اخلاق خوبان، ص: 101
و در آخر همچنانكه در تلقين آمده است، پرسيدم: شنيدی؟ فهميدی؟
و در همين ميان صدای ايشان را شنيدم كه فرمود: شنيدم و فهميدم. و من با شنيدنِ اين پاسخ از هوش رفتم.
آن عالم بزرگ می گفت: به مرحوم سيد جمال گفتم: اجازه دارم بپرسم به كجا می رويد؟
فرمود: جهت فاتحه به گورستان دارالسلام می روم. اجازه خواستم با ايشان همراه باشم. و اجازه می فرمود. و رفتيم. ميانه راه هاله ای از نور، گرداگردِ وجود ايشان ديدم. و چيزی نگفتم، تا اينكه كسی در راه با ايشان چند كلمه ای سخن گفت، و از همانجا نور از ميان رفت، و ديگر اثری از آن پيدا نبود. ماجرا را با ايشان بازگفتم. و پرسيدم: چرا نور رفت؟ فرمود: آن مرد، آلوده و ناپاك بود. و تكلم و هم نَفَس شدن با او تاثير خود را بجا گذاشت.
و از همينجا پيداست كه وقتی هم سخن شدن با آلودگان، هر چند ناخواسته، اينگونه موثر باشد، تاثير همنشينی با ايشان تا كجا خواهد بود.
خوبان
و همچنانكه همنشينی با بدان و هم نفس شدن با ايشان اينگونه پرتاثير است، بی گمان نشست با خوبان و صالحان نيز تاثيری شگفت انگيز در پی دارد، و مايه قداست و پاكی خواهد بود، آنچنانكه حرف باء با نام خداوند نشست. و آنگونه قداست يافت كه دست بی طهارت بر آن نارواست.