اخلاق خوبان، ص: 58
«لا» گويند، همچنانكه عارفان اينگونه گفتند، و اينگونه نمودند.
دل ز غيرت به غير او ندهند |
در دو عالم جز او نمی دانند |
|
اصيل ترين سئوال
بنابراين، نخستين تكلم خداوند با انسان، با چنين پرسش و پاسخی آغاز شد كه خود بيانگر مهمترين و اصيل ترين پرسش و پاسخ نيز می باشد.
باری، پرسشی است كه انسان همواره می بايست خود را بپرسد كه: ريزه خوار سفره كيست؟ و آنچه به او می رسد از كجاست؟
و اساساً غفلت از همين پرسش، و پاسخ صحيح نگفتن به آن، موجب شده است كه چشمان آدمی هر روز به دستی دوخته شود. و حال آنكه هيچ دستی دستگير وی نيست و نمی تواند باشد. و آنچه نيز تا كنون به دست آورده است از خداوند بوده، و ديگران نيز هر يك به منزله جويی بوده كه آب را از منبعی به مزرعه ای می رساند.
بر در شاهم گدايی نكته ای در كار كرد |
گفت بر هر خوان كه بنشستم خدا رزاق بود «1» |
|
و كسی كه چنين می انديشد بی گمان هيچ غم و بيمی ندارد.
حاشا كه من از كار جهان انديشم |
وز رنج و تن و راحت جان انديشم |
|
دانسته كه روزی ده و دارنده يكی است |
از رد و قبول اين و آن انديشم «2» |
|
و البته، اين پرسش و پاسخ حقيقتی ديگر نيز باز می گويد، و آن اينكه:
______________________________ (1) حافظ.
(2) نظام الدين محمد قمر اصفهانی.