وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الاِعْتِرَافِ وَ طَلَبِ التَّوْبَةِ إِلَي اللهِ تَعَالَي
از دعاهاى امام عليهالسلام است در اقرار به گناه و درخواست (توفيق براى) توبه و بازگشت (از معصيت) به سوى (طاعت) خداى تعالى
(حضرت امام محمد باقر عليهالسلام فرمود: به خدا قسم، خدا از مردم جز دو خصلت و خوى نخواسته: به نعمتها اعتراف كنند كه براى ايشان مىافزايد، و به گناهان اقرار نمايند كه آنها را از آنان مىآمرزد، و هم از آن حضرت رسيده كه فرمود: سوگند به خدا از گناهان نمىرهد جز كسى كه «به درگاه خداى تعالى» اقرار نمايد):
﴿1﴾
اللَّهُمَّ إِنَّهُ يَحْجُبُنِي عَنْ مَسْأَلَتِكَ خِلَالٌ ثَلَاثٌ ، وَ تَحْدُونِي عَلَيْهَا خَلَّةٌ وَاحِدَةٌ
(1) بار خدايا سه خصلت مرا از درخواست از تو بازمىدارد و يك خصلت مرا بر آن مىدارد:
﴿2﴾
يَحْجُبُنِي أَمْرٌ أَمَرْتَ بِهِ فَأَبْطَأْتُ عَنْهُ ، وَ نَهْيٌ نَهَيْتَنِي عَنْهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَيْهِ ، وَ نِعْمَةٌ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيَّ فَقَصَّرْتُ فِي شُكْرِهَا .
(2) بازمىدارد و مرا امرى كه به آن فرمان دادى و من از بجا آوردن آن درنگ كردم، ونهيى كه از آن جلوگيرى كردى و من به سوى آن شتافتم، و نعمتى كه به من بخشيدى و من در سپاسگزاريش كوتاهى نمودم (علماى اماميه «رضوان الله عليهم» اتفاق دارند بر عصمت انبياء و ائمه «عليهمالسلام» و اينكه گناهى از گناهان كوچك و بزرگ از ايشان سر نمىزند، و پاسخ اعتراف به گناه و آمرزش طلبيدن آنان آنست كه مىخواستند چگونگى اعتراف و درخواست آمرزش گناهان را ياد مردم دهند، و يا آنكه به زبان امت و شيعيان سخن مىگفتند، پس اعتراف ايشان به گناه اعتراف به گناه امت و شيعيان است، و يا اينكه انبياء و ائمه «عليهمالسلام» هميشه به ياد خدا بوده به عالم ارواح توجه داشتند پس هرگاه براى خوردن و آشاميدن و آنچه كه مباح است از آن مرتبه به اين عالم رومىآوردند از آن استغفار مىنمودند).
﴿3﴾
وَ يَحْدُونِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ تَفَضُّلُكَ عَلَى مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَيْكَ ، وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ إِلَيْكَ ، إِذْ جَمِيعُ إِحْسَانِكَ تَفَضُّلٌ ، وَ إِذْ كُلُّ نِعَمِكَ ابْتِدَاءٌ
(3) و مىدارد مرا به درخواست از تو تفضل تو (تفضل احسان به ديگرى است بدون حقى كه احسان جزاى آن باشد) به كسى كه رو به تو آورد و با گمان نيك به سويت آيد، زيرا همهى احسانهاى تو از روى تفضل مىباشد، و همهى نعمتهايت ابتدائى است (نه آنكه جزاى حقى باشد، و اين منافات ندارد با اينكه عمل و كردار نيك سبب دخول بهشت گردد، چنانكه خداى تعالى «س 16 ى 32» فرمايد: ادخلوا الجنه بما كنتم تعملون «به سبب اعمال نيكى كه بجا آورديد به بهشت درآئيد» زيرا عمل نيكوى موجب پاداش متوقف بر وجود و هستى و قدرت و توفيق و سائر اسباب است و همهى آنها تفضل و احسان خداوند است بىآنكه جزاى كردارى باشد)
﴿4﴾
فَهَا أَنَا ذَا ، يَا إِلَهِي ، وَاقِفٌ بِبَابِ عِزِّكَ وُقُوفَ الْمُسْتَسْلِمِ الذَّلِيلِ ، وَ سَائِلُكَ عَلَى الْحَيَاءِ مِنِّي سُؤَالَ الْبَائِسِ الْمُعيِلِ
(4) پس اينك، خداى من، اين منم به درگاه گرامى تو همچون فرمانبردار خوار ايستاده، و با شرمندگيم مانند محتاج عيالمند از تو درخواست مىنمايم
﴿5﴾
مُقِرٌّ لَكَ بِأَنِّي لَمْ أَسْتَسْلِمْ وَقْتَ إِحْسَانِكَ إِلَّا بِالْإِقْلَاعِ عَنْ عِصْيَانِكَ ، وَ لَمْ أَخْلُ فِي الْحَالَاتِ كُلِّهَا مِنِ امْتِنَانِكَ .
