فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دعای 32 ( دعای پس از نماز شب ) ترجمه محمد علی مجاهدی


مطلب قبلی دعای 31
دعای 33 مطلب بعدی


نحوه نمایش

دانلود
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ لِنَفْسِهِ فِي الاِعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ
دعاى امام پس از به جا آوردن نماز شب در اعتراف به گناه‌
﴿1 اللَّهُمَّ يَا ذَا الْمُلْكِ الْمُتَأَبِّدِ بِالْخُلُودِ
(1) بارالها! اى دارنده‌ى سلطنت پاينده و ابدى!
﴿2 وَ السُّلْطَانِ الْمُمْتَنِعِ بِغَيْرِ جُنُودٍ وَ لَا أَعْوَانٍ .
(2) و اى سلطان قدرتمندى كه حكومت تو بدون (مدد) سپاهيان و حاميان (از آسيب دشمنان) در امان و بالفعل و قوه تواناست؛
﴿3 وَ الْعِزِّ الْبَاقِي عَلَى مَرِّ الدُّهُورِ وَ خَوَالِي الْأَعْوَامِ وَ مَوَاضِي الْأَزمَانِ وَ الْأَيَّامِ
(3) و (اى خداوندى كه) عزت و جلال و شكوه تو با گردش روزگاران و سپرى شدن سال‌ها و گذشت زمان‌ها (هم چنان) باقى و پايدار است،
﴿4 عَزَّ سُلْطَانُكَ عِزّاً لَا حَدَّ لَهُ بِأَوَّلِيَّةٍ ، وَ لَا مُنْتَهَى لَهُ بِآخِرِيَّةٍ
(4) شكوه و سلطنت و سيطره‌ى تو را چنان شوكت (بيكرانه اى) است كه نه آغازى دارد و نه انجامى؛
﴿5 وَ اسْتَعْلَى مُلْكُكَ عُلُوّاً سَقَطَتِ الْأَشْيَاءُ دُونَ بُلُوغِ أَمَدِهِ
(5) و پادشاهى تو چنان بلند پايه است كه تمامى موجودات از پى بردن به آن عاجز و درمانده‌اند؛
﴿6 وَ لَا يَبْلُغُ أَدْنَى مَا اسْتَأْثَرْتَ بِهِ مِنْ ذَلِكَ أَقْصَى نَعْتِ النَّاعِتِينَ .
(6) و رساترين وصف ستايشگران از توصيف پايين‌ترين مرتبه و مقامى كه از آن توست، فرومانده است.
﴿7 ضَلَّتْ فِيكَ الصِّفَاتُ ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَكَ النُّعُوتُ ، وَ حَارَتْ فِي كِبْرِيَائِكَ لَطَائِفُ الْأَوْهَامِ
(7) اوصاف (خرد ورزان) در (مقام وصف) تو سرگشته، و (شيرازه‌ى) ستايش‌ها در (توصيف) تو از هم گسسته است، و انديشه‌هاى (ژرف و) باريك در وادى عظمت و كبرياى تو حيران.
﴿8 كَذَلِكَ أَنْتَ اللَّهُ الْأَوَّلُ فِي أَوَّلِيَّتِكَ ، وَ عَلَى ذَلِكَ أَنْتَ دَائِمٌ لَا تَزُولُ
(8) تو آن خداوندى كه با ازلى بودن خود بر همه پيشى گرفته‌اى و در ابدى بودن خود تا هميشه پايدارى؛
﴿9 وَ أَنَا الْعَبْدُ الضَّعِيفُ عَمَلاً ، الْجَسِيمُ أَمَلاً ، خَرَجَتْ مِنْ يَدِي أَسْبَابُ الْوُصُلَاتِ إِلَّا مَا وَصَلَهُ رَحْمَتُكَ ، وَ تَقَطَّعَتْ عَنِّي عِصَمُ الآْمَالِ إِلَّا مَا أَنَا مُعْتَصِمٌ بِهِ مِنْ عَفْوِكَ
(9) و من بنده‌اى با كردار اندك و آرزوى بسيار كه (سر رشته‌ى) وسايل و اسبابى كه با تو پيوندم مى‌دهد، از دستم بيرون رفته و رشته‌هاى اميد من (نيز) از هم‌ گسسته به جز (رشته‌ى) عفو و بخشايش تو كه به آن چنگ زده‌ام.
﴿10 قَلَّ عِنْدِي مَا أَعْتَدُّ بِهِ مِنْ طَاعَتِكَ ، و كَثُرَ عَلَيَّ مَا أَبُوءُ بِهِ مِنْ مَعْصِيَتِكَ وَ لَنْ يَضِيقَ عَلَيْكَ عَفْوٌ عَنْ عَبْدِكَ وَ إِنْ أَسَاءَ ، فَاعْفُ عَنِّي .
(10) (بارالها! ميزان) طاعتى كه بدان دل خوش دارم اندك است ولى معصيتى كه (بار خاطر من است) و بدان اعتراف دارم بسيار، و بر تو (اى خداوند مهربان!) در گذشتن از بنده‌ى خود- اگر چه بدكردار باشد- كار دشوارى نيست، پى مرا ببخش.
