فارسی
جمعه 14 ارديبهشت 1403 - الجمعة 23 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

انديشه در اسلام، ص: 369

صاحب خانه می آوردند. اما به گفته سعدی اين مرد در عوض:

همی گفت شوليده دستار و موی

كف دست شكرانه مالان به روی.

لباس های بايزيد همه كثيف شده بود و خاكروبه داخل گردنش رفته بود و تمام صورتش را خاك و خاكستر گرفته بود، اما به جای اينكه به صاحب خانه حرفی بزند، كناری ايستاد و با خود گفت:

كه ای نفس من در خور آتشم

به خاكستری روی درهم كشم؟

اگر در قيامت بخواهند به حساب اعمال من برسند، لياقت دوزخ را خواهم داشت. پس چرا از ريختن خاكستر و خاكروبه ای بر رويم ناراحت باشم؟ نهايت امر اين است كه می روم خانه، لباس ديگری بر می دارم و دوباره می روم حمام. اينكه ديگر تلخی و عصبانيت ندارد! به واقع، اگر انسان بتواند اين قدر متواضع و اهل فكر باشد، چقدر راحت زندگی خواهد كرد.

مهمانی با آب و نان

در ابتدای طلبگی، خداوند به من محبت كرد و افرادی را در مسير زندگيم قرار داد كه دوستان ساليان اول طلبگی ام محسوب می شوند. خدا همگی را رحمت كند! چون هيچ كدام زنده نيستند (وقتی من 19 سالم بود آنها بالای 50 سال سن داشتند). همين قدر كافی است بگويم كه روح تواضع به عالی ترين صورتش در آن ها وجود داشت.

روزی، يكی از آنها از من خواست يكی از پنج شنبه ها كه از قم به تهران می رفتم برای ناهار مهمانش باشم. يادم هست ظهر پنج شنبه بود كه به منزل ايشان رفتم. با روی باز از من استقبال كرد و به داخل تعارف كرد. وقتی وارد اتاق شدم گفت:

نزديك اذان ظهر است. نماز بخوانيم و ناهار بخوريم يا ناهار بخوريم و نماز بخوانيم؟ گفتم: انتخاب با شماست. دلتان می خواهد نماز بخوانيم و




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^