ يَا رَبِّ مِسْكِيناً ، مُسْتَكِيناً ، مُشْفِقاً ، خَائِفاً ، وَجِلًا ، فَقِيراً ، مُضْطَرّاً إِلَيْكَ .
(9) اى خداى من تو را در حالى مىخوانم كه مسكين و درماندهام هراسان و ترسان و بيمناك و فقير و مضطر و بيچارهام
﴿10﴾
أَشْكُو إِلَيْكَ يَا إِلَهِي ضَعْفَ نَفْسِي عَنِ الْمُسَارَعَةِ فِيما وَعَدْتَهُ أَوْلِيَاءَكَ ، وَ الُْمجَانَبَةِ عَمَّا حَذَّرْتَهُ أَعْدَاءَكَ ، وَ كَثْرَةَ هُمُومِي ، وَ وَسْوَسَةَ نَفْسِي .
(10) به درگاهت از ضعف و ناتوانى خود به شكايت آمدهام كه نه قدرت دارم كه بشتابم به سوى آن (مقامات عاليه بهشتى) كه به دوستانت وعده فرمودى و نه نيروئى كه دورى جويم از آن وعدههاى عذابى كه به دشمنانت فرمودى و نه مىتوانم از هم و غم و وسوسه نفس خلاصى يابم
﴿11﴾
إِلَهِي لَمْ تَفْضَحْنِي بِسَرِيرَتِي ، وَ لَمْ تُهْلِكْنِي بِجَرِيرَتِي ، أَدْعُوكَ فَتُجِيبُنِي وَ إِنْ كُنْتُ بَطِيئاً حِينَ تَدْعُونِي ، وَ أَسْأَلُكَ كُلَّمَا شِئْتُ مِنْ حَوَائِجِي ، وَ حَيْثُ مَا كُنْتُ وَضَعْتُ عِنْدَكَ سِرِّي ، فَلَا أَدْعُو سِوَاك ، وَ لَا أَرْجُو غَيْرَكَ
(11) اى پروردگار من مرا به زشتيهاى سريرتم (و گناهان پنهانيم) مفتضح و رسوا مگردان و به اعمال بدم هلاك مكن اى خدا تو را هرگاه بخوانم مرا اجابت مىكنى گرچه هرگاه تو مرا (به اطاعت امرى) خوانى من بسيار كندى و كاهلى مىكنم از تو اى خدا من هر حاجتى دارم درخواست مىكنم و هر كجا باشم (و به هر حال پسند و ناپسندم) سر درونم را نزد تو به امانت مىگذارم غير تو را (در انجام مقاصدم) نمىخوانم و جز حضرتت به هيچ كس اميد ندارم (در هر حال و در هر عالم چشم اميدم به درگاه كرم تست و هيچ كس را قادر بر انجام حوائجم جز تو نمىدانم)
﴿12﴾
لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ، تَسْمَعُ مَنْ شَكَا إِلَيْكَ ، وَ تَلْقَى مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ ، وَ تُخَلِّصُ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ ، وَ تُفَرِّجُ عَمَّنْ لَاذَ بِكَ .
(12) لبيك لبيك (گويان به كوى تو به اجابت فرمانت مىآيم) اى خدا تو هر كه به درگاهت به شكايت آيد مىشنوى (و به فريادش مىرسى) و هر كه بر حضرتت توكل و اعتماد كند او را كفايت مىكنى و هر كه به درگاهت عصمت و ايمنى طلبد او را (از هر بلا و شر و فتنه عالم) خلاص مىگردانى (و ايمنى مىبخشى) و هر كه به تو پناهنده شود فرج و آسايش (از هر غم و رنج و الم) عطا خواهى كرد
﴿13﴾
إِلَهِي فَلَا تَحْرِمْنِي خَيْرَ الآْخِرَةِ وَ الْأُولَى لِقِلَّةِ شُكْرِي ، وَ اغْفِرْ لِي مَا تَعْلَمُ مِنْ ذُنُوبِي .
(13) اى خداى من مرا چون سپاس و شكرم اندك است از خيرات دنيا و آخرت محروم نگردان (و تمام خيرات و سعادت دو عالمم عطا فرما) و آن گناهانم كه همه را مىدانى (و بسا من بسيارى را فراموش كردهام) همه را بيامرز
﴿14﴾
إِنْ تُعَذِّبْ فَأَنَا الظَّالِمُ الْمُفَرِّطُ الْمُضَيِّعُ الآْثِمُ الْمُقَصِّرُ الْمُضَجِّعُ الْمُغْفِلُ حَظَّ نَفْسِي ، وَ إِنْ تَغْفِرْ فَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ .
(14) كه اگر تو مرا عذاب كنى (به گناهان بىحسابم). البته من خود بر خويش ظلم و ستم كردهام و راه تضييع و خطا و تقصير و قصور پيش گرفتهام و از حظ و بهره خود غفلت ورزيدهام و اگر (از لطف و كرم) گناهانم ببخشى (و عذاب نفرمائى به رحمت واسعهات مرا بخشيدى) كه تو مهربانترين مهربانان عالمى.