﴿11 اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَى خَفَايَا الْأَعْمَالِ عِلْمُكَ ، وَ انْكَشَفَ كُلُّ مَسْتُورٍ دُونَ خُبْرِكَ ، وَ لَا تَنْطَوِي عَنْكَ دَقَائِقُ الْأُمُورِ ، وَ لَا تَعْزُبُ عَنْكَ غَيِّبَاتُ السَّرَائِرِ
(11) بارالها! علم تو بر اعمال پنهان من اشراف دارد و هر امر پوشيده‌اى در برابر علم تو آشكار است، و جزئيات امور از نظر تو پنهان نيست؛
﴿12 وَ قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيَّ عَدُوُّكَ الَّذِي اسْتَنْظَرَكَ لِغَوَايَتِي فَأَنْظَرْتَهُ ، وَ اسْتَمْهَلَكَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ لِإِضْلَالِي فَأَمْهَلْتَهُ .
(12) و دشمن تو- شيطان كه بارى گمراهى من از تو فرصت خواست و تو به او مهلت دادى و تا روز قيامت (براى فريب انسان) از تو مهلت طلبيد و تو مهلتش بخشيدى- (اينك) بر من چيره شده است؛
﴿13 فَأَوْقَعَنِي وَ قَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ مِنْ صَغَائِرِ ذُنُوبٍ مُوبِقَةٍ ، وَ كَبَائِرِ أَعْمَالٍ مُرْدِيَةٍ حَتَّى إِذَا قَارَفْتُ مَعْصِيَتَكَ ، وَ اسْتَوْجَبْتُ بِسُوءِ سَعْيِي سَخْطَتَكَ ، فَتَلَ عَنِّي عِذَارَ غَدْرِهِ ، وَ تَلَقَّانِي بِكَلِمَةِ كُفْرِهِ ، وَ تَوَلَّى الْبَرَاءَةَ مِنِّي ، وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً عَنِّي ، فَأَصْحَرَنِي لِغَضَبِكَ فَرِيداً ، وَ أَخْرَجَنِي إِلَى فِنَاءِ نَقِمَتِكَ طَرِيداً .
(13) و هنگامى كه من از گناهان كوچك هلاكت آور و از گناهان بزرگ عافيت سوز و تباه كننده به درگاه تو مى‌گريختم، (شيطان) پشت مرا به خاك رساند (و مرا شكست داد)، و پس از آن كه به گناهان آلوده شدم و در اثر كردار ناشايست خود مستوجب خشم تو گشتم، به خيانت از من روى برتافت و با سخن كفر آلوده با من رو به رو شد و از من بيزارى جست و به من پشت كرد و مرا در بيابان تباهى و گمراهى با خشم تو (اى خداى مهربان!) تنها گذاشت، و مرا تا آستانه‌ى انتقام تو راند و سرانجام رهايم كرد،
﴿14 لَا شَفِيعٌ يَشْفَعُ لِي إِلَيْكَ ، وَ لَا خَفِيرٌ يُؤْمِنُنِي عَلَيْكَ ، وَ لَا حِصْنٌ يَحْجُبُنِي عَنْكَ ، وَ لَا مَلَاذٌ أَلْجَأُ إِلَيْهِ مِنْكَ .
(14) در حالى كه نه شفيعى (مى‌توانم داشت تا از من در نزد تو) شفاعت كند و نه زينهار دهنده‌اى كه (از عذاب تو) امانم دهد، و نه دژ محكم و استوارى كه در ميان من و تو فاصله اندازد، و نه پناهگاهى كه از (خشم) تو به آن پناه برم.
﴿15 فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ ، وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَكَ ، فَلَا يَضِيقَنَّ عَنِّي فَضْلُكَ ، وَ لَا يَقْصُرَنَّ دُونِي عَفْوُكَ ، وَ لَا أَكُنْ أَخْيَبَ عِبَادِكَ التَّائِبِينَ ، وَ لَا أَقْنَطَ وُفُودِكَ الآْمِلِينَ ، وَ اغْفِر لِي ، إِنَّكَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ .
(15) (بارالها!) من اينك در اين موقعيت (دشوار و نااميدكننده) به پناه تو آمده‌ه‌ام و از تو زينهار مى‌طلبم و بر گناهان خود معترفم، بنابراين (از لطف و احسان و گذشت تو چشم آن دارم كه گستره‌ى) فضل و بزرگوارى تو بر من تنگ نگيرد و عفو (دامنه‌دار) تو شامل حال من گردد، تا (در شمار) محروم‌ترين بندگان تو به كار تو و نااميدترين كسى كه به درگاه (لطف و احسان) تو روى آورده است نباشم، و مرا بيامرز كه تو بهترين آمرزندگانى.
﴿16 اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَمَرْتَنِي فَتَرَكْتُ ، وَ نَهَيْتَنِي فَرَكِبْتُ ، وَ سَوَّلَ لِيَ الْخَطَاءَ خَاطِرُ السُّوءِ فَفَرَّطْتُ .
(16) بارالها! تو به من فرمان دادى و من نافرمانى تو كردم، و مرا (از امور زشت و ناپسند) بازداشتى و من مرتكب شدم (چرا كه) انديشه‌ى ناصواب، خطا و گناه را در نظر من به طرزى نيكو جلوه داد، و من (در انجام اوامر و ترك مناهى تو) كوتاهى كردم؛
﴿17 وَ لَا أَسْتَشْهِدُ عَلَى صِيَامِي نَهَاراً ، وَ لَا أَسْتَجِيرُ بِتَهَجُّدِي لَيْلًا ، وَ لَا تُثْنِي عَلَيَّ بِإِحْيَائِهَا سُنَّةٌ حَاشَا فُرُوضِكَ الَّتِي مَنْ ضَيَّعَهَا هَلَكَ .
(17) و من (اى خدا!) آن چنان با دست خالى به درگاه تو آمده‌ام كه) نه مى‌توانم روزى دارى خود گواه گيرم و (يا) شبى راه به خاطر شب زنده داريم پناهگاه خود قرار دهم، و نه سنتى تا به ستايشم برخيزد كه (در طول عمر خو و لو يكبار) آن را به جاى آورده باشم، به جز واجبات تو كه هر كس از آن‌ها غافل شود و يا آن‌ها را فرو گذاريد، نابود مى‌شود.
﴿18 وَ لَسْتُ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِفَضْلِ نَافِلَةٍ مَعَ كَثِيرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِكَ ، وَ تَعَدَّيْتُ عَنْ مَقَامَاتِ حُدُودِكَ إِلَى حُرُمَاتٍ انْتَهَكْتُهَا ، وَ كَبَائِرِ ذُنُوبٍ اجْتَرَحْتُهَا ، كَانَتْ عَافِيَتُكَ لِي مِنْ فَضَائِحِهَا سِتْراً .
(18) (بارالها!) نه تنها نافله‌اى به جاى نياورده‌ام كه توانم (دست) توسل به (دامن) تو برزنم بلكه از بسيارى از شروط اعمال واجب تو نيز غفلت ورزده و به آنها عمل نكرده‌ام، و از حدودى كه (براى بندگان) معين فرموده‌اى فراتر رفته‌ام، و پرده‌ى محرمات را دريده و گناهان بزرگى را مرتكب شده‌ام مگر آن كه گذشت و نيكخواهى (و صفت ستاريت تو) به جاى رسوايى بر (اعمال زشت) من پرده افكند (و آبروى مرا نزد بندگان تو حفظ كند)؛
﴿19 وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْيَا لِنَفْسِهِ مِنْكَ ، وَ سَخِطَ عَلَيْهَا ، وَ رَضِيَ عَنْكَ ، فَتَلَقَّاكَ بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ ، وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ ، وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَايَا وَاقِفاً بَيْنَ الرَّغْبَةِ إِلَيْكَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْكَ .
(19) و حال و مقام من (كه در محضر تو فروتنانه ايستاده‌ام) به جايگاه كسى مى‌ماند كه از (نافرمانى) خويش شرمنده‌ى توست و از (اعمال ناشايست) خويش خشمگين (و برافروخته) و از (روى آوردن به درگاه لطف و رحمت) تو خشنود است و (اينك) با دلشكستگى و فروتنى و سرافكندگى و با كمرى خميده و گرانبار از (بار سنگين) گناهان در حالى در پيشگاه تو ايستاده كه بر سر دو راهى (دل بستن به) اميد (و گذشت) تو و نگران بودن از (كيفر و عقاب) تو قرار گرفته است.