(5) اعتراف دارم كه هنگام احسانت جز خوددارى از معصيت تو فرمان نبردهام و در همهى احوال بىاحسان از تو نبودم
﴿6﴾
فَهَلْ يَنْفَعُنِي ، يَا إِلَهِي ، إِقْرَارِي عِنْدَكَ بِسُوءِ مَا اكْتَسَبْتُ وَ هَلْ يُنْجِينِي مِنْكَ اعْتِرَافِي لَكَ بِقَبِيحِ مَا ارْتَكَبْتُ أَمْ أَوْجَبْتَ لِي فِي مَقَامِي هَذَا سُخْطَكَ أَمْ لَزِمَنِي فِي وَقْتِ دُعَايَ مَقْتُكَ .
(6) پس، اى خداى من، آيا اعترافم به بدى آنچه كردهام نزد تو سود مىدهد؟ و آيا اقرارم در درگاهت به زشتى آنچه بجا آوردهام از (عذاب) تو مرا رها مىنمايد؟ يا در اينجا خشم خود (دورى از رحمتت) را براى من قرار دادهاى؟ يا هنگامى كه دعا كرده تو را مىخوانم دشمنى تو با من همراه بوده؟
﴿7﴾
سُبْحَانَكَ ، لَا أَيْأَسُ مِنْكَ وَ قَدْ فَتَحْتَ لِي بَابَ التَّوْبَةِ إِلَيْكَ ، بَلْ أَقُولُ مَقَالَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ الظَّالِمِ لِنَفْسِهِ الْمُسْتَخِفِّ بِحُرْمَةِ رَبِّهِ .
(7) آراسته و پاكى، از تو نوميد نمىشوم در حالى كه در توبه و بازگشت به سوى خود را برويم گشودهاى، بلكه مىگويم: گفتار بندهى خوارى كه به خود ستم كرده و حرمت پروردگارش را رعايت ننموده
﴿8﴾
الَّذِي عَظُمَتْ ذُنُوبُهُ فَجَلَّتْ ، وَ أَدْبَرَتْ أَيَّامُهُ فَوَلَّتْ حَتَّى إِذَا رَأَى مُدَّةَ الْعَمَلِ قَدِ انْقَضَتْ وَ غَايَةَ الْعُمُرِ قَدِ انْتَهَتْ ، وَ أَيْقَنَ أَنَّهُ لَا مَحِيصَ لَهُ مِنْكَ ، وَ لَا مَهْرَبَ لَهُ عَنْكَ ، تَلَقَّاكَ بِالْإِنَابَةِ ، وَ أَخْلَصَ لَكَ التَّوْبَةَ ، فَقَامَ إِلَيْكَ بِقَلْبٍ طَاهِرٍ نَقِيٍّ ، ثُمَّ دَعَاكَ بِصَوْتٍ حَائِلٍ خَفِيٍّ .
(8) بندهاى كه گناهانش بزرگ و رو به فزونى است و روزگارش به او پشت كرده و برگشته تا چون ببيند كه زمان كار گذشته و عمر به پايان رسيده و باور نمايد كه پناه و گريزگاهى از (كيفر) تو برايش نيست، به وسيلهى توبه به تو روآورد، و توبه را براى تو خالص گرداند (شرائط آن از قبيل پشيمانى از گذشته و تصميم بر دوباره نكردن آن را بجا آورد) پس با دلى پاك و پاكيزه به سوى تو برخيزد و با صداى تغيير يافته (زمزمهدار) آهسته تو را بخواند
﴿9﴾
قَدْ تَطَأْطَأَ لَكَ فَانْحَنَى ، وَ نَكَّسَ رَأْسَهُ فَانْثَنَى ، قَدْ أَرْعَشَتْ خَشْيَتُهُ رِجْلَيْهِ ، وَ غَرَّقَتْ دُمُوعُهُ خَدَّيْهِ ، يَدْعُوكَ بِيَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ، وَ يَا أَرْحَمَ مَنِ انْتَابَهُ الْمُسْتَرْحِمُونَ ، وَ يَا أَعْطَفَ مَنْ أَطَافَ بِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ ، وَ يَا مَنْ عَفْوُهُ أَكْثَرُ مِنْ نَقِمَتِهِ ، وَ يَا مَنْ رِضَاهُ أَوْفَرُ مِنْ سَخَطِهِ .
