اخلاق خوبان، ص: 107
عقل، خورشيد سپهر اعتلاست |
عقل، درّ درج ملك كبرياست |
|
از اين رو بايد پذيرفت كه شريفتر از عقل، چيزی نخواهد بود.
گر بُدی از عقل اشرف هيچ چيز |
خود نبودی عقل زين گونه عزيز |
|
و از همين رو، در شريفترين و عزيزترين و رفيع ترين قسمت بدن كه سر باشد جای گرفت. و اين نشان آن است كه نسبت به ساير اعضاء سر و برتر است.
درست مثل چشمه ها كه بيشتر در قسمت همای بلند و برآمده و برجسته زمين قرار دارن. كه البته برای زمين سودآور است. زيرا وسعت بيشتری را پوشش داده و سبز می سازند.
و اگر انبيا و ائمه می كوشيدند تا پيشوا و امام و جلودار باشند، و جايگاه بلند اجتماعی، همچون خلافت را از آنِ خود سازند، اين نه به سودِ خود بلكه به سود خلق خدا می انجاميد، زيرا تمامی نور بودند، و نور هرچه پايينتر باشد فضايی محدودتر را روشنی می بخشد. و هرچه بالاتر باشد از نور و روشنايی آن، بيشتر و بهتر برخوردار می شوند.
نورِ خرد
و البته نور را جز با نور نمی توان ديد.
كسی كه نور شمع را می بيند، خود به وسيله نور است كه آن نور را می بيند.
چرا كه چشم برای ديدن به نور حاجتمند است. و بدون نور نخواهد ديد.
همچنانكه در تاريكی نمی بينيد.
حال از آنجا كه انبيا و اوليا تمامی نورند، و از آنجا كه برای ديدن نور نيز به نور نيازمنديم، خداوند نور عقل را در وجود آدمی جای داد.
باری بدون نور تعقل و خرد، آدمی چشم بينا نمی يابد، و انبيا و اوليا را منكر می شود، و در پی اين انكار در گرداب جهل و سياهی فرو می رود.