﴿20 وَ أَنْتَ أَوْلَى مَنْ رَجَاهُ ، وَ أَحَقُّ مَنْ خَشِيَهُ وَ اتَّقَاهُ ، فَأَعْطِنِي يَا رَبِّ مَا رَجَوْتُ ، وَ آمِنِّي مَا حَذِرْتُ ، وَ عُدْ عَلَيَّ بِعَائِدَةِ رَحْمَتِكَ ، إِنَّكَ أَكْرَمَ الْمَسْئُولِينَ .
(20) چرا كه تو شايسته‌ترين كسى هستى كه بايد دل به اميد (و گذشت) او بندد و سزاوارترين كس كه بايد از (كيفر) او بهراسد و از (عذاب) او بپرهيزد، پس اى پرودردگار من! آن چه مايه‌ى اميدوارى من شده است به من ارزانى دار و از آن چه مى‌ترسم امان و پناهم ده و از رحمت خويش بهره‌مندم كن زيرا كه تو كريم‌ترين كسى هستى كه از او حاجت طلبند.
﴿21 اللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِي بِعَفْوِكَ ، وَ تَغَمَّدْتَنِي بِفَضْلِكَ فِي دَارِ الْفَنَاءِ بِحَضْرَةِ الْأَكْفَاءِ ، فَأَجِرْنِي مِنْ فَضِيحَاتِ دَارِ الْبَقَاءِ عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ ، وَ الرُّسُلِ الْمُكَرَّمِينَ ، وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ ، مِنْ جَارٍ كُنْتُ أُكَاتِمُهُ سَيِّئَاتِي ، وَ مِنْ ذِي رَحِمٍ كُنْتُ أَحْتَشِمُ مِنْهُ فِي سَرِيرَاتِي .
(21) بارالها! اينك كه بر (اندام سراپا گناه) كن پرده‌ى عفو پوشانده‌اى و درميان همگنان (رسوايم نخواستى) و در (اين) سراى (زودگذر) دنيا به فضلل و بزرگوارى خود مرا نواخته و از نعمت‌هاى خويش بهره‌ورم ساختى، در سراى آخرت (نيز) ا ز رسوايى‌هاى روز باز خواست نگاهم دار- همان جايى كه گواهانى از فرشتگان مقرب و پيامبران گرامى و ارجمند و شهيدان و نيكوكاران (امت) حضور دارند- و (نيز) در پيش همسايه‌اى كه اعمال زشت و ناپسند خود را از او پنهان مى‌كردم، و يا خويشاوندى كه از او به خاطر كردار زشت و نهانى خود شرمنده بودم، (آبروى مرا مريز).
﴿22 لَمْ أَثِقْ بِهِمْ رَبِّ فِي السِّتْرِ عَلَيَّ ، وَ وَثِقْتُ بِكَ رَبِّ فِي الْمَغْفِرَةِ لِي ، وَ أَنْتَ أَوْلَى مَنْ وُثِقَ بِهِ ، وَ أَعْطَى مَنْ رُغِبَ إِلَيْهِ ، وَ أَرْأَفُ مَنِ اسْتُرْحِمَ ، فَارْحَمْنِي .
(22) پروردگارا! من به همسايگان و خويشاوندان خود در (رازدارى و) رازپوشى اعتماد نكردم ولى در آمرزش (گناهان) خويش به (لطف و بزرگوارى) تو اعتماد (كامل) دارم چرا كه تو شايسته‌ترين كسى هستى كه مى‌توان به او اعتماد داشت و بخشنده‌ترين فردى كه مى‌توان به درگاه (لطف) او روى آورد و مهربان‌ترين شخصى كه مى‌توان از او طلب رحمت كرد، پس بر (حال) من رحمت آور و بر من ببخشاى.
﴿23 اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ حَدَرْتَنِي مَاءً مَهِيناً مِنْ صُلْبٍ مُتَضَايِقِ الْعِظَامِ ، حَرِجِ الْمَسَالِكِ إِلَى رَحِمٍ ضَيِّقَةٍ سَتَرْتَهَا بِالْحُجُبِ ، تُصَرِّفُنِي حَالاً عَنْ حَالٍ حَتَّى انْتَهَيْتَ بِي إِلَى تَمَامِ الصُّورَةِ ، وَ أَثْبَتَّ فِيَّ الْجَوَارِحَ كَمَا نَعَتَّ فِي كِتَابِكَ نُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ كَسَوْتَ الْعِظَامَ لَحْماً ، ثُمَّ أَنْشَأْتَنِي خَلْقاً آخَرَ كَمَا شِئْتَ .
