وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ لِنَفْسِهِ فِي الاِعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ
نيايش سي و دوم
دعاي آن حضرت است در حق خود پس از فراغت از نافله شب و اعتراف اوست به گناهان.
﴿1﴾
اللَّهُمَّ يَا ذَا الْمُلْكِ الْمُتَأَبِّدِ بِالْخُلُودِ
(1) اى خداوندى كه از آن توست پادشاهى ابدى جاويدان.
﴿2﴾
وَ السُّلْطَانِ الْمُمْتَنِعِ بِغَيْرِ جُنُودٍ وَ لَا أَعْوَانٍ .
(2) اى خداوندى كه از آن توست آن سلطهى نيرومند بىمدد هيچ لشكر و هيچ ياور.
﴿3﴾
وَ الْعِزِّ الْبَاقِي عَلَى مَرِّ الدُّهُورِ وَ خَوَالِي الْأَعْوَامِ وَ مَوَاضِي الْأَزمَانِ وَ الْأَيَّامِ
(3) اى خداوندى كه از آن توست عزت و غلبهى جاودانه، هر چند روزگاران بگذرند و سالها به سر آيند و زمانها و روزها سپرى شوند.
﴿4﴾
عَزَّ سُلْطَانُكَ عِزّاً لَا حَدَّ لَهُ بِأَوَّلِيَّةٍ ، وَ لَا مُنْتَهَى لَهُ بِآخِرِيَّةٍ
(4) سلطهى تو را آن پيروزمندى است كه نه آغاز شناسد و نه انجام.
﴿5﴾
وَ اسْتَعْلَى مُلْكُكَ عُلُوّاً سَقَطَتِ الْأَشْيَاءُ دُونَ بُلُوغِ أَمَدِهِ
(5) ملك تو را رفعتى است كه هيچ چيزش درنيابد
﴿6﴾
وَ لَا يَبْلُغُ أَدْنَى مَا اسْتَأْثَرْتَ بِهِ مِنْ ذَلِكَ أَقْصَى نَعْتِ النَّاعِتِينَ .
(6) و توصيف واصفان هر چه فرارود، به فروترين پايهى آن رفعت و اعتلا كه براى خود گزيدهاى نخواهد رسيد.
﴿7﴾
ضَلَّتْ فِيكَ الصِّفَاتُ ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَكَ النُّعُوتُ ، وَ حَارَتْ فِي كِبْرِيَائِكَ لَطَائِفُ الْأَوْهَامِ
(7) در ساحت تو اوصاف گم شود و رشتهى هر نعمتى گسسته آيد و انديشهى مردمان، هر چند دقيق و لطيف، در پيشگاه كبرياى تو حيران ماند.
﴿8﴾
كَذَلِكَ أَنْتَ اللَّهُ الْأَوَّلُ فِي أَوَّلِيَّتِكَ ، وَ عَلَى ذَلِكَ أَنْتَ دَائِمٌ لَا تَزُولُ
(8) آرى، تويى آن خداوند كه در ازليت خود بىآغازى و تويى آن خداوند آن كه همواره هستى و زوال در تو راه نيابد.
﴿9﴾
وَ أَنَا الْعَبْدُ الضَّعِيفُ عَمَلاً ، الْجَسِيمُ أَمَلاً ، خَرَجَتْ مِنْ يَدِي أَسْبَابُ الْوُصُلَاتِ إِلَّا مَا وَصَلَهُ رَحْمَتُكَ ، وَ تَقَطَّعَتْ عَنِّي عِصَمُ الآْمَالِ إِلَّا مَا أَنَا مُعْتَصِمٌ بِهِ مِنْ عَفْوِكَ
(9) و من، بندهاى هستم به عمل ناتوان و به آرزو بزرگ، رشتهى پيوندها از كف دادهام مگر رحمت توام سررشته به دست دهد، و سلسلهى اميدم از دل گسيخته جز سلسلهى عفو تو كه در آن چنگ زدهام.
﴿10﴾
قَلَّ عِنْدِي مَا أَعْتَدُّ بِهِ مِنْ طَاعَتِكَ ، و كَثُرَ عَلَيَّ مَا أَبُوءُ بِهِ مِنْ مَعْصِيَتِكَ وَ لَنْ يَضِيقَ عَلَيْكَ عَفْوٌ عَنْ عَبْدِكَ وَ إِنْ أَسَاءَ ، فَاعْفُ عَنِّي .
