اخلاق خوبان، ص: 42
خواهد رسيد كه با نوازشِ نرم و ملايم نسيم، كه برخاسته از دلِ درياست، گشوده شود.
و بی گمان، خوش ترين نسيم نيز نسيم نيم شبی و سحرگاهان است كه هر خشك را تَر و باطراوت خواهد ساخت.
نسيم نيم شبان جبرئيل گشت مگر |
كه بيخ و شاخ درختان خشك مريم گشت «1» |
|
نسيم
حال كه زيبايی و شكوه و بهای غنچه در شكفتن و باز شدن است، و باز شدن و گشودن نيز در گروِ نسيمِ بالطافت درياست، پس نسيم، برای غنچه، بس و كافی و مغتنم است. و چيزی گرانمايه تر و عزيزتر از آن نيست.
احوال آدمی
و البته، غفلت از اين حقيقت، شايسته نيست كه حكايت غنچه، و ماجرای گل، در حقيقت، روايت احوال آدمی است.
يعنی آدمی نيز دارای دو فصل و دو مرحله است:
يكی؛ مرحله غنچگی كه همان حالت نقص و نارسايی است. و ديگری؛ مرحله كمال و جمالِ مطلوب يافتن، كه چيزی مانند گل شدن است.
آنچه از غنچه وجود آدمی گل می سازد، امكانات و مقامات و منزلت های ظاهری و دنيايی نيست، زيرا كه اينهمه بسان گشودن غنچه با دست است، كه مايه زشتی و ناموزونی خواهد بود، بلكه، اين غنچه نيز تنها به همت نسيم است كه به مرتبت گل شدن نيل می يابد.
نسيمی كز بنِ آن كاكل آيُو «2»
______________________________ (1) كسائی مروزی، متوفی حدود 394.
(2) بابا طاهر.