اخلاق خوبان، ص: 99
آب می زند.
دلا نزد كسی بنشين كه او از دل خبر دارد |
به زير آن درختی رو كه او گل های تر دارد |
|
درين بازار عطاران مرو هر سو چو بی كاران |
به دكان كسی بنشين كه دكان شكر دارد |
|
ترازو گر نداری پس ترازو ره زند هر كس |
يكی قلبی بيارايد تو پنداری كه زر دارد |
|
به هر ديگی كه می جوشد مياور كاسه و منشين |
كه هر ديگی كه می جوشد درون چيزی دگر دارد |
|
نه هر كلكی شكر دارد نه هر زيری زِبَر دارد |
نه هر چشمی نظر دارد، نه هر بحری گهر دارد «1» |
|
قابل تامل
البته نكته ای كه در خصوص همنشينی قابل تامل و اهتمام است اين است كه همنشينی تاثيری يكجا و دفعی در پی ندارد، بلكه به تدريج و آرامی و كندی، تاثيرگذار می شود، به گونه ای كه گاه در آغاز كار هيچگونه تاثيری آشكار نخواهد بود، اما در پايان كار همه چيز پيدا می شود و آفتابی می شود.
و همين موجب شده است كه بسياری تن به همنشينی مردم پست داده، و مغرورانه ادعا كنند كه همنشينان پَست كمتر از آنند كه ما را آلوده سازند اما بی خبر از آنكه هر چه سخت و باصلابت باشند از آهن صلابت و سختی بيشتر را ندارند، و همنشين ها نيز هرچند سست و ناتوان باشند، از آب سست تر و ناتوانتر نيستند، اما آب با همه سستی، آهن را با همه صلابت از پای در آورده و فرسوده و شكست پذير می سازد.
______________________________ (1) شمس تبريز.