(10) اى خداوند من، چون خواهم طاعات خويش برشمرم، اندك است و چون بخواهم به معاصى خود اعتراف كنم، بسيار است. بندهى تو، هر چه بدكردار بود، بخشايش خود از او دريغ ندارى، پس مرا ببخشاى.
﴿11﴾
اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَى خَفَايَا الْأَعْمَالِ عِلْمُكَ ، وَ انْكَشَفَ كُلُّ مَسْتُورٍ دُونَ خُبْرِكَ ، وَ لَا تَنْطَوِي عَنْكَ دَقَائِقُ الْأُمُورِ ، وَ لَا تَعْزُبُ عَنْكَ غَيِّبَاتُ السَّرَائِرِ
(11) اى خداوند من، علم تو بر اعمال نهان ما احاطه دارد و هر نهان در برابر علم تو آشكار است. نه خردترين چيزها از تو پوشيده است و نه هيچ راز نهانى از تو پنهان.
﴿12﴾
وَ قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيَّ عَدُوُّكَ الَّذِي اسْتَنْظَرَكَ لِغَوَايَتِي فَأَنْظَرْتَهُ ، وَ اسْتَمْهَلَكَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ لِإِضْلَالِي فَأَمْهَلْتَهُ .
(12) اى خداوند من، شيطان، آن دشمن تو كه از تو زمان خواست تا مرا بفريبد و تو زمانش دادى، و براى گمراه ساختن من از تو تا روز قيامت مهلت طلبيد و تو مهلتش عطا كردى،
﴿13﴾
فَأَوْقَعَنِي وَ قَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ مِنْ صَغَائِرِ ذُنُوبٍ مُوبِقَةٍ ، وَ كَبَائِرِ أَعْمَالٍ مُرْدِيَةٍ حَتَّى إِذَا قَارَفْتُ مَعْصِيَتَكَ ، وَ اسْتَوْجَبْتُ بِسُوءِ سَعْيِي سَخْطَتَكَ ، فَتَلَ عَنِّي عِذَارَ غَدْرِهِ ، وَ تَلَقَّانِي بِكَلِمَةِ كُفْرِهِ ، وَ تَوَلَّى الْبَرَاءَةَ مِنِّي ، وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً عَنِّي ، فَأَصْحَرَنِي لِغَضَبِكَ فَرِيداً ، وَ أَخْرَجَنِي إِلَى فِنَاءِ نَقِمَتِكَ طَرِيداً .
(13) اينك بر من غلبه يافته است. پس در آن حال كه از گناهان خرد كه هلاك من در آنها بود و گناهان بزرگ كه تباهى مرا در پى داشت، به سوى تو مىگريختم، مرا به سر درآورد. تا چون مرتكب معصيت تو شدم و به كردار زشتم سزاوار خشم تو گشتم، لگام غدر خويش بازچيد و سخن كفرش بر من خواند. سپس بر من پشت كرد و از من بيزاى جست و به راه شوم خود رفت و در وادى تنهايى در برابر غضب خود رهايم ساخت و بر آستان خشم تو مطرودم بيفكند.
﴿14﴾
لَا شَفِيعٌ يَشْفَعُ لِي إِلَيْكَ ، وَ لَا خَفِيرٌ يُؤْمِنُنِي عَلَيْكَ ، وَ لَا حِصْنٌ يَحْجُبُنِي عَنْكَ ، وَ لَا مَلَاذٌ أَلْجَأُ إِلَيْهِ مِنْكَ .
(14) نه شفيعى كه در نزد تو شفاعتم كند، نه نگهبانى كه در برابر تو ايمنيم بخشد، نه حصارى كه از چشم توام پنهان دارد، نه پناهگاهى كه از خشم توام پناه دهد.
﴿15﴾
فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ ، وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَكَ ، فَلَا يَضِيقَنَّ عَنِّي فَضْلُكَ ، وَ لَا يَقْصُرَنَّ دُونِي عَفْوُكَ ، وَ لَا أَكُنْ أَخْيَبَ عِبَادِكَ التَّائِبِينَ ، وَ لَا أَقْنَطَ وُفُودِكَ الآْمِلِينَ ، وَ اغْفِر لِي ، إِنَّكَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ .
(15) اى خداوند من، در اينجا كسى ايستاده كه جز آستان تواش پناهى نيست و در مقابل توبه گناه خويش معترف است. مباد كه فضل تو از من دريغ آيد و دستم به دامان بخشايش تو نرسد. و مباد كه من نوميدترين بندگان تو باشم كه روى توبه به درگاه تو آوردهاند، و مباد كه من محرومترين آنان باشم كه با دلى پراميد روى به سوى تو نهادهاند. خدايا مرا بيامرز كه تو بهترين آمرزندگانى.
﴿16﴾
اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَمَرْتَنِي فَتَرَكْتُ ، وَ نَهَيْتَنِي فَرَكِبْتُ ، وَ سَوَّلَ لِيَ الْخَطَاءَ خَاطِرُ السُّوءِ فَفَرَّطْتُ .
(16) بار خدايا، تو مرا فرمان دادى و من ترك فرمان كردم. تو مرا نهى فرمودى و من به جاى آوردم. انديشه بد، خطا را در چشم من بياراست و من مرتكب تقصير شدم.
﴿17﴾
وَ لَا أَسْتَشْهِدُ عَلَى صِيَامِي نَهَاراً ، وَ لَا أَسْتَجِيرُ بِتَهَجُّدِي لَيْلًا ، وَ لَا تُثْنِي عَلَيَّ بِإِحْيَائِهَا سُنَّةٌ حَاشَا فُرُوضِكَ الَّتِي مَنْ ضَيَّعَهَا هَلَكَ .
(17) اى خداوند من، هيچ روزى را نيك روزه نداشتهام تا آن را به شهادت گيرم و هيچ شبى را نيك زنده دار نبودهام تا به آن پناه جويم و هيچ مستحبى به جاى نياوردهام تا در خور تمجيد باشم. اگر به جاى آوردهام، فرايض تو بوده كه هر كه ضايعش گذارد به هلاكت رسد.
﴿18﴾
وَ لَسْتُ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِفَضْلِ نَافِلَةٍ مَعَ كَثِيرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِكَ ، وَ تَعَدَّيْتُ عَنْ مَقَامَاتِ حُدُودِكَ إِلَى حُرُمَاتٍ انْتَهَكْتُهَا ، وَ كَبَائِرِ ذُنُوبٍ اجْتَرَحْتُهَا ، كَانَتْ عَافِيَتُكَ لِي مِنْ فَضَائِحِهَا سِتْراً .
(18) چگونه توانم به فضيلت نوافل خود توسل جويم، حال آنكه از بسيارى از وظايف خويش در اداى فرايض تو غفلت كردهام و از مرز مناهى تو گذشته و مرتكب اعمال حرام و گناهان بزرگ شدهام، گناهانى كه عافيت تو چونان پردهاى مرا از رسواييهاى آن در امان داشته است.
﴿19﴾
وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْيَا لِنَفْسِهِ مِنْكَ ، وَ سَخِطَ عَلَيْهَا ، وَ رَضِيَ عَنْكَ ، فَتَلَقَّاكَ بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ ، وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ ، وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَايَا وَاقِفاً بَيْنَ الرَّغْبَةِ إِلَيْكَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْكَ .
(19) بار خدايا، در اينجا كسى ايستاده است كه به سبب اعمال خود، از تو شرمنده، بر خود خشمگين و از تو خشنود است. پس با قلبى خاشع و گردنى كج و پشتى خميده از بار گناه، اميدوار به تو و ترسان از تو به پيشگاه تو ايستاده است.
﴿20﴾
وَ أَنْتَ أَوْلَى مَنْ رَجَاهُ ، وَ أَحَقُّ مَنْ خَشِيَهُ وَ اتَّقَاهُ ، فَأَعْطِنِي يَا رَبِّ مَا رَجَوْتُ ، وَ آمِنِّي مَا حَذِرْتُ ، وَ عُدْ عَلَيَّ بِعَائِدَةِ رَحْمَتِكَ ، إِنَّكَ أَكْرَمَ الْمَسْئُولِينَ .
(20) سزاوارتر از تو كس نيافته كه دل در او بندد، يا از او بترسد، يا از او بپرهيزد. اى پروردگار من، آنچه را بدان اميد بستهام به من ارزانى دار و از آنچه بيمناكم امان ده و رحمت سودمند خويش صلهى من ساز، كه تو كريمتر كسى هستى كه دست سئوال پيش او دارند.
