اخلاق خوبان، ص: 271
نداشتند كه آنان به چه آيين گرويده اند، و به كدام دين پايبندند، بلكه می گفتند: ايشان برادران انسانی ما هستند.
اميرالمؤمنين عليه السلام حاكم بود، روزی به تنهايی به سوی كوفه می رفت.
چون در آن روزگار فتنه هايی همچون ترور، اينگونه كه امروزه رايج است، رواج نداشت، در نتيجه نيازی نبود كه حضرت جهت حفظ جان خود با تشريفات ويژه راهی را طی كند.
همچنانكه امام صادق عليه السلام قصد استحمام داشت، و صاحب حمام از ايشان خواست كه چند لحظه ای مكث كنند، تا حمام را تخليه و قرق كرده و آنگاه امام وارد شوند. ولی حضرت نپذيرفت، و فرمود: هيچ احتياجی به اين كار ندارم. و ديگر آنكه مومنان به اين تشريفات هيچ حاجتی ندارند.
كسی به نام عجلان كه از صاحب امام صادق عليه السلام می باشد می گويد: به مهمانی امام رفتم. بر سفره، اندكی گوشت بود و مقداری سركه، و كمی نيز روغن زيتون، و چند قرص نان. حضرت گوشت را مقابل من گذاشت و خود مقداری سركه و روغن زيتون صرف رد، و آنگاه فرمود: شما راحت باش، و نگران من نباش، كه اين غذا غذای ما و تمام انبياست.
يعنی سفره ما سفره تشريفات نيست.
يعنی مومن به گونه ای رفتار می كند كه بدهكار ديگران نباشد، و نه مال ايشان را خورده و ضايع كند.
يعنی مومن بَرج ندارد، و به آنچه از راه كسب حلال به او رسيده است قناعت و اكتفا می كند.
حضرت در ميان راه كسی را ديد كه گوشه ای نشسته و كنار خود باری دارد، و منتظر است كسی از راه برسد و او را كمك كند تا بار خود را بر مركب خود سوار كند، و حضرت نيز دست به كار می شود و مرد را كمك كرده و به اتفاق بار را سوار می كنند.
مؤمن، بار افتاده را بر می دارد.