فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دعای 32 ( دعای پس از نماز شب ) ترجمه علی نقی فيض الاسلام اصفهانی


مطلب قبلی دعای 31
دعای 33 مطلب بعدی


نحوه نمایش

دانلود
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ لِنَفْسِهِ فِي الاِعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ
از دعاهاى امام عليه‌السلام است براى خود پس از بجا آوردن نماز شب درباره‌ى اقرار به گناه (توجيه اعتراف معصومين- عليهم‌السلام- به گناهان در شرح دعاى دوازدهم بيان شد، و نماز شب در اخبار ائمه‌ى طاهرين- عليهم‌السلام- گاهى بر هشت ركعت «چهار دو ركعت» اطلاق مى‌شود و گاهى بر يازده ركعت «آن هشت ركعت به علاوه‌ى دو ركعت و يك ركعت» و گاهى بر سيزده ركعت «آن يازده ركعت به علاوه‌ى دو ركعت فجر» بنابراين احتمال مى‌رود خواندن اين دعاء پس از هشت ركعت و پس از يازده ركعت و پس از سيزده ركعت باشد، پس اگر كسى نذر كند اين دعاء يا دعاى ديگر را بعد از نماز شب بخواند و تعيين ننموده كه پس از هشت يا يازده يا سيزده ركعت باشد، بعد از هر يك آن را قراءت نمايد اداى تكليف نموده است، و مرحوم علامه‌ى بزرگوار سيد عليخان در شرح صحيفه بيان كرده كه شيخ طوسى «رحمه الله» در مصباح فرموده: شايسته است پس از انجام نماز شب و آن سيزده ركعت است بخوانى آنچه را كه سيد العابدين- عليه‌السلام- مى‌خوانده و آن از دعاهاى صحيفه مى‌باشد، و كفعمى «عليه الرحمه» اين دعا را نقل كرده و پس از يازده ركعت بيان فرموده، و همه‌ى علماء فرموده‌اند: اول وقت نماز شب از نيمه‌ى شب است و هر چه به فجر دوم «روشنائى و سفيدى صبح» نزديك باشد بهتر است، و اگر فجر طالع و آشكار شد و نمازگزار چهار ركعت آن را بجا آورده نه ركعت ديگر را به طور اختصار يعنى تنها سوره‌ى حمد را بخواند و آن را به قصد اداء انجام دهد، و مشهور آنست كه جائز است كسى كه عذر و بهانه‌اى داشته باشد آن را پيش از نيمه‌ى شب بجا آورد وليكن قضاى آن «بجا آوردن بعد از نماز صبح» از خواندن پيش از نيمه‌ى شب بهتر است):
﴿1 اللَّهُمَّ يَا ذَا الْمُلْكِ الْمُتَأَبِّدِ بِالْخُلُودِ
(1) بار خدايا اى داراى پادشاهى اى كه (پادشاهى تو) هميشه جاودان است (زيرا پادشاهى او به علم و قدرتش بر ممكنات آنها را آفريده يا نيافريده باشد يكسان است)
﴿2 وَ السُّلْطَانِ الْمُمْتَنِعِ بِغَيْرِ جُنُودٍ وَ لَا أَعْوَانٍ .
(2) و اى داراى سلطنت و توانائى كه بى‌لشگرها و پشتيبانيها خود به تنهائى قوى و توانا است (زيرا نيازمند بودن به لشگر و پشتيبان از لوازم عجز و ناتوانى است و آن از صفات آفريده شدگان است)
﴿3 وَ الْعِزِّ الْبَاقِي عَلَى مَرِّ الدُّهُورِ وَ خَوَالِي الْأَعْوَامِ وَ مَوَاضِي الْأَزمَانِ وَ الْأَيَّامِ
(3) و اى داراى عزت و چيرگى و رفعت و بزرگوارى كه با گردش روزگارها و سپرى شدن سالها و گذشتن زمانها و روزها باقى و پاينده است (نابود نمى‌شود، زيرا غايت و پايانى از زمان براى او نمى‌باشد تا به آن منتهى گردد چون آفريننده‌ى زمان و زمانيات است)
﴿4 عَزَّ سُلْطَانُكَ عِزّاً لَا حَدَّ لَهُ بِأَوَّلِيَّةٍ ، وَ لَا مُنْتَهَى لَهُ بِآخِرِيَّةٍ
(4) سلطنت تو چنان غالب است كه حد و مرزى براى آن به اول بودن و منتهى و پايانى براى آن به آخر بودن نمى‌باشد (اولى براى آن نيست كه آن آغاز باشد و نه آخرى كه به آن پايان پذيرد)
﴿5 وَ اسْتَعْلَى مُلْكُكَ عُلُوّاً سَقَطَتِ الْأَشْيَاءُ دُونَ بُلُوغِ أَمَدِهِ
(5) و پادشاهى تو چنان بلند پايه است كه همه چيز پيش از رسيدن به پايان آن (كه پايانى براى آن نيست) فرومانده (نتوانسته آن را درك نمايد)
﴿6 وَ لَا يَبْلُغُ أَدْنَى مَا اسْتَأْثَرْتَ بِهِ مِنْ ذَلِكَ أَقْصَى نَعْتِ النَّاعِتِينَ .