(23) بارالها! (هرگز فراموش نمى‌كنم كه در آغاز كار) آب پست و ناچيزى بودم كه از ميان مجراهاى تنگ و باريك استخواهاى درهم فشرده‌ى پشت (پدر عبورم دادى و) و درتنگناى رحم (مادر)- كه آن را به چندين پرده پوشانده‌اى- سرازير كردى، و درحالى كه مر از حالتى به حالت ديگر شكل مى‌دادى صورت مرا كامل كردى و در (پيكر) من اعضا و اندام (مورد نياز) مرا قرار دادى همان گونه كه در كتاب خود-قرآن كريم- توصيف كرده‌اى: (ابتدا) نطفه و سپس خون بسته (علقه) و پاره گوشت (مضغه) و استخوان بندى، و سپس استخوان‌ها را با گوشت پوشاندى و سرانجام بدان گونه كه اراده فرموده بودى مرا به مرحله‌ى ديگرى از آفرينش سوق دادى (و جان بخشيدى)؛
﴿24 حَتَّى إِذَا احْتَجْتُ إِلَى رِزْقِكَ ، وَ لَمْ أَسْتَغْنِ عَنْ غِيَاثِ فَضْلِكَ ، جَعَلْتَ لِي قُوتاً مِنْ فَضْلِ طَعَامٍ وَ شَرَابٍ أَجْرَيْتَهُ لِأَمَتِكَ الَّتِي أَسْكَنْتَنِي جَوْفَهَا ، وَ أَوْدَعْتَنِي قَرَارَ رَحِمِهَا .
(24) تا هنگامى كه به روزى تو نيازمند شدم- (اگر چه) هيچ گاه از (سفره‌ى) احسان تو بى‌نياز نبوده‌ام، و از زيادتى مواد خوراكى و آشاميدن مادر، روزى مرا هم فراهم آوردى، مادرى كه در شكم او جايم دادى و در رحم او به امانتم سپردى.
﴿25 وَ لَوْ تَكِلْنِي يَا رَبِّ فِي تِلْكَ الْحَالَاتِ إِلَى حَوْلِي ، أَوْ تَضْطَرُّنِي إِلَى قُوَّتِي لَكَانَ الْحَوْلُ عَنِّي مُعْتَزِلًا ، وَ لَكَانَتِ الْقُوَّةُ مِنِّي بَعِيدَةً .
(25) و اگر- اى پروردگار من!- در آن حال، مرا تنها وا مى‌گذاشتى و به قدرت خودم وا مى‌نهادى، (مسلماً) تاب و توان از (وجود) من رفته و توانايى از (پيكر) من رخت بر بسته بود؛
﴿26 فَغَذَوْتَنِي بِفَضْلِكَ غِذَاءَ الْبَرِّ اللَّطِيفِ ، تَفْعَلُ ذَلِكَ بِي تَطَوُّلًا عَلَيَّ إِلَى غَايَتِي هَذِهِ ، لَا أَعْدَمُ بِرَّكَ ، وَ لَا يُبْطِئُ بِي حُسْنُ صَنِيعِكَ ، وَ لَا تَتَأَكَّدُ مَعَ ذَلِكَ ثِقَتِي فَأَتَفَرَّغَ لِمَا هُوَ أَحْظَى لِي عِنْدَكَ .
(26) (اما) تو همانند نيكوكارى دلسوز و مهربان از سر احسان و بزرگوارى مرا تغذيه كردى و اين رفتار كريمانه را تاكنون در حق من روا داشته‌اى، و هيچ گاه از (نعمت) احسان تو محروم نبوده‌ام و در بزرگوارى تو نسبت به من هيچ كم و كاستى رخ نداده و آهنگ آن به كندى نگراييده است ولى با وجود اين همه بزرگى و بزرگوارى و مهربانى (تو نسبت به من پايه‌ى) اعتماد و يقينم به (احسان و رزق كريمانه‌ى) تو محكم و استوار نمى‌شود تا در (راه) انجام اعمالى كه در پيشگاه تو از براى من مفيدتر است بكوشم.
﴿27 قَدْ مَلَكَ الشَّيْطَانُ عِنَانِي فِي سُوءِ الظَّنِّ وَ ضَعْفِ الْيَقِينِ ، فَأَنَا أَشْكُو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لِي ، وَ طَاعَةَ نَفْسِي لَهُ ، وَ أَسْتَعْصِمُكَ مِنْ مَلَكَتِهِ ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ فِي صَرْفِ كَيْدِهِ عَنِّي .
(27) (و علت اين سست باورى‌هاى در اين است كه) شيطان عنان مرا به دست گرفته و به جانب بدگمانى و ضعف يقين مى‌كشاند و اينك در پيشگاه تو (با راستى و اخلاص) از بدرفتارى او با من و (اثرات سويى كه هم) هم صحبتى او (براى من به همراه داشته است) و (نيز) از خوش گمانى و خوش رفتارى‌هاى خودم با شيطان شكايت دارم و از چيرگى او بر خويش به درگاه تو پناه مى‌برم و با ناله و زارى (و ملتمسانه) از تو مى‌خواهم كه (شر) فريب او را از (سر) من كوتاه كنى؛
