اخلاق خوبان، ص: 241
روزه ای كه در طی سال بر آدميان وجوب يافته است سی روز تمام است و نه بيشتر.
مايه گمراهی
و همينحاست كه توصيه دين مبنی بر سكوت جدی تر می نمايد. وگرنه سخن گفتن پيش از رسيدن و دست يافتن به حقايق امور مايه گمراهی، و افت، و سقوط خواهد بود.
حكايت می كنند كه: در دل چمنزاری يك لاك پشت و دو لَك لَك رفاقت كردند، تا اينكه تابستان سرآمد، و لك لك ها به لاك پشت گفتند: در هر سال، در چنين روزی ما از اينجا مهاجرت می كنيم و به سرزمينی می رويم كه همچون تابستانِ اين سرزمين، خوش و زيباست. لاك پشت گفت: بدون شما زندگی عذاب اليم است، مرا نيز با خود ببريد. گفتند: راه طولانی است و راهی جز پرواز نداريم. و تو نيز قادر به پرواز نيستی. لاك پشت گفت: مشكلی نيست كه آسان نشود، پس چاره ای بينديشيد، و گره از اين كار فرو بسته ما نيز بگشاييد. و انديشيدند. و چاره اين شد كه چوبی دراز برداشته و دوسوی آن با پای لك لك ها گرفته شود، و لاك پشت نيز قسمت ميانی را به دندان گيرد، اما به شرط آنكه تا به مقصد نرسيده اند لاك پشت هرگز دهان را به سخن نگشايد. و لاك پشت نيز پذيرفت. و پرواز شروع شد. در ميان راه به دهكده ای رسيدند. مردم دهكده وقتی كه لاك پشت را اينگونه ديدند لب به طعن گشودند كه اين لاك پشت بيچاره با آنهمه نيرو و توان خود را به دست اين كبوتران ناتوان داده است! و لاك پشت با شنيدن اين حرف ها به جوس آمده، و دهان را به سخن گشود تا پاسخ آنها را گفته باشد، كه ناگهان سقوط كرده، و جان خويش را در اين ماجرا باخت.
آری، تكلم و سخن گفتن پيش از رسيدن به مقصد و هدف، نه تنها برای لاك پشت بلكه برای ما نيز چنين عاقبت و انجامی را در پی خواهد داشت.
در حقيقت حكايت لاك پشت و آن دو كبوتر شرح احوال ما و دو گوهر