(6) و منتهاى وصف وصف‌كنندگان به پائين‌ترين مرتبه‌اى از رفعت و بزرگوارى كه به خود اختصاص داده‌اى نمى‌رسد (نتوانسته‌اند او را به وصفى كه لائق و سزاوار او است وصف نمايند، و پائين‌تر و بالاتر مرتبه از رفعت و بزرگوارى حق تعالى نسبت به نظر مخلوقين و تعقل ايشان است وگرنه بزرگوارى او عبارت از كمال قدرت او است و در آن تفاوت نيست)
﴿7 ضَلَّتْ فِيكَ الصِّفَاتُ ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَكَ النُّعُوتُ ، وَ حَارَتْ فِي كِبْرِيَائِكَ لَطَائِفُ الْأَوْهَامِ
(7) اوصاف درباره‌ى تو گمراه شده، و صفتها نزد تو از هم گسيخته، و انديشه‌هاى باريك در بزرگواريت سرگردان گشته‌اند (صفات به آنچه لائق و سزاوار مراتب كمال او است راه نيافته، زيرا راه يافتن به آن وابسته‌ى به تعقل و درك آنها است و آن ممكن نيست)
﴿8 كَذَلِكَ أَنْتَ اللَّهُ الْأَوَّلُ فِي أَوَّلِيَّتِكَ ، وَ عَلَى ذَلِكَ أَنْتَ دَائِمٌ لَا تَزُولُ
(8) همچنين (با آن اوصاف) توئى خدائى كه در اوليت (ازلى و هميشه بودن) خود اولى (بر همه سابق و مسبوق به ديگرى نيستى) و همچنين تو هميشه‌اى كه جاودانى‌
﴿9 وَ أَنَا الْعَبْدُ الضَّعِيفُ عَمَلاً ، الْجَسِيمُ أَمَلاً ، خَرَجَتْ مِنْ يَدِي أَسْبَابُ الْوُصُلَاتِ إِلَّا مَا وَصَلَهُ رَحْمَتُكَ ، وَ تَقَطَّعَتْ عَنِّي عِصَمُ الآْمَالِ إِلَّا مَا أَنَا مُعْتَصِمٌ بِهِ مِنْ عَفْوِكَ
(9) و من بنده‌اى هستم كه كردارش (كار نيك يا خلوص و پاكيزگيش) اندك و آرزويش بزرگ است، وسائل پيوندها (طاعات و فرمانبريها كه وسائل رسيدن به سعادت و نيكبختى هر دو سرا است بر اثر معصيت و نافرمانى) از دست من بيرون رفته جز آنچه رحمت تو آن را پيوسته (زيرا رحمت تو از كسى فوت نمى‌شود اگر چه گناهكار باشد) و رشته‌هاى آرزوها از من بريده شده جز عفو و گذشت تو كه من به آن دست آويخته‌ام‌
﴿10 قَلَّ عِنْدِي مَا أَعْتَدُّ بِهِ مِنْ طَاعَتِكَ ، و كَثُرَ عَلَيَّ مَا أَبُوءُ بِهِ مِنْ مَعْصِيَتِكَ وَ لَنْ يَضِيقَ عَلَيْكَ عَفْوٌ عَنْ عَبْدِكَ وَ إِنْ أَسَاءَ ، فَاعْفُ عَنِّي .
(10) طاعت و فرمانبرى از تو كه آن را به شمار آورم كم و معصيت و نافرمانى از تو كه به آن اقرار كنم بسيار دارم، و عفو از بنده‌ات بر تو هرگز دشوار نيست اگر چه بد كرده باشد، پس مرا ببخش
﴿11 اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَى خَفَايَا الْأَعْمَالِ عِلْمُكَ ، وَ انْكَشَفَ كُلُّ مَسْتُورٍ دُونَ خُبْرِكَ ، وَ لَا تَنْطَوِي عَنْكَ دَقَائِقُ الْأُمُورِ ، وَ لَا تَعْزُبُ عَنْكَ غَيِّبَاتُ السَّرَائِرِ
(11) بار خدايا دانائى تو بر كارهاى نهانى آگاه، و هر پوشيده‌اى پيش آگاهيت آشكار است، و كارهاى اندك از نظر تو پنهان نيست، و رازهاى نهانى از تو پوشيده نمى‌باشد (اشاره به احاطه‌ى علم او به جزئيات و به همه‌ى اشياء پيش از آفرينش آنها)
﴿12 وَ قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيَّ عَدُوُّكَ الَّذِي اسْتَنْظَرَكَ لِغَوَايَتِي فَأَنْظَرْتَهُ ، وَ اسْتَمْهَلَكَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ لِإِضْلَالِي فَأَمْهَلْتَهُ .
(12) و بر من غلبه نموده و دست يافته دشمن تو (شيطان) كه براى گمراه شدنم از تو مهلت خواسته و تو او را مهلت دادى، و براى گمراه كردنم از تو تا روز جزاء (قيامت) مهلت طلبيده و تو مهلتش دادى (اشاره به قول خداى تعالى «س 7 ى 14»: قال انظرنى الى يوم يبعثون «ى 15» قال انك من المنظرين يعنى شيطان گفت: مرا تا روزى كه مردگان برانگيخته شوند مهلت ده، خداوند فرمود: تو از مهلت داده شدگانى)