(9) در حالى كه براى تو فروتنى كرده و خم گشته، و سر به زير افكنده و كج شده، و ترس پاهايش را به لرزه انداخته، و بسيارى اشك گونههايش را غرق نموده، تو را مىخواند: اى بخشندهترين بخشندگان، و اى بخشندهتر كسى كه رحمت خواهان پى در پى به او رومىآورند، و اى مهربانتر كسى كه آمرزشجويان گرد او گردند، و اى آنكه بخشش او از كيفرش بيشتر است، و اى آنكه خشنودى او از خشمش افزونتر است
﴿10﴾
وَ يَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى خَلْقِهِ بِحُسْنِ التَّجَاوُزِ ، وَ يَا مَنْ عَوَّدَ عِبَادَهُ قَبُولَ الْإِنَابَةِ ، وَ يَا مَنِ اسْتَصْلَحَ فَاسِدَهُمْ بِالتَّوْبَةِ وَ يَا مَنْ رَضِيَ مِنْ فِعْلِهِمْ بِالْيَسِيرِ ، وَ يَا مَنْ كَافَى قَلِيلَهُمْ بِالْكَثِيرِ ، وَ يَا مَنْ ضَمِنَ لَهُمْ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ ، وَ يَا مَنْ وَعَدَهُمْ عَلَى نَفْسِهِ بِتَفَضُّلِهِ حُسْنَ الْجَزَاءِ .
(10) و اى آنكه با گذشت نيك بر آفريدگانش منت نهاده (نعمت سزاوار منت داده، چون خداى تعالى از منت نهادن «بيان كردن نيكى خود به ديگرى» منزه است) و اى آنكه بندگانش را به توبهپذيرى عادت داده، و اى آنكه اصلاح تباهيهاى ايشان را به وسيلهى توبه خواسته، و اى آنكه از كردار (نيك) ايشان به اندك خشنود گشته، و اى آنكه (كار) اندك ايشان را پاداش بسيار داده، و اى آنكه روا شدن دعاء را برايشان ضمانت كرده، و اى آنكه از روى تفضل پاداش نيك به ايشان را وعده فرموده است
﴿11﴾
مَا أَنَا بِأَعْصَى مَنْ عَصَاكَ فَغَفَرْتَ لَهُ ، وَ مَا أَنَا بِأَلْوَمِ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَيْكَ فَقَبِلْتَ مِنْهُ ، وَ مَا أَنَا بِأَظْلَمِ مَنْ تَابَ إِلَيْكَ فَعُدْتَ عَلَيْهِ .
(11) من گناهكارتر از آنكه معصيت تو كرده و او را آمرزيدهاى نيستم، و نكوهيدهتر از كسى كه به پيشگاه تو عذر آورده و عذرش را پذيرفتهاى نمىباشم، و ستمكارتر از كسى كه به درگاه تو توبه كرده و به او احسان كرده (توبهاش پذيرفته) اى نيستم
﴿12﴾
أَتُوبُ إِلَيْكَ فِي مَقَامِي هَذَا تَوْبَةَ نَادِمٍ عَلَى مَا فَرَطَ مِنْهُ ، مُشْفِقٍ مِمَّا اجْتَمَعَ عَلَيْهِ ، خَالِصِ الْحَيَاءِ مِمَّا وَقَعَ فيِهِ .
