ترجمه نهج البلاغه، ص: 479
حكمت 262
[گفته اند: حارث بن حَوط خدمت حضرت آمد و گفت: تصور می كنی من گمان می كنم اصحاب جمل گمراه بودند؟] فرمود: ای حارث، تو صورت ظاهر را ديدی نه عمق باطن را، به اين خاطر سرگردان شدی! حق را نشناختی تا اهلش را بشناسی، و باطل را نشناختی تا روی آورنده به آن را بشناسی. حارث گفت: من با سعد بن مالك و عبداللَّه بن عمر كنار می روم آن حضرت فرمود: سعد و عبداللَّه بن عمر نه حق را ياری دادند، و نه دست از ياری باطل برداشتند.
حكمت 263
و آن حضرت فرمود: نديم شاه چون شير سوار است، مقامش را حسرت خورند و او به موقعيّت خطرناك خود آگاه تر است.
حكمت 246
و آن حضرت فرمود: به بازماندگان مردم احسان كنيد، تا پاس بازماندگان شما را بدارند.
حكمت 265
و آن حضرت فرمود: سخن حكيمان اگر درست باشد دوا، و اگر خطا باشد درد است.
حكمت 266
مردی از حضر خواست كه ايمان را به او بشناساند. آن حضرت فرمود: فردا بيا تا در برابر مردم بگويم، تا اگر گفته ام را از ياد بردی ديگری حفظ كند، چه اينكه سخن مانند شكار رمنده است، يكی آن را می ربايد، و ديگری از دست می دهد.
پاسخ امام در گذشته از همين حكمت ها در سايه گفتار حضرت، ايمان را چهار شعبه است نقل كرديم.
حكمت 267
و آن حضرت فرمود: فرزند آدم! غم روزی را كه نيامده بر روزی كه در آن هستی بار مكن، اگر روز نيامده از عمرت باشد خداوند روزيت را می رساند.
حكمت 268
و آن حضرت فرمود: دوستت را به اندازه دوست دار شايد روزی دشمنت شود، و دشمنت را به اندازه دشمن دار شايد روزی دوستت گردد.
حكمت 269
و آن حضرت فرمود: مردم در دنيا از جهت عمل دو عاملند: عاملی كه در دنيا برای