﴿13 فَأَوْقَعَنِي وَ قَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ مِنْ صَغَائِرِ ذُنُوبٍ مُوبِقَةٍ ، وَ كَبَائِرِ أَعْمَالٍ مُرْدِيَةٍ حَتَّى إِذَا قَارَفْتُ مَعْصِيَتَكَ ، وَ اسْتَوْجَبْتُ بِسُوءِ سَعْيِي سَخْطَتَكَ ، فَتَلَ عَنِّي عِذَارَ غَدْرِهِ ، وَ تَلَقَّانِي بِكَلِمَةِ كُفْرِهِ ، وَ تَوَلَّى الْبَرَاءَةَ مِنِّي ، وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً عَنِّي ، فَأَصْحَرَنِي لِغَضَبِكَ فَرِيداً ، وَ أَخْرَجَنِي إِلَى فِنَاءِ نَقِمَتِكَ طَرِيداً .
(13) پس در حالى كه از گناهان خرد هلاك‌كننده و از كارهاى (گناهان) بزرگ تباه سازنده به سوى تو مى‌گريختم (رو مى‌آوردم و از گناهان دورى مى‌گزيدم) مرا به زمين زد (از رو آوردن به تو و دورى گزيدن از گناهان جلوگيرى نمود) تا چون به نافرمانى تو نزديك (گنهكار) شدم، و به بدى كردارم خشم (دورى از رحمت) تو را سزاوار گشتم عنان حيله و فريب خود را از من برتافت (به كار نبرد، چون مقصود او گمراه ساختن من بود) و با سخن كفر با من روبرو شد و از من بيزارى جست و پشت به من كرده برفت (اشاره به فرمايش خداى تعالى «س 59 ى 16»: اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برى‌ء منك يعنى آنگاه كه شيطان به انسان گفت كافر شود پس چون «به خداى تعالى» كافر گشت گويد: من از تو بيزارم) پس مرا در بيابان گمراهى براى خشم تو تنها گذاشت و به درگاه انتقام و كيفر تو رانده شده‌ى (از رحمتت) درآورد
﴿14 لَا شَفِيعٌ يَشْفَعُ لِي إِلَيْكَ ، وَ لَا خَفِيرٌ يُؤْمِنُنِي عَلَيْكَ ، وَ لَا حِصْنٌ يَحْجُبُنِي عَنْكَ ، وَ لَا مَلَاذٌ أَلْجَأُ إِلَيْهِ مِنْكَ .
(14) در حالى كه نه شفيعى است كه نزد تو از من شفاعت نمايد، و نه زينهار دهنده‌اى كه مراد در برابر تو ايمن گرداند، و نه جاى محكم و استوارى است مرا كه از تو جلوگيرى كند، و نه پناهگاهى است كه از تو به آن پناه برم‌
﴿15 فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ ، وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَكَ ، فَلَا يَضِيقَنَّ عَنِّي فَضْلُكَ ، وَ لَا يَقْصُرَنَّ دُونِي عَفْوُكَ ، وَ لَا أَكُنْ أَخْيَبَ عِبَادِكَ التَّائِبِينَ ، وَ لَا أَقْنَطَ وُفُودِكَ الآْمِلِينَ ، وَ اغْفِر لِي ، إِنَّكَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ .
(15) پس اين (جاى من) جاى پناه آورنده‌ى به تو و جاى اقراركننده‌ى (به گناه خويش) براى تو است، پس بايد احسان تو از من تنگى نكند، و عفوت از من كوتاهى ننمايد، و من بى‌بهره‌ترين بندگان توبه‌كنندگان تو و نوميدترين گروهى كه نزد تو آيند و اميدوارند نباشم، و مرا بيامرز، زيرا تو بهترين آمرزندگانى (چون آمرزش او براى سود به دست آوردن يا جلوگيرى از زيان نيست، بلكه تنها از روى فضل و كرم و بزرگوارى است)
﴿16 اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَمَرْتَنِي فَتَرَكْتُ ، وَ نَهَيْتَنِي فَرَكِبْتُ ، وَ سَوَّلَ لِيَ الْخَطَاءَ خَاطِرُ السُّوءِ فَفَرَّطْتُ .
(16) بار خدايا تو مرا (به كار نيك) فرمان دادى (فرمانت را) بجا نياوردم، و مرا (از كار زشت) نهى كرده بازداشتى من (آن را) بجا آوردم، و انديشه‌ى بد خطاء و نادرستى را براى من آراست پس (در انجام فرمانت) تقصير و كوتاهى كردم‌
﴿17 وَ لَا أَسْتَشْهِدُ عَلَى صِيَامِي نَهَاراً ، وَ لَا أَسْتَجِيرُ بِتَهَجُّدِي لَيْلًا ، وَ لَا تُثْنِي عَلَيَّ بِإِحْيَائِهَا سُنَّةٌ حَاشَا فُرُوضِكَ الَّتِي مَنْ ضَيَّعَهَا هَلَكَ .
(17) و روزى را به روزه داشتنم گواه نمى‌گيرم (روزى را روزه‌ى پسنديده نگرفته‌ام تا آن را گواه خود گردانم) و از شبى به سبب شب زنده داشتنم پناه نمى‌طلبم (شبى براى عبادتى كه پذيرفته شده باشد بيدار نبوده تا به آن پناه برم) و مستحبى (آنچه در شرع بجا آوردن آن رجحان و برترى داشته و گناهى در بجا نياوردن آن نيست) بر اثر بجا آوردن آن مرا ثنا نگفته نمى‌ستايد جز واجبات تو كه هر كه آن را ضائع كرده و بجا نياورده هلاك گشته به كيفر خواهد رسيد