﴿28 وَ أَسْأَلُكَ فِي أَنْ تُسَهِّلَ إِلَى رِزْقِي سَبِيلًا ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى ابْتِدَائِكَ بِالنِّعَمِ الْجِسَامِ ، وَ إِلْهَامِكَ الشُّكْرَ عَلَى الْإِحْسَانِ وَ الْإِنْعَامِ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ سَهِّلْ عَلَيَّ رِزْقِي ، وَ أَنْ تُقَنِّعَنِي بِتَقْدِيرِكَ لِي ، وَ أَنْ تُرْضِيَنِي بِحِصَّتِي فِيما قَسَمْتَ لِي ، وَ أَنْ تَجْعَلَ مَا ذَهَبَ مِنْ جِسْمِي وَ عُمْرِي فِي سَبِيلِ طَاعَتِكَ ، إِنَّكَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ .
(28) و از تو (عاجزانه) مى‌خواهم كه براى به دست آوردن روزى راه آسان (و هموارى) را فر راه من قرار دهى، و تو را (اى خداى مهربان!) سپاس (هم) به خاطر نعمت‌هاى بزرگى كه به من عطا فرمودى و (هم) به جهت آن كه شيوه‌ى شكرانه‌ى احسان و انعام (خود) را به من الهام كردى، پس بر محمد و آل او درود فرست و (دشوارى تحصيل) روزى را بر من آسان ساز و به (رزقى كه براى من تقدير فروده‌اى) قانعم فرما و به آن چه قسمت من كرده‌اى خرسندم كن و آن چه (به مرور زمان) از (توانايى) بدنم (كاهيده) و (مقدارى كه از) عمرم سپرى شده است در راه طاعت و بندگى خويش منظور فرما، چرا كه تو بهترين روزى رسانى.
﴿29 اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَى مَنْ عَصَاكَ ، وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاكَ ، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ ، وَ هَيِّنُهَا أَلِيمٌ ، وَ بَعِيدُهَا قَرِيبٌ ، وَ مِنْ نَارٍ يَأْكُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ ، وَ يَصُولُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ .
(29) بارالها! از آتشى كه گنهكاران و سركشان را به آن عذاب مى‌كنى و به اين وسيله بر آنان سخت مى‌گيرى، و (نيز از همان آتشى كه) منحرفان از راه رضا و خشنودى خويش را وعده‌ى عذاب داده‌اى، به تو پناه مى‌برم، همان آتشى كه روشنايى كه تاريك، و (شعله‌ى) اندك و ملايم آن، بسيار و دردناك، و (حرارت) دورش (سوزان و) نزديك است، آتشى كه هر پاره‌ى آن پاره‌ى ديگر را در خود فرو مى‌برد، و (شعله‌ى) برخى بر شعله‌ى بعضى ديگر مى‌تازد.
﴿30 وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِيماً ، وَ تَسقِي أَهْلَهَا حَمِيماً ، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِي عَلَى مَنْ تَضَرَّعَ إِلَيْهَا ، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا ، وَ لَا تَقْدِرُ عَلَى التَّخْفِيفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَيْهَا تَلْقَى سُكَّانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَيْهَا مِنْ أَلِيمِ النَّكَالِ وَ شَدِيدِ الْوَبَالِ