﴿21﴾
اللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِي بِعَفْوِكَ ، وَ تَغَمَّدْتَنِي بِفَضْلِكَ فِي دَارِ الْفَنَاءِ بِحَضْرَةِ الْأَكْفَاءِ ، فَأَجِرْنِي مِنْ فَضِيحَاتِ دَارِ الْبَقَاءِ عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ ، وَ الرُّسُلِ الْمُكَرَّمِينَ ، وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ ، مِنْ جَارٍ كُنْتُ أُكَاتِمُهُ سَيِّئَاتِي ، وَ مِنْ ذِي رَحِمٍ كُنْتُ أَحْتَشِمُ مِنْهُ فِي سَرِيرَاتِي .
(21) اى خداوند من، همچنان كه مرا در اين جهان فانى، در محضر اقران و همسران پردهى عفو بر گناهان كشيدى و فضل و احسان خويش ارزانى داشتى، در آن جهان باقى هم در محضر ملائكهى مقرب و رسولان مكرم و شهيدان و صالحان، از رسوايى نزد آن همسايه كه گناهان خود از او پوشيده مىداشتم و آن خويشاوند كه در اعمال نهانى خود از او شرم مىداشتم، در پناه خود دار.
﴿22﴾
لَمْ أَثِقْ بِهِمْ رَبِّ فِي السِّتْرِ عَلَيَّ ، وَ وَثِقْتُ بِكَ رَبِّ فِي الْمَغْفِرَةِ لِي ، وَ أَنْتَ أَوْلَى مَنْ وُثِقَ بِهِ ، وَ أَعْطَى مَنْ رُغِبَ إِلَيْهِ ، وَ أَرْأَفُ مَنِ اسْتُرْحِمَ ، فَارْحَمْنِي .
(22) اى پروردگار من، به آنان اعتماد نكردم كه راز مرا پوشيده دارند و به تو- اى پروردگار من- اعتماد دارم كه مرا مىآمرزى و تنها تو شايان آنى كه بر تو اعتماد كنند. تو بخشندهترين كسان هستى كه به او روى توان كرد، تو مهربانترين كسان هستى كه از او رحمت توان خواست. پس بر من رحمت آور.
﴿23﴾
اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ حَدَرْتَنِي مَاءً مَهِيناً مِنْ صُلْبٍ مُتَضَايِقِ الْعِظَامِ ، حَرِجِ الْمَسَالِكِ إِلَى رَحِمٍ ضَيِّقَةٍ سَتَرْتَهَا بِالْحُجُبِ ، تُصَرِّفُنِي حَالاً عَنْ حَالٍ حَتَّى انْتَهَيْتَ بِي إِلَى تَمَامِ الصُّورَةِ ، وَ أَثْبَتَّ فِيَّ الْجَوَارِحَ كَمَا نَعَتَّ فِي كِتَابِكَ نُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ كَسَوْتَ الْعِظَامَ لَحْماً ، ثُمَّ أَنْشَأْتَنِي خَلْقاً آخَرَ كَمَا شِئْتَ .
(23) بار خدايا، من قطره آبى بىمقدار بودم كه مرا از پشت پدر از ميان آن استخوانهاى درهم فشرده و راههاى باريك به تنگناى رحم مادر- در پس آن پردهها كه بر آن پوشيدهاى- فروافكندى. مرا از حالى به حالى درآوردى، تا آنگاه كه صورتى تمام يافتم و اعضا و جوارح من قوام گرفت، آنسان كه در كتاب خود آوردهاى: نطفهاى بود، آن را خونى لختى ساختى، سپس چيزى همانند گوشت جويده، سپس استخوان آفريدى و آن استخوان به گوشت پوشانيدى و مرا چنان كه خود خواسته بودى، آفرينش ديگر دادى.
﴿24﴾
حَتَّى إِذَا احْتَجْتُ إِلَى رِزْقِكَ ، وَ لَمْ أَسْتَغْنِ عَنْ غِيَاثِ فَضْلِكَ ، جَعَلْتَ لِي قُوتاً مِنْ فَضْلِ طَعَامٍ وَ شَرَابٍ أَجْرَيْتَهُ لِأَمَتِكَ الَّتِي أَسْكَنْتَنِي جَوْفَهَا ، وَ أَوْدَعْتَنِي قَرَارَ رَحِمِهَا .
(24) تا چون نيازمند روزى تو شدم و از فريادرسى فضل و احسان تو بىنياز نبودم، از زياد آمد طعام و آبى كه به كنيز خود- همان كه مرا در درون او در قرارگاه زهدانش نشاندى- روزى مىدادى، قوت مرا مقرر داشتى.