﴿18 وَ لَسْتُ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِفَضْلِ نَافِلَةٍ مَعَ كَثِيرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِكَ ، وَ تَعَدَّيْتُ عَنْ مَقَامَاتِ حُدُودِكَ إِلَى حُرُمَاتٍ انْتَهَكْتُهَا ، وَ كَبَائِرِ ذُنُوبٍ اجْتَرَحْتُهَا ، كَانَتْ عَافِيَتُكَ لِي مِنْ فَضَائِحِهَا سِتْراً .
(18) و من به سبب شرافت و برترى مستحبى به سوى تو توسل نمى‌جويم با اينكه از بسيارى از شرائط واجبات تو غافل بوده آنها را بجا نياورده‌ام، و از مواضع احكام تو تجاوز كرده پرده‌هاى نواهى تو را دريده (آنها را مرتكب شده)ام، و گناهان بزرگى را بجا آورده‌ام كه سلامت داشتن (عفو و گذشت) تو از رسوائيهاى آنها براى من پرده و پوششى است‌
﴿19 وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْيَا لِنَفْسِهِ مِنْكَ ، وَ سَخِطَ عَلَيْهَا ، وَ رَضِيَ عَنْكَ ، فَتَلَقَّاكَ بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ ، وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ ، وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَايَا وَاقِفاً بَيْنَ الرَّغْبَةِ إِلَيْكَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْكَ .
(19) و اين (جاى من) جاى كسى است كه درباره‌ى نفس خويش (بر اثر نافرمانى) از تو شرمنده گشته، و بر نفس خود خشم نموده، و از تو (بر اثر رحمت و مهربانيت) خشنود گرديده، پس با تنى فروتن و گردنى افتاده و پشتى از گناهان گرانبار پيش تو آمده در حاليكه ميان اميد به (عفو) تو و ترس از (عذاب) تو بپا ايستاده
﴿20 وَ أَنْتَ أَوْلَى مَنْ رَجَاهُ ، وَ أَحَقُّ مَنْ خَشِيَهُ وَ اتَّقَاهُ ، فَأَعْطِنِي يَا رَبِّ مَا رَجَوْتُ ، وَ آمِنِّي مَا حَذِرْتُ ، وَ عُدْ عَلَيَّ بِعَائِدَةِ رَحْمَتِكَ ، إِنَّكَ أَكْرَمَ الْمَسْئُولِينَ .
(20) و توئى سزاوارتر كسى كه به او اميد داشته، و شايسته‌تر كسى كه از او بترسد و بپرهيزد، پس اى پروردگارم آنچه را اميدوارم بر من ببخش، و از آنچه مى‌ترسم ايمنم گردان، و سود رحمت خود را به من احسان فرما، زيرا تو كريم و بخشنده‌ترين كسانى هستى كه از آنها درخواست مى‌نمايند
﴿21 اللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِي بِعَفْوِكَ ، وَ تَغَمَّدْتَنِي بِفَضْلِكَ فِي دَارِ الْفَنَاءِ بِحَضْرَةِ الْأَكْفَاءِ ، فَأَجِرْنِي مِنْ فَضِيحَاتِ دَارِ الْبَقَاءِ عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ ، وَ الرُّسُلِ الْمُكَرَّمِينَ ، وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ ، مِنْ جَارٍ كُنْتُ أُكَاتِمُهُ سَيِّئَاتِي ، وَ مِنْ ذِي رَحِمٍ كُنْتُ أَحْتَشِمُ مِنْهُ فِي سَرِيرَاتِي .
(21) بار خدايا چون (گناهان) مرا به عفو و گذشت و احسان و نيكى خود در سراى نيستى (دنيا) در حضور نظائر و مانندها (ى من) پوشاندى (رسوايم نكردى) پس از رسوائيهاى سراى هستى (آخرت) در جايگاههاى حاضرين از فرشتگان ارجمند و پيغمبران گرامى و آنانكه در راه خدا كشته شده‌اند و نيكوكاران پناهم ده از همسايه‌اى كه بديهايم را از او پنهان مى‌نمودم، و از خويشاوندى كه در كارهاى پنهانى خود از او شرم مى‌داشتم‌
﴿22 لَمْ أَثِقْ بِهِمْ رَبِّ فِي السِّتْرِ عَلَيَّ ، وَ وَثِقْتُ بِكَ رَبِّ فِي الْمَغْفِرَةِ لِي ، وَ أَنْتَ أَوْلَى مَنْ وُثِقَ بِهِ ، وَ أَعْطَى مَنْ رُغِبَ إِلَيْهِ ، وَ أَرْأَفُ مَنِ اسْتُرْحِمَ ، فَارْحَمْنِي .
(22) پروردگارا من به ايشان (همسايه و خويشاوند) در رازپوشى بر من اعتماد ننمودم، و به تو اى پروردگارم در آمرزش براى خود اعتماد نمودم، و توئى سزاوارتر كسى كه به او اعتماد گردد، و بخشنده‌تر كسى كه به او رو آورده شود، و مهربانتر كسى كه از او مهربانى خواسته شود، پس به من رحم فرما
