اخلاق خوبان، ص: 246
بر بدی های بدان رحمت كنيد |
بر منی و خويش بينی كم تنيد «1» |
|
اگر خودبين نباشيم و ديگران را پست و فرومايه ندانيم، و با آنان از سر مهر و لطف و احترام روبرو شويم، پيش می آيند. هرچند آلوده و پليد باشند.
هيچ كافر را به خواری منگريد |
كه مسلمان مردنش باشد اميد |
|
چه خبر داری زِ ختم عمر او |
كه بگردانی ازو يكباره رو |
|
يك وقتی كسی به اصرار از من خواست كه به يك رستوارن رفته و ميهمان او باشم. و من پذيرفتم. و به اتفاق رفتيم. در آنجا جوانی بود كه در پيش چشم مذهبی ها هيچ خوشايند و مقبول نبود. به رفيقم گفتم: می شود او را جذب كرد.
ولی او گفت: هيچ امكان ندارد. و افزود: شما يك نگاه به قيافه و لباس خود و يك نگاه نيز به شمايل او كنيد، و ببينيد كه فاصله از كجا تا به كجاست! ولی من با اطمينان تمام به او گفتم: بله، جامه ها متفاوتند، اما دل ها يكی است. و آنگاه به جوان با دنيايی از محبت چشم دوختم. و او نيز عكس العمل نشان داد.
عزيزان! تا می توانيد برای خدا يارگيری كنيد، كه سخت غريب است.
جوان به ما نزديك شد، و بعدها نيز نزديكتر. روزی به خانه ما آمد و گفت:
قصد جبهه دارم ولی مادرم و پدرم مخالفت می كنند، چه كنم؟ گفتم: با رفتن به جبهه با خدا موافقت كرده ای. و رفت. چندی بعد پدر اين جوان تماس گرفت و از من خواست كه در محفل ترحيم آن شهيد شركت كنم.
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 3435.