(12) در اينجا كه هستم (از كردار ناپسنديدهام) به سوى تو توبه و بازگشت مىكنم توبهى كسى كه از آنچه (گناهانى كه) پيش از اين كرده پشيمان است، از آنچه (خوهاى زشت كه) بر او گرد آمده ترسان است، از آنچه در آن افتاده (نواهى كه مرتكب شده) شرمندهى واقعى است
﴿13﴾
عَالِمٍ لَيْكَ، بِأَنَّ الْعَفْوَ عَنِ الذَّنْبِ الْعَظِيمِ لَا يَتَعَاظَمُكَ ، وَ أَنَّ التَّجَاوُزَ عَنِ الْإِثْمِ الْجَلِيلِ لَا يَسْتَصْعِبُكَ ، وَ أَنَّ احْتِمالَ الْجِنَايَاتِ الْفَاحِشَةِ لَا يَتَكَأَّدُكَ ، وَ أَنَّ أَحَبَّ عِبَادِكَ إِلَيْكَ مَنْ تَرَكَ الاِسْتِكْبَارَ عَلَيْكَ ، وَ جَانَبَ الْاِصْرَارَ ، وَ لَزِمَ الاِسْتِغْفَارَ .
(13) مىداند كه گذشت از گناه بزرگ بر تو بزرگ نمىنمايد، و گذشت از معصيت بسيار بر تو دشوار نيست، و چشمپوشى از جرمهاى از حد گذشته بر تو گران نمىباشد، و دوستترين بندگان تو نزدت كسى است كه بر تو سركشى ننمايد، و از اصرار (بر گناه) دورى گزيند، و همواره آمرزش خواهد
﴿14﴾
وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ أَنْ أَسْتَكْبِرَ ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ أَنْ أُصِرَّ ، وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِمَا قَصَّرْتُ فِيهِ ، وَ أَسْتَعِينُ بِكَ عَلَى مَا عَجَزْتُ عَنْهُ .
(14) و من نزد تو از سركشى بيزارى مىجويم، و به تو پناه مىبرم از اينكه (در گناه) اصرار نمايم، و براى آنچه در آن كوتاهى نمودم (گناهانى كه بجا آوردم) از تو آمرزش مىخواهم، و بر آنچه (طاعتى كه) از انجام آن ناتوانم از تو يارى مىطلبم
﴿15﴾
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ هَبْ لِي مَا يَجِبُ عَلَيَّ لَكَ ، وَ عَافِنِي مِمَّا أَسْتَوْجِبُهُ مِنْكَ ، وَ أَجِرْنِي مِمَّا يَخَافُهُ أَهْلُ الْإِسَاءَةِ ، فَإِنَّكَ مَلِيءٌ بِالْعَفْوِ ، مَرْجُوٌّ لِلْمَغْفِرَةِ ، مَعْرُوفٌ بِالتَّجَاوُزِ ، لَيْسَ لِحَاجَتِي مَطْلَبٌ سِوَاكَ ، وَ لَا لِذَنْبِي غَافِرٌ غَيْرُكَ ، حَاشَاكَ
(15) بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و آنچه از تو بر من واجب است (حقوق خود) را به من ببخش (مرا از بجا نياوردن آن بيامرز) و از آنچه (كيفرى كه) از جانب تو سزاوار آن مىباشم رهائى ده، و از آنچه (دوزخ كه) بدكرداران (گناهكاران) از آن مىترسند پناهم ده، زيرا تو بر عفو (اسقاط عذاب) توانائى، و براى آمرزش اميدوارى به تو است، و به گذشت (از گناه) مشهورى، حاجتم را جز (درگاه) تو جاى درخواستى نيست، و گناهم را جز تو آمرزندهاى نيست، تو از عيوب منزه و دورى كه براى گناهان جز تو آمرزندهاى باشد (شايسته است كه خوانندهى دعاء پس از گفتن حاشاك وقف و درنگ نمايد)
﴿16﴾
وَ لَا أَخَافُ عَلَى نَفْسِي إِلَّا إِيَّاكَ ، إِنَّكَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ اقْضِ حَاجَتِي ، وَ أَنْجِحْ طَلِبَتِي ، وَ اغْفِرْ ذَنْبِي ، وَ آمِنْ خَوْفَ نَفْسِي ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ، وَ ذَلِكَ عَلَيْكَ يَسِيرٌ ، آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ .
(16) و من بر خود جز از تو نمىترسم، زيرا تو سزاوارى كه از تو بترسند و سزاوارى كه بيامرزى، بر محمد و آل محمد درود فرست، و حاجتم روا كن، و خواستهام (رهائى از عذاب) برآور، و گناهانم بيامرز، و از ترسم ايمن گردان، زيرا تو به هر چيز توانائى، و آنچه خواستم بر تو آسان است، پروردگار جهانيان دعايم به اجابت رسان.