﴿23 اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ حَدَرْتَنِي مَاءً مَهِيناً مِنْ صُلْبٍ مُتَضَايِقِ الْعِظَامِ ، حَرِجِ الْمَسَالِكِ إِلَى رَحِمٍ ضَيِّقَةٍ سَتَرْتَهَا بِالْحُجُبِ ، تُصَرِّفُنِي حَالاً عَنْ حَالٍ حَتَّى انْتَهَيْتَ بِي إِلَى تَمَامِ الصُّورَةِ ، وَ أَثْبَتَّ فِيَّ الْجَوَارِحَ كَمَا نَعَتَّ فِي كِتَابِكَ نُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ كَسَوْتَ الْعِظَامَ لَحْماً ، ثُمَّ أَنْشَأْتَنِي خَلْقاً آخَرَ كَمَا شِئْتَ .
(23) بار خدايا و تو مرا آبى پست و خوار از صلبى (پشت پدر) كه استخوانهايش در هم رفته راههايش تنگ است به رحم تنگ (بچه‌دان مادر) كه آن را به پرده‌ها (آنچه در درون تن او است) پوشانده‌اى پائين آوردى (اشاره به قول خداى تعالى «س 32 ى 7»: الذى احسن كل شى‌ء خلقه، و بدا خلق الانسان من طين «ى 8» ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهين يعنى آن خدائى كه هر چه را آفريد بياراسته و نيكو گردانيد، و آفرينش انسان «حضرت آدم عليه‌السلام» را از گل آغاز نمود، آنگاه فرزندان او را از خلاصه‌ى آب پست و خوار «نطفه» بيافريد) در حالى كه مرا از حالى به حال ديگر مى‌گرداندى تا اينكه به شكل كامل رساندى، و اندام را در (تن) من ثابت و پابرجا گردانيدى، چنانكه در كتاب خود (قرآن مجيد) وصف فرمودى: (نخست) منى پس از آن خون بسته شده و آنگاه پاره‌ى گوشتى سپس استخوان آفريدى بعد از آن استخوانها را به گوشت پوشاندى سپس مرا چنانكه خواستى آفريده‌ى ديگرى بيافريدى (اشاره به فرمايش خداى تعالى «س 23 ى 12»: و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طين «ى 13» ثم جعلناه نطفه فى قرار مكين «ى 14» ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاما فكسونا العظام لحما، ثم انشاناه خلقا اخر، فتبارك الله احسن الخالقين يعنى انسان «حضرت آدم عليه‌السلام» را از گل پاكيزه آفريديم آنگاه فرزندان او را منى و در جاى استوار قرار داديم سپس منى را پاره‌ى خون بسته شده پس از آن خون بسته شده را پاره‌ى گوشتى آفريديم بعد از آن پاره‌ى گوشت را استخوان آفريديم پس از آن استخوان را به گوشت پوشانديم و آنگاه او را آفرينش ديگرى آفريديم «جانش داديم» پس منزه و پاك «از نقائص» است خدائى كه نيكوترين نگارندگان است‌
﴿24 حَتَّى إِذَا احْتَجْتُ إِلَى رِزْقِكَ ، وَ لَمْ أَسْتَغْنِ عَنْ غِيَاثِ فَضْلِكَ ، جَعَلْتَ لِي قُوتاً مِنْ فَضْلِ طَعَامٍ وَ شَرَابٍ أَجْرَيْتَهُ لِأَمَتِكَ الَّتِي أَسْكَنْتَنِي جَوْفَهَا ، وَ أَوْدَعْتَنِي قَرَارَ رَحِمِهَا .
(24) تا چون به روزى تو نيازمند شدم، و از فريادرسى احسان تو بى‌نياز نبودم، از زيادى خوردنى و آشاميدنى كنيزت (مادرم) كه مرا در اندرون او جاى دادى، و در ته بچه‌دانش سپردى خوراك برايم قرار دادى‌
﴿25 وَ لَوْ تَكِلْنِي يَا رَبِّ فِي تِلْكَ الْحَالَاتِ إِلَى حَوْلِي ، أَوْ تَضْطَرُّنِي إِلَى قُوَّتِي لَكَانَ الْحَوْلُ عَنِّي مُعْتَزِلًا ، وَ لَكَانَتِ الْقُوَّةُ مِنِّي بَعِيدَةً .
(25) و اگر مرا- اى پروردگارم- در آن احوال به توانائى خود وامى‌گذاشتى، و به نيرويم ناچار مى‌گرداندى هر آينه قدرت از من بركنار و توانائى از من دور بود
﴿26 فَغَذَوْتَنِي بِفَضْلِكَ غِذَاءَ الْبَرِّ اللَّطِيفِ ، تَفْعَلُ ذَلِكَ بِي تَطَوُّلًا عَلَيَّ إِلَى غَايَتِي هَذِهِ ، لَا أَعْدَمُ بِرَّكَ ، وَ لَا يُبْطِئُ بِي حُسْنُ صَنِيعِكَ ، وَ لَا تَتَأَكَّدُ مَعَ ذَلِكَ ثِقَتِي فَأَتَفَرَّغَ لِمَا هُوَ أَحْظَى لِي عِنْدَكَ .