(30) (بارالها!) از همان آتشى كه استخوان‌ها را مى‌پوساند و بر دوزخيان آب جوشان مى‌نوشاند، از آتشى كه بر زارى اهل عذاب ترحم نمى‌كند، و بر التماس لابه كنندگانش نمى‌بخشايد و بر حال كسانى كه از او طلب رحمت و عطوفت دارند مهربانى نمى‌كند (چرا كه) قادر نيست تا (عذاب) كسانى را كه رام و تسليم اويند و در برابر او فروتنى و اظهار مذلت مى‌كنند، و تخفيف دهد، از همان آتشى كه دوزخيان را با عذابى هولناك و دردناك‌ترين عقاب ديدار مى‌كند (به تو پناه مى‌برم).
﴿31 وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَقَارِبِهَا الْفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا ، وَ حَيَّاتِهَا الصَّالِقَةِ بِأَنْيَابِهَا ، وَ شَرَابِهَا الَّذِي يُقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَةَ سُكَّانِهَا ، وَ يَنْزِعُ قُلُوبَهُمْ ، وَ أَسْتَهْدِيكَ لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا ، وَ أَخَّرَ عَنْهَا .
(31) (بارالها!) از كژدم‌هاى جهنم با دهانى گشاده و مارهاى نيش زننده و از آشامدينى (سوزان) آن كه امعاء و احشاى دوزخيان را پاره پاره مى‌كند و قلب‌هاى آنان را از هم مى‌درد و از جاى بر مى‌كند به تو پناه مى‌برم و از تو ارايه‌ى طريق مى‌خواهم در مورد امرى كه آتش را از من دور گرداند و عذاب را به تأخير افكند.
﴿32 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَجِرْنِي مِنْهَا بِفَضْلِ رَحْمَتِكَ ، وَ أَقِلْنِي عَثَرَاتِي بِحُسْنِ إِقَالَتِكَ ، وَ لَا تَخْذُلْنِي يَا خَيْرَ الُْمجِيرِينَ
(32) بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا به فضل و رحمت خود از (آسيب) آتش (جهنم) نگاه دار و به حسن گذشت خويش از لغزش‌هاى من در گذر، و اى بهترين پناه دهندگان! مرا خوار مگردان.
﴿33 اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَقِي الْكَرِيهَةَ ، وَ تُعْطِي الْحَسَنَةَ ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِيدُ ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ
(33) بارالها! تويى كه (بندگان را) از هر چه زشتى و ناپسندى نگاه مى‌دارى و به آنان خير و خوبى عطا مى‌كنى و هر چه اراده كنى انجام مى‌دهى، و تو (اى خداى توانا!) بر (انجام) هر چيزى توانايى.
﴿34 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، إِذَا ذُكِرَ الْأَبْرَارُ ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، مَا اخْتَلَفَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ ، صَلَاةً لَا يَنْقَطِعُ مَدَدُهَا ، وَ لَا يُحْصَى عَدَدُهَا ، صَلَاةً تَشْحَنُ الْهَوَاءَ ، وَ تَمْلَأُ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ .
(34) بارالها! هرگاه از نيكان ياد شود و تا زمانى كه شب و روز در گردشند بر محمد و آل او درود فرست، درودى بى پايان و فزون از شماره‌ى درودى كه (عطر آن) فضا را پر كند و (نور آن) زمين و آسمان را فراگيرد.
﴿35 صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَرْضَى ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَعْدَ الرِّضَا ، صَلَاةً لَا حَدَّ لَهَا وَ لَا مُنْتَهَى ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
(35) درود تو بر او باد تا هنگامى كه خشنود شود و درود تو بر او و آل او باد-پس از خشنودى خاطر (او)- درودى بى اندازه و بى پايان اى مهربان‌ترين مهربانان!