﴿25﴾
وَ لَوْ تَكِلْنِي يَا رَبِّ فِي تِلْكَ الْحَالَاتِ إِلَى حَوْلِي ، أَوْ تَضْطَرُّنِي إِلَى قُوَّتِي لَكَانَ الْحَوْلُ عَنِّي مُعْتَزِلًا ، وَ لَكَانَتِ الْقُوَّةُ مِنِّي بَعِيدَةً .
(25) اى پروردگار من، اگر مرا در اين حالات به توان خود وامىگذاشتى يا ناچارم مىساختى كه از نيروى خويش مدد جويم، نه توانم مىبود و نه نيرويى.
﴿26﴾
فَغَذَوْتَنِي بِفَضْلِكَ غِذَاءَ الْبَرِّ اللَّطِيفِ ، تَفْعَلُ ذَلِكَ بِي تَطَوُّلًا عَلَيَّ إِلَى غَايَتِي هَذِهِ ، لَا أَعْدَمُ بِرَّكَ ، وَ لَا يُبْطِئُ بِي حُسْنُ صَنِيعِكَ ، وَ لَا تَتَأَكَّدُ مَعَ ذَلِكَ ثِقَتِي فَأَتَفَرَّغَ لِمَا هُوَ أَحْظَى لِي عِنْدَكَ .
(26) تو مرا از روى احسان به مهربانى و لطف غذا دادى و آن مهربانى و لطف تا اين زمان كه هستم همچنان از من دريغ نداشتهاى. سايهى نيكى و مهربانى تو همچنان بر سر من است و جويبار احسان تو بىهيچ درنگى همچنان روان است. با اين همه، اعتمادم به روزى دادن تو استوارى نگيرد، تا همهى سعى خويش در پرستش توبه كار دارم و آن سود كرامند سرشار نصيب من گردد.
﴿27﴾
قَدْ مَلَكَ الشَّيْطَانُ عِنَانِي فِي سُوءِ الظَّنِّ وَ ضَعْفِ الْيَقِينِ ، فَأَنَا أَشْكُو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لِي ، وَ طَاعَةَ نَفْسِي لَهُ ، وَ أَسْتَعْصِمُكَ مِنْ مَلَكَتِهِ ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ فِي صَرْفِ كَيْدِهِ عَنِّي .
(27) شيطان عنان من به دست گرفته و مرا به عرصهى بدگمانى مىكشد و پايههاى يقين من سست مىگرداند. پس اى خداوند من، از مجاورت چنين همنشين نابكار، كه مرا به اطاعت خود وامىدارد، به تو شكايت مىكنم و از تسلط او بر خود، به تو پناه مىآورم و به درگاه تو زارى مىكنم، مگر كيد و مكر او از من دور دارى.
﴿28﴾
وَ أَسْأَلُكَ فِي أَنْ تُسَهِّلَ إِلَى رِزْقِي سَبِيلًا ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى ابْتِدَائِكَ بِالنِّعَمِ الْجِسَامِ ، وَ إِلْهَامِكَ الشُّكْرَ عَلَى الْإِحْسَانِ وَ الْإِنْعَامِ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ سَهِّلْ عَلَيَّ رِزْقِي ، وَ أَنْ تُقَنِّعَنِي بِتَقْدِيرِكَ لِي ، وَ أَنْ تُرْضِيَنِي بِحِصَّتِي فِيما قَسَمْتَ لِي ، وَ أَنْ تَجْعَلَ مَا ذَهَبَ مِنْ جِسْمِي وَ عُمْرِي فِي سَبِيلِ طَاعَتِكَ ، إِنَّكَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ .
(28) بار خدايا، از تو مىخواهم كه راه مرا به روزىام هموار سازى. پس حمد باد تو را بر آن نعمتهاى بزرگم كه در آغاز دادى، و حمد باد تو را كه سپاس احسان و انعام خود به من الهام فرمودى. بر محمد و خاندانش درود بفرست و روزى من به آسانى به من برسان و به هر مقدار كه براى من مقدر مىفرمايى خرسند گردان و به حصهاى كه براى من مقرر مىدارى خشنودم ساز و چنان كن كه هر چه از جسم من مىكاهد و از عمر من سپرى مىشود، در راه فرمانبردارى تو باشد، كه تو بهترين روزى دهندگانى.