(26) پس مرا به احسان خود مانند مهربان درستكار دانائى غذاء و خوراك دادى، آن مهربانيها را از روى احسان تا اين پايه كه هستم درباره‌ى من بجا مى‌آورى، مهربانيت را گم نمى‌كنم، و نيكى احسانت درباره‌ام كندى نمى‌نمايد، و با اين مهربانيها (درباره‌ى روزى دادن تو مرا) اعتمادم (به روزى دادن تو) استوار نيست تا براى آنچه (طاعت و بندگى) كه براى من نزد تو بهره دهنده‌تر است كوشش نمايم‌
﴿27 قَدْ مَلَكَ الشَّيْطَانُ عِنَانِي فِي سُوءِ الظَّنِّ وَ ضَعْفِ الْيَقِينِ ، فَأَنَا أَشْكُو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لِي ، وَ طَاعَةَ نَفْسِي لَهُ ، وَ أَسْتَعْصِمُكَ مِنْ مَلَكَتِهِ ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ فِي صَرْفِ كَيْدِهِ عَنِّي .
(27) (و استوار نبودن اعتمادم به تو براى آنست كه) شيطان مهار مرا در بدگمانى و سستى يقين و باور به دست گرفته است، از اين رو من از بد همسايگى او براى خود و پيروى نفسم از او گله مى‌كنم، و از تسلط و توانائى او (بر من) به تو پناه برده حفظ و نگهدارى مى‌طلبم، و در برگرداندن مكر و فريب او از خويشتن به سوى تو زارى مى‌نمايم‌
﴿28 وَ أَسْأَلُكَ فِي أَنْ تُسَهِّلَ إِلَى رِزْقِي سَبِيلًا ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى ابْتِدَائِكَ بِالنِّعَمِ الْجِسَامِ ، وَ إِلْهَامِكَ الشُّكْرَ عَلَى الْإِحْسَانِ وَ الْإِنْعَامِ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ سَهِّلْ عَلَيَّ رِزْقِي ، وَ أَنْ تُقَنِّعَنِي بِتَقْدِيرِكَ لِي ، وَ أَنْ تُرْضِيَنِي بِحِصَّتِي فِيما قَسَمْتَ لِي ، وَ أَنْ تَجْعَلَ مَا ذَهَبَ مِنْ جِسْمِي وَ عُمْرِي فِي سَبِيلِ طَاعَتِكَ ، إِنَّكَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ .
(28) و از تو درخواست مى‌كنم كه براى (به دست آوردن) روزيم راهى آسان فراهم نمائى، پس تو را است سپاس بر آنكه نعمتهاى بزرگ را آغاز نمودى و سپاس بر نيكى كردن و نعمت دادنت را الهام كرده در دل انداختى، پس بر محمد و آل او درود فرست، و روزيم را بر من آسان گردان، و اينكه مرا به اندازه‌اى كه برايم تعيين فرموده‌اى قانع و خشنود نمائى، و به بهره‌ام در آنچه (روزى) كه بهره‌ى من گردانيده‌اى خشنودم فرمائى، و آنچه از تن و عمرم به كار رفته در راه طاعت و فرمانبرداريت قرار دهى (به حساب آورى، و اين از راه تبديل سيئات و بديها به حسنات و نيكيها است، چنانكه در قرآن شريف «س 25 ى 70» مى‌فرمايد: الا من تاب و امن و عمل عملا صالحا، فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات، و كان الله غفورا رحيما يعنى جز كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته بجا آورند، پس خداوند بديهاى آنها را به نيكيها تبديل گرداند كه خدا آمرزنده‌ى مهربان است) زيرا تو بهترين روزى دهندگانى (براى آنكه آفريننده‌ى روزيها توئى، و آنها را بى‌عوض مى‌بخشى)
﴿29 اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَى مَنْ عَصَاكَ ، وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاكَ ، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ ، وَ هَيِّنُهَا أَلِيمٌ ، وَ بَعِيدُهَا قَرِيبٌ ، وَ مِنْ نَارٍ يَأْكُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ ، وَ يَصُولُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ .
(29) بار خدايا من به تو پناه مى‌برم از آتشى كه به آن بر هر كه تو را نافرمانى كرد سخت گرفته‌اى، و به آن هر كه را از رضا و خشنودى تو دورى گزيد وعده‌ى عذاب داده‌اى، و از آتشى كه روشنى آن (بر اثر بسيارى درجه‌ى حرارت) تاريكى است، و آسان (اندك) آن دردناك، و دورش نزديكست (از دور هم مى‌سوزاند) و از آتشى كه پاره‌اى از آن پاره‌ى ديگر را مى‌خورد، و برخى از آن بر برخى حمله و يورش مى‌آورد (روى هم مى‌غلطد)