برچسب:

دعای سی و دو صحیفه سجادیه

-

دعای سی و دوم صحیفه سجادیه

-

دعای 32 صحیفه سجادیه

-

دعای ۳۲ صحیفه سجادیه

-

سی و دومین دعای صحیفه سجادیه

-

شرح صحیفه سجادیه

-

ترجمه صحیفه سجادیه

-

انتخاب ترجمه:
- استاد حسین انصاریان - سید كاظم ارفع - حسین استاد ولی - سید رضا آل ياسین - محیی الدين مهدی الهی قمشه ای - عبدالمحمد آيتی - صدرالدین بلاغی - تقدسی نيا - حسن ثقفی تهرانی - محمد مهدی جلالی - سید علیرضا جعفری - محمد تقی خلجی - لطیف راشدی - باقر رجبی نژاد - محمد رسولی - محمد مهدی رضايی - محمد حسین سلطانی لرگانی کجوری - داریوش شاهین - ابوالحسن شعرانی - غلامعلی صفايی - محمود صلواتی - عباس عزيزی - حسین عماد زاده اصفهانی - محسن غرویان - عبدالجواد ابراهیمی - جواد فاضل - محمد مهدی فولادوند - علی نقی فيض الاسلام اصفهانی - فیض الاسلام (تصحیح جامعه مدرسین) - جواد قيومی اصفهانی - اسدالله مبشری - محمد علی مجاهدی - محسن محمود زاده - عبدالحسین موحدی
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^