﴿29﴾
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَى مَنْ عَصَاكَ ، وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاكَ ، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ ، وَ هَيِّنُهَا أَلِيمٌ ، وَ بَعِيدُهَا قَرِيبٌ ، وَ مِنْ نَارٍ يَأْكُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ ، وَ يَصُولُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ .
(29) اى خداوند، پناه مىبرم به تو از آتشى كه به لهيب آن هر كه را از تو فرمان نبرد به سختى بيم دادهاى و هر كه را در راه خشنودى تو گام نزند، به عذاب تهديد كردهاى، از آتشى كه روشنايى آن تاريكى است و اندك آن دردناك است و اگر چه دور باشد گويى نزديك است، از آتشى كه شعلههايش يكديگر را مىبلعند و بر يكديگر مىپيچند،
﴿30﴾
وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِيماً ، وَ تَسقِي أَهْلَهَا حَمِيماً ، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِي عَلَى مَنْ تَضَرَّعَ إِلَيْهَا ، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا ، وَ لَا تَقْدِرُ عَلَى التَّخْفِيفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَيْهَا تَلْقَى سُكَّانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَيْهَا مِنْ أَلِيمِ النَّكَالِ وَ شَدِيدِ الْوَبَالِ
(30) از آتشى كه استخوانها را مىپوساند و ساكنانش را آب جوشان به كام مىريزد، از آتشى كه نه بر آن كس كه زارى كند ابقا كند و نه بر آن كس كه از او ترحم جويد رحمت آورد و ياراى آنش نيست كه بر خاشعان و تسليم شدگانش اندكى سبكتر تازد، بلكه آنان را با سوزندهترين و دردناكترين شكنجه و سختترين عقاب بگدازد.
﴿31﴾
وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَقَارِبِهَا الْفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا ، وَ حَيَّاتِهَا الصَّالِقَةِ بِأَنْيَابِهَا ، وَ شَرَابِهَا الَّذِي يُقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَةَ سُكَّانِهَا ، وَ يَنْزِعُ قُلُوبَهُمْ ، وَ أَسْتَهْدِيكَ لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا ، وَ أَخَّرَ عَنْهَا .
(31) اى خداوند، به تو پناه مىبرم از كژدمهاى سهمناك آن، كه دهانها گشودهاند و از مارهاى دهشت افزاى آن، كه نيشها آختهاند و از آن آبجوشان كه احشاء و امعاء دوزخيان را شرحه شرحه كند و دلهايشان را از جاى بركند. اى خداوند، از تو راهى مىجويم كه از آن آتشم دور گرداند و واپس دارد.
﴿32﴾
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَجِرْنِي مِنْهَا بِفَضْلِ رَحْمَتِكَ ، وَ أَقِلْنِي عَثَرَاتِي بِحُسْنِ إِقَالَتِكَ ، وَ لَا تَخْذُلْنِي يَا خَيْرَ الُْمجِيرِينَ
(32) بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و مرا به فضل و رحمت خود از آن آتش پناه ده و به حسن عفو خويش از خطاهايم درگذر. اى بهترين پناهدهندگان، خوارم مگردان و فرومگذارم.
﴿33﴾
اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَقِي الْكَرِيهَةَ ، وَ تُعْطِي الْحَسَنَةَ ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِيدُ ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
(33) بار خدايا، تو بندگانت را از هر رنج و مصيبت نگه مىدارى و حسناتشان ارزانى مىدارى و هر چه خواهى كنى، كه تو بر هر كارى توانايى.
﴿34﴾
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، إِذَا ذُكِرَ الْأَبْرَارُ ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، مَا اخْتَلَفَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ ، صَلَاةً لَا يَنْقَطِعُ مَدَدُهَا ، وَ لَا يُحْصَى عَدَدُهَا ، صَلَاةً تَشْحَنُ الْهَوَاءَ ، وَ تَمْلَأُ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ .
(34) بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندان او هنگامى كه از نيكان به نيكى ياد شود و شب و روز از پى يكديگر آيند، درودى كه امدادش را انقطاع نباشد و عددش در شمار نيايد، درودى كه هوا را در برگيرد و زمين و آسمان را لبريز گرداند.
﴿35﴾
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَرْضَى ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَعْدَ الرِّضَا ، صَلَاةً لَا حَدَّ لَهَا وَ لَا مُنْتَهَى ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
(35) درود خدا بر محمد باد، تا آنگاه كه خشنود گردد. درود خدا بر او باد، پس از آنكه خشنود گرديد، درودى بىحد و بىانتها. يا ارحم الراحمين.