﴿30 وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِيماً ، وَ تَسقِي أَهْلَهَا حَمِيماً ، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِي عَلَى مَنْ تَضَرَّعَ إِلَيْهَا ، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا ، وَ لَا تَقْدِرُ عَلَى التَّخْفِيفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَيْهَا تَلْقَى سُكَّانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَيْهَا مِنْ أَلِيمِ النَّكَالِ وَ شَدِيدِ الْوَبَالِ
(30) و از آتشى كه استخوانها را مى‌پوساند، و به ساكنين خود آب جوش مى‌دهد كه بياشامند، و از آتشى كه به هر كه به سوى آن زارى كند مهربانى نمى‌نمايد، و به كسى كه از آن مهربانى طلبد رحم نمى‌كند، و بر سبك كردن از كسى كه برايش فروتنى نمايد و آن را فرمانبردار شود توانا نيست، ساكنين خود را با گرمترين عذاب و كيفر دردناك و گرفتارى سخت ديدار مى‌كند
﴿31 وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَقَارِبِهَا الْفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا ، وَ حَيَّاتِهَا الصَّالِقَةِ بِأَنْيَابِهَا ، وَ شَرَابِهَا الَّذِي يُقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَةَ سُكَّانِهَا ، وَ يَنْزِعُ قُلُوبَهُمْ ، وَ أَسْتَهْدِيكَ لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا ، وَ أَخَّرَ عَنْهَا .
(31) و به تو پناه مى‌برم از كژدمهاى آن كه دهنهاشان گشوده‌اند، و از مارهاى آن كه با نيشهاشان مى‌زنند، و از آشاميدن آن كه روده‌ها و دلهاى ساكنينش را پاره مى‌نمايد، و دلهاشان را مى‌كند، و از تو راه مى‌جويم (توفيق مى‌خواهم) براى آنچه (طاعت و بندگى كه مرا) از آن آتش دور سازد و پس گرداند
﴿32 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَجِرْنِي مِنْهَا بِفَضْلِ رَحْمَتِكَ ، وَ أَقِلْنِي عَثَرَاتِي بِحُسْنِ إِقَالَتِكَ ، وَ لَا تَخْذُلْنِي يَا خَيْرَ الُْمجِيرِينَ
(32) بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و مرا به بسيارى رحمت و مهربانى خود از آتش پناه ده، و به نيكوئى گذشت خويش از لغزشهايم درگذر، و مرا خوار مگردان، اى بهترين پناه دهندگان‌
﴿33 اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَقِي الْكَرِيهَةَ ، وَ تُعْطِي الْحَسَنَةَ ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِيدُ ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ
(33) بار خدايا تو (ما را) از مصيبت و سختى نگاه مى‌دارى. و نيكى مى‌بخشى، و آنچه بخواهى انجام مى‌دهى، و تو بر هر چيز توانائى‌
﴿34 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، إِذَا ذُكِرَ الْأَبْرَارُ ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، مَا اخْتَلَفَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ ، صَلَاةً لَا يَنْقَطِعُ مَدَدُهَا ، وَ لَا يُحْصَى عَدَدُهَا ، صَلَاةً تَشْحَنُ الْهَوَاءَ ، وَ تَمْلَأُ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ .
(34) بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست، هنگامى كه نيكان ياد شوند، و بر محمد و آل او درود فرست، مدتى كه شب و روز در پى هم درآيند، درودى كه دنباله‌اش بريده نشود (هميشه باشد) و شماره‌اش به شمار درنيايد، درودى كه هواء (ميان آسمان و زمين) را فراگيرد، و آسمان و زمين را پر كند،
﴿35 صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَرْضَى ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَعْدَ الرِّضَا ، صَلَاةً لَا حَدَّ لَهَا وَ لَا مُنْتَهَى ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
(35) خدا بر او درود فرستد تا آنجا كه خوشنود گردد، و خدا بر او و آل او پس از خوشنود شدن درود فرستد، درودى كه آخر و پايانى براى آن نيست، اى بخشنده‌ترين بخشندگان.

