اخلاق خوبان، ص: 202
مر خران را هيچ ديدی گوشوار |
گوش و هوش خر بود در سبزه زار |
|
احسن التقويم در والتين بخوان |
كه گرامی گوهر است ای دوست جان |
|
احسن التقويم از عرش او فزون |
احسن التقويم از فكرت برون |
|
گر بگويم قيمت اين ممتنع |
من بسوزم هم بسوزد مستمع «1» |
|
البته، بی هيچ شبهه و انكار، اينهمه شأن و شايستگی و بها و قداست كه در باب انسان طرح و مطرح می شود به جسم و صورت وی بازگشت ندارد، بلكه معطوف به جان و جنبه روحانی و معنوی اوست، كه به وی استعداد دست يابی به آن موهبت شده است.
گر به صورت آدمی انسان بدی |
احمد و بوجهل خود يكسان بدی |
|
نقش بر ديوار مثل آدم است |
بنگر از صورت چه چيز او كم است |
|
جان كم است آن صورت با تاب را |
رو بجو آن گوهر كمياب را |
|
شد سران شيران عالم جمله پست |
چون سگ اصحاب را دادند دست |
|
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر ششم، بيت 1004 تا 1007.