وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الرِّضَا إِذَا نَظَرَ إِلَي أَصْحَابِ الدُّنْيَا
از دعاهاى امام عليهالسلام است در رضا و خشنودى (به آنچه داشت) هنگامى كه به دنياداران (ثروتمندان) نگاه مىكرد:
﴿1﴾
الْحَمْدُ لِلَّهِ رِضًى بِحُكْمِ اللَّهِ ، شَهِدْتُ أَنَّ اللَّهَ قَسَمَ مَعَايِشَ عِبَادِهِ بِالْعَدْلِ ، وَ أَخَذَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ بِالْفَضْلِ
(1) سپاس خدا را است براى رضا و خشنودى به قضا و قدر خدا (در آنچه خواسته) گواهى مىدهم كه خدا معيشتها و چيزهائى كه زندگى بندگانش به آنها وابسته است را به عدل و درستى (بىافراط و تفريط) قسمت نموده (هر كه را به فراخور او روزى داده، اشاره به فرمايش خداى تعالى «س 43 ى 32»: نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحيوه الدنيا يعنى ما معيشت ايشان را در زندگانى دنيا ميانشان تقسيم كردهايم. در حديث قدسى است: و برخى از بندگان من كسى است كه جز فقر و بىچيزى صلاح او نيست، اگر او را غنى و توانگر كنم توانگرى تباهش مىسازد، و برخى از بندگانم كسى است كه جز توانگرى صلاح او نمىباشد، اگر او را فقير نمايم فقر تباهش گرداند. بنابراين توانگر كردن كسى را كه جز بىچيزى صلاح نيست افراط و بىچيز نمودن آن را كه جز توانگرى صلاح نمىباشد تفريط خواهد بود، و عدل آنست كه اصلاح هر يك از آنها به آن باشد) و با همهى آفريدگانش با فضل و احسان (بر ايشان) رفتار نموده
﴿2﴾
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِمَا أَعْطَيْتَهُمْ ، وَ لَا تَفْتِنْهُمْ بِمَا مَنَعْتَنِي فَأَحْسُدَ خَلْقَكَ ، وَ أَغْمَطَ حُكْمَكَ .
(2) بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و مرا بر اثر آنچه (دارائى كه) به ايشان (ثروتمندان) دادهاى پريشان مگردان كه بر آفريدگانت رشگ برده و قضا و قدر تو را خوار شمارم، و آنان را بر اثر آنچه (كالاى دنيا كه) از من بازداشتهاى گرفتار مكن (به اينكه كبر و سرفرازى نموده مرا پست بينند و از اين راه گناهكار شوند)
﴿3﴾
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ طَيِّبْ بِقَضَائِكَ نَفْسِي ، وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُكْمِكَ صَدْرِي ، وَ هَبْ لِيَ الثِّقَةَ لِأُقِرَّ مَعَهَا بِأَنَّ قَضَاءَكَ لَمْ يَجْرِ إِلَّا بِالْخِيَرَةِ ، وَ اجْعَلْ شُكْرِي لَكَ عَلَى مَا زَوَيْتَ عَنِّي أَوْفَرَ مِنْ شُكْرِي إِيَّاك عَلَي مَا خَوَّلْتَنِي
(3) بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و مرا به قضا و قدر خود دلخوش گردان، و سينهام را در چيزهائى كه مقدر نمودهاى فراخ كن (مرا از آنها شاد و خشنود فرما) و اعتماد و تكيهگاهى به من ببخش تا با آن اقرار كنم كه قضاء و قدر تو جز به نيكى روان نگشته، و شكر و سپاس مرا براى خود بر آنچه از من بازداشتهاى از شكرم تو را بر آنچه به من بخشيدهاى كاملتر قرار ده (زيرا آنچه كه از او بازداشته صلاحش در آن بوده و اگر بازنمىداشت به او زيان رسيده و تباه مىگشت، چنانكه در حديث قدسى بيان شد، و دفع ضرر و زيان مهمتر از جلب نفع و سود است، بنابراين لازم است كه شكر بر مهمتر كاملتر باشد)
﴿4﴾
وَ اعْصِمْنِي مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِي عَدَمٍ خَسَاسَةً ، أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا ، فَإِنَّ الشَّرِيفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُكَ ، وَ الْعَزِيزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُكَ
(4) و مرا نگهدار از اينكه به فقيرى، پستى و به صاحب ثروتى، برترى گمان برم، زيرا شريف و بزرگوار كسى است كه طاعت و پيروى تو او را شريف گردانيده، و عزيز و گرامى كسى است كه عبادت و بندگيت او را عزيز نموده است
﴿5﴾
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ مَتِّعْنَا بِثَرْوَةٍ لَا تَنْفَدُ ، وَ أَيِّدْنَا بِعِزٍّ لَا يُفْقَدُ ، وَ اسْرَحْنَا فِي مُلْكِ الْأَبَدِ . إِنَّكَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ ، الَّذِي لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ كُفُواً أَحَدٌ .
(5) پس بر محمد و آل او درود فرست، و به ما ببخش ثروت و دارائى (احسان و نيكيت) را كه فانى و نيست نمىگردد، و ما را به عزت و بزرگى كه از دست نمىرود (توفيق عبادت و بندگى) تاييد و كمك فرما، و در پادشاهى جاودان (بهشت) روانه ساز، زيرا تو يگانهى يكتاى هميشهاى كه فرزند ندارى و فرزند كسى نمىباشى و هيچ كس مانند و همتاى تو نبوده است.