برچسب:

دعای سی و دو صحیفه سجادیه

-

دعای سی و دوم صحیفه سجادیه

-

دعای 32 صحیفه سجادیه

-

دعای ۳۲ صحیفه سجادیه

-

سی و دومین دعای صحیفه سجادیه

-

شرح صحیفه سجادیه

-

ترجمه صحیفه سجادیه

-

انتخاب ترجمه:
- استاد حسین انصاریان - سید كاظم ارفع - حسین استاد ولی - سید رضا آل ياسین - محیی الدين مهدی الهی قمشه ای - عبدالمحمد آيتی - صدرالدین بلاغی - تقدسی نيا - حسن ثقفی تهرانی - محمد مهدی جلالی - سید علیرضا جعفری - محمد تقی خلجی - لطیف راشدی - باقر رجبی نژاد - محمد رسولی - محمد مهدی رضايی - محمد حسین سلطانی لرگانی کجوری - داریوش شاهین - ابوالحسن شعرانی - غلامعلی صفايی - محمود صلواتی - عباس عزيزی - حسین عماد زاده اصفهانی - محسن غرویان - عبدالجواد ابراهیمی - جواد فاضل - محمد مهدی فولادوند - علی نقی فيض الاسلام اصفهانی - فیض الاسلام (تصحیح جامعه مدرسین) - جواد قيومی اصفهانی - اسدالله مبشری - محمد علی مجاهدی - محسن محمود زاده - عبدالحسین موحدی
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^